شرح دعاي صباح (شوشتري) - صفحه 108

مشرق به مغرب حركت مى كنند .
و ديگرى ، حركت خاصّه است كه هر يك براى خود دارند كه آن حركت از مغرب به سوى مشرق است ، مانند مورى كه بر روى سنگ آسيا به جانب چپ حركت كند و آسيا را به جانب راست حركت دهند . پس مور دو حركت مختلف مى كند : يكى به اراده كه از پيش روى خود مى كند ، و يكى به كراهت و جبر ، كه آسيا او را به پس مى گرداند . اگر حركات ايشان از نفس طبايعشان مى بود ، چرا همه ساكن نمى بودند ؟ و چرا همه از برج به برج منتقل نمى شدند ؟ زيرا كه اهمال ، يك معنى است . چگونه از آن دو حركت مختلف به اندازه مقرّر به حساب راست به عمل مى آيد ؟
پس ظاهر مى شود كه اين دو حركت مختلف متّسق منتظم به تدبير مدبِّر و تقدير مُقدّر حكيمِ عليم است كه آنها را حركت مى دهد بر وفق اراده خود و انتقال مى دهد ۱ بر وفق مشيت خود .

[ دليل ديگر بر ردّ قول طبيعيان ]

و باز ، بعضى از ايشان ثابتان اند و بعضى متغيّرند . اگر همه بر يك نسق مى بود ، مى گفتند : اين ، فعل طبايع است .

[ دليل ديگر بر ردّ قول طبيعيان و منجمان ]

و باز ، اگر اختلاف در اوضاع آنها نسبت به يكديگر نمى بود ، دلالتى كه از اوضاع نجوم مى كردند و از اختلافات اوضاع نسبت به يكديگر (از مقابله و مقارنه و تثليث و تربيع و تسديس) ، بر امورى كه در عالم بعد از اين حادث مى شد راست مى آمد و يكى از اسباب علوم انبيا و اوصيا / 58 / برطرف مى شد .

[ دليل بطلان قول طبيعيان و اثبات علم و قدرت ]

و باز ، اگر همه منتقل مى بودند و حركات سريعه مى كردند ، براى سير سيارات ، منازل و بروج معلومه ، به هم نمى رسيد و نام ها و علامت هاى بروج ، برطرف مى شد ،

1.ب : مى نمايد .

صفحه از 231