وى نيز ادّعاى تسنّن مىكرد و عالمى شيعى، تنها به اين جهت كه فلان پادشاه، خود را شيعه مىداند، بر ستمگرىهاى وى چشم بپوشد و از وى دفاع كند.
نتيجه طبيعى اين پديده، مساوى شدن مفهوم حاكم عادل با مفهوم گرايش مذهبى گشت و در نگاه فرد سنّى، حاكم عادل، حاكم سنّى و در نظر فرد شيعى، حاكم عادل، حاكم شيعه گشت. در هر صورت، ردّيهنويسى براىخود ميدانى جديد يافت و شمار زيادى آثار كلامى و نيز فقهى با عنوان ردّيه، پا به عرصه گذاشت. اين ردّيهها گاه عام و دربرگيرنده همه مباحث كلامى و يا فقهى بود و گاه به يكى از مباحث مهم كلامى و يا فقهى اختصاص مىيافت. پديده ردّيه نويسى در قرن چهارم، پنجم و ششم هجرى، بسيار اوج گرفت. در اين سدهها به خاطر قدرت گرفتن اميران و حاكمان محلّى و ضعف قدرت خلافت و نيز پاگرفتن قدرتى در كنار خليفه در ساختار خلافت كه از آن به عنوان وزارت ياد مىشد و معمولاً اقوام و ملل مختلف ايرانى، ترك و... اين شاخه قدرت را به دست مىگرفتند، همچنين قدرت يافتن خاندانها در گوشه كنار جهان اسلام، اختلافات كلامى و فقهى مىتوانستند پشتيبانهايى براى خود دست و پا كنند و علاقهمندان به افكار مختلف با پشتيبانى آنان به نقض و ردّ ديدگاه مخالفان بپردازند.
مركز خلافت در بغداد، شهرهاى حاكمنشين در ايران، عراق، سوريه و افريقا و شهرهايى كه اميران، نقيبان و رؤساى قبايل و اقوام به آنها عنايت داشتند، مركزى براى رشد و نُضج اين قبيل اختلافها