مورد نويسنده كتاب بعض فضائح الروافض، عبارت جبرى و مشبّهى را به كار مىبرد. از اين كاربرد، فهميده مىشود كه عبد الجليل، وى را كاملاً مىشناخت و حتى در جايى از تملّقها و چاپلوسىهايى كه وى براى تحصيل مال نسبت به افراد خاصى داشت، پرده برمىدارد و مىنويسد:
و امّا آنچه خواجگان معتقد ديندار محسن مكرم مقبل را به بدى ياد كرده است [مگر فراموش كرده ]كه همه روزه او و امثال او ريش پهن پالان كرده، پياده به در سراىهاى ايشان مىگردد و به مخاطبت و مكاتبت كمترينه ايشان را مخدوم خواند و خداوند نويسد و به در دهسراى كه برود اگر جايى به طفيل يا به غفلت دربان درافتد، در پيش نشيند و خداوند و مولانا مىزند تا لقمهاى بخورد يا كهنهاى بستاند اكنون چون خبث عقيده و كينه، سينه او معلوم خواجگان ديندار شده است و بدو التفاتى نمىكنند، زبان و قلم به مساوى و مثالب ايشان تباه و سياه كرده و بر اين گونه تصنيف مىسازد.۱
حتّى عبد الجليل بر اين باور بود كه نويسنده نو سنّى، سه هفته و نيم است كه مذهب خود را تغيير داده و از مذهب پيشين خود به مذهب جبرى روى آورده است.۲ با اين حال عبد الجليل در هيچ جاى اين كتاب از نويسنده بعض فضائح الروافض نام نمىبرد. به همين جهت، نام وى براى ديگران مجهول مانده است. بعضى از پژوهشگران،