را جشن مىگيرند و شادمانى مىكنند ، ولى اينها در روز شهادت حسين بن على مرثيهخوانى و گريه مىكنند . عمل آنها بر عمل اينها ترجيح دارد ، زيرا آنها شهادت را براى عيسى مسيح موفقيّت مىدانند نه شكست ، و چون موفقيّت مىدانند شادمانى مىكنند . امّا مسلمين شهادت را شكست مىدانند و چون شكست مىدانند گريه مىكنند . خوشا به حال ملّتى كه شهادت را موفقيّت بشمارد و جشن بگيرد و بدا به حال ملّتى كه شهادت را شكست بداند و به خاطر آن مرثيهخوانى بكند .
جواب اين است كه اوّلاً دنياى مسيحى كه اين شهادت را جشن مىگيرد ، روى همان اعتقاد خرافى است كه مىگويد عيسى كشته شد تا بار گناه ما بريزد ، و چون به خيال خودش سبكبال شده و استخوانش سبك شده آن را جشن مىگيرد ، در حقيقت او جشن سبكى استخوان خودش را به خيال خودش مىگيرد ، و اين يك خرافه است . ثانياً اين همان فرق اسلام و مسيحيّت تحريف شده است كه اسلام يك دين اجتماعى و مسيحيّت ، دينى است كه همه آن چيزى كه دارد اندرز اخلاقى است . از طرف ديگر گاه به يك حادثه از نظر فردى نگاه مىكنيم و گاه از نظر اجتماعى . از نظر اسلام شهادت حسين بن على عليهما السلام از ديدگاه فردى يك موفّقيّت بود .۱
گفتنى است كه آن چه تحريف هدف عزادارى براى امام حسين عليه السلام است خلاصه كردن آن در پاكسازى گناهان شبيه باور خرافى