297
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14

امويان، كُثَير بن شهاب بن حُصَين حارثى را كه از مفتريان و از معاندان نسبت به اميرالمؤمنين على عليه السلام بود، به حكومت رى و دستبى نشاندند. اين كُثير همان بود كه مختار پس از تصرف كوفه و حكومت بر آن، او را نبش قبر كرد. ۱
عبيداللّه زياد، براى آن كه عمر بن سعد ابى وقاص را نسبت به مأموريت كربلا فريب دهد، اين اشراف زاده ضعيف النفس آل زهره را ـ كه تنها خاطره و سابقه پدر فاتحش را به ارث برده بود و با عنايت به شناختى كه از روحيه جاه طلبانه او داشت ـ به حكومت رى و دستبى وعده داد.
نامزد دوم امويان و رقيب پسر سعد، شمر بن ذى الجوشن بود كه بى نصيب از حَسَب و نسب سابق بود و تنها با تندخويى هاى جاهلانه، خود را ناشيانه در معرض ابتلا افكنده بود. او نيز نهانى وعده حكومت رى و دستبى را از پسر زياد دريافت كرده بود.
بنابر نقل صاحب الأخبار الطوال، مختار بن ابى عبيده ثقفى امير كوفه، در سال 66 قمرى يزيد بن ابى نَجَبه فَزارى را به حكومت رى و دستبى نشاند. از اين سال رسما رى خارج از قلمرو زُبيريان و مروانيان، مباشرتا از كوفه فرمان مى برد و حاكم آن فردى شيعى و بركشيده مختار ثقفى بود.
خراج رى و جبال و اصفهان و آذربايجان و فارس و جزيره از اين تاريخ به مدت هيجده ماه تا قتل مختار در كوفه به سال 67 قمرى، به عراق فرستاده مى شد. ۲۳

1.ابن اعثم كوفى، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى، تصحيح، غلام رضا طباطبايى مجد، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، ۱۳۷۲ شمسى، ص ۴۹۹.

2.فتوح البلدان، ص ۴۳۱ ـ ۴۳۲. سخن مختار درباره وى و سوگندخوردن بر نبش قبر او، بنا به نقل بلاذرى در فتوح البلدان اين گونه است: «أمّا و رب السّجاب، شديد العقاب، سريع الحساب، منزل الكتاب، لأنبشن قبر كُثير بن شهاب، المُفترى الكذّاب.»

3.حسين كريمان، رى باستان، تهران، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتى، ۱۳۷۱ شمسى، ج ۲، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۴.


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
296

ديلم را انتخاب كرده اند.
به سبب آن كه نبرد صفين هيجده ماه طول كشيده است، اينان بعد از پايان نبرد در ديلم، شايد توانسته باشند، در محل نبرد صفين به امام پيوسته باشند.
اما براساس آنچه در وقعه صفين آمده است: اينان از مرتابون بوده اند. دأب امام عليه السلام براين بود كه چون همه نبردهاى ايشان نبرد با اهل قبله بود و اين امر بر انسان هاى ظاهربين كه معناى ولايت را به نيكى در نيافته بودند و شمشيرشان نمى توانست از سر بصيرت و يقين، كشيده شود، دشوار مى نمود. ظاهرا قاريان را كه به ظاهر قرآن بسنده كرده و عمق و محتواى آن را درنيافته بودند، از صف مجاهده خارج مى كرد. قاريان بسان اعراب در عصر رسول خدا صلى الله عليه و آله عمل مى كردند و معمولاً به علت سطحى نگرى و بى بصيرتى، بيش از ديگران طعمه فريب دشمن شده اند. عمده جمعيت خوارج از اينان بودند و نيز طيف گسترده اى از مخالفان سيره اميرالمؤمنين عليه السلام ـ نه مخالفان خلافت آن بزرگوار ـ در پوشش قاعدون با جناح هاى مُرتابون و مُراوغون و متربّصون و مفتونون كه جامعه اسلامى آن عصر را به خذلان و تواكُل دعوت مى كردند، از ميان اينان برخاسته اند. با اين همه و بنابر نقل نصرين مزاحم، امام عليه السلام بين اينان و كينه توزان باهله فرق مى نهاد. آنان را در هيچ جنگى دخالت نمى داد؛ ولى اينان را بنابه پيشنهاد خودشان به مرزها مى فرستاد و برايشان پرچم مى بست.
احتمال ديگرى كه مى تواند مبناى نظر ديگر باشد، اين است كه چون در خلال نبرد صفّين و خصوصا پس از شهادت عمار ياسر پاره اى از مرتابون كه پيش تر تحاشى مى كردند و در عمل از ورود به جنگ خوددارى مى كردند، به يقين رسيده باشند و به امام عليه السلام پيوسته باشند و ربيع هم چنين كرده باشد.
حاكم رى در عصر امويان از سوى ثقفيان حاكم بر عراق انتخاب مى شد و زياد بن ابيه تا سال 51 قمرى، رى و خراسان را در تصرف خود داشت. بعد از نُعمان بن بُشَير انصارى آخرين دولت مرد اموى از ميان انصار، عبيداللّه بن زياد بر عراق حاكم شد.

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
    تعداد جلد :
    6
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 93978
صفحه از 416
پرینت  ارسال به