از مفهوم تا مقصود - صفحه 248

1 . درآمد

اين مقاله بر مبناى پذيرش حجّيت روايات در عرصه تفسير و تأويل قرآن شكل گرفته و تنها به چند و چون شيوه دستيابى به آنها به مفهوم آراى پيشوايان دينى در اين عرصه و در عصر حاضر مى پردازد . آن گونه كه پيشينه تفسير روايى نشان مى دهد ، از آغازين روزهاى نزول قرآن ، اصحاب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در هر جا كه بخشى از آيه مورد تلاوت و يا احتجاج برايشان نامعلوم بود ، به حضرتش مراجعه مى كردند و اشكال خود را پرسيده ، پاسخ حَلّى خود را دريافت مى نمودند . ۱ اين سيره ، نزد شيعه ، با مراجعه به امام على عليه السلام و ديگر امامان عليهم السلامادامه يافت .
گاه نيز ائمه عليهم السلام بى آن كه پرسشى ، حداقل شفاهى ، در ميان باشد ، خود به تبيين مراد و مقصود آيه مى پرداختند . اگر چه برخى از تبيين ها ، در حقيقت تأويل ۲ هستند ، اما اين مسئله در بحث ما تفاوتى ايجاد نمى كند ؛ زيرا به هر حال ، دستيابى به اين تأويل و تطبيق ها نيز براى ما اهميت دارد و بالاتر از آن ، در صورت صحّت نقل ، حجّيت هم مى يابد .
بعدها و در زمان تدوينِ كتاب هاى بزرگ حديثى ، اين روايات نيز تدوين شد ، اما تا قرن ها ، به هيچ روى ، موجب تأليف كتابى به نام تفسير روايى نگرديدند و تنها طبرى ، نزد اهل سنّت ، احاديثى را كه به پيامبر واصحاب و تابعيان مى رسيد ، در تفسير جامع البيان خود آورد . ۳
اين احاديث ، نزد شيعه در كنار ديگر ابواب عرضه مى شد وحتى احاديث يك باب و عنوان تفسيرى در ذيل موضوعى مثلاً اخلاقى و يا عقايدى مى آمد ۴ و يا حتى مجموعه آنان تحت يك عنوان غير تفسيرى قرار مى گرفت؛ بدين معنا كه مقصود اصلى مولّف كتاب ، اثبات موضوع ديگرى بوده و روايات تفسيرى را حول آن موضوع به دست آورده و سامان داده است . ۵ اما وضعيت كتاب هاى تفسير روايى اين چنين نيست و تفاوت كلى دارد .

1.ر . ك : دايرة المعارف تشيع ، مدخل «تفسير روايى» ، محمدعلى مهدوى راد .

2.تأويل در روايات ، آن گونه كه نگارنده مى فهمد ، يعنى تطبيق و تعيين مصداق معاصر براى آيه و گاه هم به معناى تفسير است .

3.تفسير عبد الرزاق صنعانى ـ كه امروز به گونه اى مستقل چاپ شده ـ به احتمال فراوان ، جزيى از المصنّف مشهور وى بوده است.

4.ر . ك : الكافى ، ج ۱ ، ص ۲۴۲ ، باب «في شأن انا أنزلناه في ليلة القدر و تفسيرها»، كه در دل ابواب مربوط به علم امام و در «كتاب الحجّة» الكافى آمده است و نيز جلد هشتم همان كه تفسيرها نه در يك باب كه پراكنده آمده است و همچنين مختصر بصائر الدرجات، ص ۴۷ و ص ۶۴ .

5.ر . ك : الكافى ، ج ۱ ، ص ۴۱۲ ، باب «نكت و نتف في التنزيل في الولاية» .

صفحه از 257