123
مسند حضرت عبد العظيم حسني علیه السلام

۱.عبدالعظيم حسنى گويد :از ابو جعفر جواد عليه السلام از « مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ » پرسيدم ؟
فرمود : مقصود ذبيحه هاايست كه از براى بت ها و يا درختى ذبح مى شد ، خداوند اين نوع ذبيحه ها را حرام نموده هم چنانكه ميته و خون و گوشت خوك را حرام كرده است ، پس كسى كه مضطر گردد و چاره نداشته باشد (در صورتى كه «باغى» يعنى راهزن و سارق و هم چنين «عادى» يعنى براى شكار و تفريح سفر نكرده كه اضطرار حاصل شود) مى تواند از گوشت ميته براى سدّ رمق استفاده كند .
گويد : عرض كردم : اى فرزند رسول خدا ! چه وقت ميته براى انسان مضطر حلال مى گردد ؟
فرمود : پدرم از پدرش روايت مى كرد كه اين موضوع را از حضرت رسول صلى الله عليه و آله پرسيدند كه : يا رسول اللّه ! ما در زمينى قرار مى گيريم و در آن جا در شدّت و فشار گرسنگى واقع مى شويم ، در چه وقت ميته براى ما حلال مى گردد ؟ حضرت فرمود : مادامى كه براى گردش و تفريح و خوش گذرانى نرفته باشيد ، و يا سبزى و نباتى در آن جا نباشد كه بوسيله آن سدّ جوع نمائيد در اين صورت مضطر مى شويد و اكل ميته براى شما حلال است .
گويد : گفتم : معنى گفتار خداوند كه فرمود : « فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ » چيست؟
حضرت فرمود : مقصود از «باغ» سارق و راهزن است و «عاد» كسى است كه بارى تفريح و لذّت دنبال شكار مى رود نه اينكه مقصود از شكار كردن كمك به اهل بيتش باشد اين دو دسته يعنى راهزن و شكارچى كه قصدش تفريح باشد در حال اضطرار هم نمى توانند از گوشت ميته استفاده كنند همان طور كه در حال اختيار هم اكل ميته بر آنها حرام بوده ، اين دو دسته در سفر نيز نمى توانند نماز خود را شكسته بخوانند و روزه خود را افطار كنند .
گويد : عرض كردم : مقصود از آيه شريفه « وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبْعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ » چيست ؟
فرمود : «منخنقه» حيوانى است كه او را خفه كرده باشند ، «موقوذه» حيوانى است كه مريض شده و اين مرض او را به جايى رسانيده باشد كه در هنگام ذبح از خود حركت و عكس العملى نشان ندهد ، «متردّيه» حيوانى است كه از مكان مرتفعى سقوط كرده و يا در چاه آبى افتاده و مرده باشد ، «نطيحه» حيوانى است كه حيوان ديگرى او را كشته باشد «وما اكل السبع» آن حيوانى است كه درندگان او را از هم دريده و مرده باشد . مقصود از « وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ » ذبايحى بود كه در جاهليت براى بتان انجام مى دادند و خون آنها را به بت ها مى ماليدند ، اين اقسام ميته كه در بالا تشريح گرديد در صورتيكه قبل از مردن آن حيوان ها را ذبح شرعى كرده باشند ميته بر آنها اطلاق نمى شود .
گويد : عرض كردم : « وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالأَزْلاَمِ » را بيان فرمائيد .
فرمودند : مردمان جاهليّت شترى را مى خريدند و آن را بين ده نفر تقسيم مى كردند ، و بعد تيرهايى كه مخصوص قمار بود روى آن شتر تقسيم شده مى گذاشتند ، از اين ده تير هفت دانه برنده و سه تير بازنده بودند ، آن تيرها كه برنده حساب مى شدند آنها را فذ ، توام ، نافس ، حلس ، مسبل ، معلى ، رقيب مى گفتند ، و تيرهاى بازنده را نيز ، فسيح ، منيح و غد نام گذارى كرده بودند . در اين هنگام اگر يك تير بازنده به نام يكى از شركاء بيرون مى شد ثلث قيمت شتر را مى باخت و اين عمل را تكرار مى كردند تا هر سه تير بازنده به نام سه نفر از آن ده نفر بيرون شود ، در اين موقع آن سه نفر ملزم بودند بهاى شتر را بپردازند ، پس از اين شتر را مى كشتند و آن هفت نفر كه شتر مفت به آنها رسيده بود گوشت او را مى خوردند و به آن سه نفر چيزى نمى دادند ، هنگامى كه دين مقدس اسلام آمد خداوند اين عمل كثيف و غير مشروع را حرام فرمود .


مسند حضرت عبد العظيم حسني علیه السلام
122

بسم الله الرّحمن الرّحيم

۱.روى أبوالحسين الأسدي ، عن سهل بن زياد ، عن عبدالعظيم بن عبداللّه الحسني عن أبي جعفر محمّد بن علي الرضا عليه السلام أنّه قال :سألته عمّا اُهّل لغير اللّه ؟
قال : ما ذبح لصنم أو وثن أو شجر حرّم اللّه ذلك كما حرّم الميتة والدم ولحم الخنزير « فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ »۱ أن يأكل الميتة .
قال : فقلت له : يابن رسول اللّه ! متى تحلّ للمضطر الميتة ؟
فقال : حدّثني أبي عن أبيه عن آبائه عليهم السلام أنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله سُئل فقيل له : يا رسول اللّه ! إنّا نكون بأرض فتصيبنا المخمصة فمتى تحلّ لنا الميتة ؟ قال :ما لم تصطبحوا أو تغتبقوا أو تحتفوا بقلا فشأنكم بهذا .
قال عبدالعظيم : فقلت له : يابن رسول اللّه ! فما معنى قوله عزّ وجلّ : « فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ » ؟
قال : العادي السارق ، والباغي الذي يبغي الصيد بطراً ولهواً لا ليعود به على عياله ، ليس لهما أن يأكلا الميتة إذ اضطرّا هي حرام عليهما في حال الاضطرار كما هي حرام عليهما في حال الاختيار ، وليس لهما أن يقصرا في صوم
ولا صلاة في سفر .
قال : قلت له : فقوله تعالى : « وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبْعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ »۲ ؟
قال : المنخنقة التي انخنقت بإخناقها حتّى تموت ، والموقوذة التي مرضت ووقذها المرض حتّى لم تكن بها حركة ، المتردّية التي تتردّى من مكان مرتفع إلى أسفل أو تتردّى من جبل أو في بدر فتموت ، والنطيحة التي تنطحها بهيمة اُخرى فتموت ، وما أكل السبع منه فمات ، « وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ » على حجر أو على صنم إلاّ ما أدركت ذكاته فذكي .
قلت : « وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالأَزْلاَمِ » ؟
قال : كانوا في الجاهليّة يشترون بعيراً فيما بين عشرة أنفس ويستقسمون عليه بالقداح وكانت عشرة سبعة لهم انصباء وثلاثة لا انصباء لها ؛ أمّا التي لها انصباء : فالفذّ والتوام والنافس والحلس والمسبل والمعلى والرقيب ، وأمّا التي لا انصباء لها : فالسفح والمنيح والوغد ، وكانوا يجبلون السهام بين عشرة فمن خرج باسمه سهم من التي لا انصباء لها اُلزم ثلث ثمن البعير ، فلا يزالون كذلك حتّى تقع السهام التي لا انصباء لها إلى ثلاثة فيلزمونهم ثمن البعير ثمّ ينحرونه ويأكله السبعة الذين لم ينقدوا في ثمنه شيئاً ، ولم يطعموا منه الثلاثة الذين وفّروا ثمنه شيئاً ، فلمّا جاء الإسلام حرّم اللّه تعالى ذكره ذلك فيما حرّم وقال عزّ وجلّ : « وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ » يعني حراماً ۳ .

1.البقرة/۱۷۳ .

2.المائدة/۳ .

3.من لا يحضره الفقيه ۳/۳۴۳ ؛ تهذيب الأحكام ۹/۸۳ .

  • نام منبع :
    مسند حضرت عبد العظيم حسني علیه السلام
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/52037
تعداد بازدید : 33737
صفحه از 312
پرینت  ارسال به