۱.عبدالعظيم حسنى گويد :از ابو جعفر جواد عليه السلام از « مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ » پرسيدم ؟
فرمود : مقصود ذبيحه هاايست كه از براى بت ها و يا درختى ذبح مى شد ، خداوند اين نوع ذبيحه ها را حرام نموده هم چنانكه ميته و خون و گوشت خوك را حرام كرده است ، پس كسى كه مضطر گردد و چاره نداشته باشد (در صورتى كه «باغى» يعنى راهزن و سارق و هم چنين «عادى» يعنى براى شكار و تفريح سفر نكرده كه اضطرار حاصل شود) مى تواند از گوشت ميته براى سدّ رمق استفاده كند .
گويد : عرض كردم : اى فرزند رسول خدا ! چه وقت ميته براى انسان مضطر حلال مى گردد ؟
فرمود : پدرم از پدرش روايت مى كرد كه اين موضوع را از حضرت رسول صلى الله عليه و آله پرسيدند كه : يا رسول اللّه ! ما در زمينى قرار مى گيريم و در آن جا در شدّت و فشار گرسنگى واقع مى شويم ، در چه وقت ميته براى ما حلال مى گردد ؟ حضرت فرمود : مادامى كه براى گردش و تفريح و خوش گذرانى نرفته باشيد ، و يا سبزى و نباتى در آن جا نباشد كه بوسيله آن سدّ جوع نمائيد در اين صورت مضطر مى شويد و اكل ميته براى شما حلال است .
گويد : گفتم : معنى گفتار خداوند كه فرمود : « فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ » چيست؟
حضرت فرمود : مقصود از «باغ» سارق و راهزن است و «عاد» كسى است كه بارى تفريح و لذّت دنبال شكار مى رود نه اينكه مقصود از شكار كردن كمك به اهل بيتش باشد اين دو دسته يعنى راهزن و شكارچى كه قصدش تفريح باشد در حال اضطرار هم نمى توانند از گوشت ميته استفاده كنند همان طور كه در حال اختيار هم اكل ميته بر آنها حرام بوده ، اين دو دسته در سفر نيز نمى توانند نماز خود را شكسته بخوانند و روزه خود را افطار كنند .
گويد : عرض كردم : مقصود از آيه شريفه « وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبْعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ » چيست ؟
فرمود : «منخنقه» حيوانى است كه او را خفه كرده باشند ، «موقوذه» حيوانى است كه مريض شده و اين مرض او را به جايى رسانيده باشد كه در هنگام ذبح از خود حركت و عكس العملى نشان ندهد ، «متردّيه» حيوانى است كه از مكان مرتفعى سقوط كرده و يا در چاه آبى افتاده و مرده باشد ، «نطيحه» حيوانى است كه حيوان ديگرى او را كشته باشد «وما اكل السبع» آن حيوانى است كه درندگان او را از هم دريده و مرده باشد . مقصود از « وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ » ذبايحى بود كه در جاهليت براى بتان انجام مى دادند و خون آنها را به بت ها مى ماليدند ، اين اقسام ميته كه در بالا تشريح گرديد در صورتيكه قبل از مردن آن حيوان ها را ذبح شرعى كرده باشند ميته بر آنها اطلاق نمى شود .
گويد : عرض كردم : « وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالأَزْلاَمِ » را بيان فرمائيد .
فرمودند : مردمان جاهليّت شترى را مى خريدند و آن را بين ده نفر تقسيم مى كردند ، و بعد تيرهايى كه مخصوص قمار بود روى آن شتر تقسيم شده مى گذاشتند ، از اين ده تير هفت دانه برنده و سه تير بازنده بودند ، آن تيرها كه برنده حساب مى شدند آنها را فذ ، توام ، نافس ، حلس ، مسبل ، معلى ، رقيب مى گفتند ، و تيرهاى بازنده را نيز ، فسيح ، منيح و غد نام گذارى كرده بودند . در اين هنگام اگر يك تير بازنده به نام يكى از شركاء بيرون مى شد ثلث قيمت شتر را مى باخت و اين عمل را تكرار مى كردند تا هر سه تير بازنده به نام سه نفر از آن ده نفر بيرون شود ، در اين موقع آن سه نفر ملزم بودند بهاى شتر را بپردازند ، پس از اين شتر را مى كشتند و آن هفت نفر كه شتر مفت به آنها رسيده بود گوشت او را مى خوردند و به آن سه نفر چيزى نمى دادند ، هنگامى كه دين مقدس اسلام آمد خداوند اين عمل كثيف و غير مشروع را حرام فرمود .