69
جغرافياي ري

4. رى بعد از اسلام ۱

در اواخر خلافت عمر، مغيرة بن شعبه والى كوفه، كثير بن شهاب حارثى را والى رى گردانيد. وى مردم رى را كه نقض عهد كرده بودند دوباره مطيع ساخت. كثير در زمان معاويه نيز چندى والى اين شهر شد و به اميرالمؤمنين عليه السلام دشنام فراوان مى داد. عثمان در سال 24ه براء بن عازب را والى رى گردانيد. سعد بن ابى وقاص چون بار دوم والى كوفه شد، در آغاز سال 25 ه . براى سامان دادن به اوضاع پريشان رى به آنجا آمد و سپس به كوفه بازگشت. آخرين كس كه رى را فتح نمود قرظة بن كعب انصارى در دوران ولايت ابوموسى در خلافت عثمان بود. در سال مرگ عثمان والى رى، سعيد بن قيس بود. حضرت على عليه السلام يزيد بن قيس الارحبى را والى رى و همدان و اصفهان گردانيد. همچنين يزيد بن حجبه از سوى على عليه السلام والى رى و دشتپى گرديد. نيز ربيع بن خُثَيْم از طرف آن حضرت فرمانده جمعى از سپاهيان در رى و قزوين گرديد. در زمان معاوية بن ابى سفيان حكومت بصره و رى و خراسان تا سال 51 با زياد بن ابيه بود. زمانى كه عبيداللّه بن زياد از سوى يزيد حكومت كوفه را بر عهده داشت، با فرمان مشروط و جداگانه رى به عمر بن سعد و شمر آن دو را در راه ارتكاب جنايت هولناك كربلا
و شهادت سيدالشهداء عليه السلام و ياران پاكبازش تشويق نمود.
پس از مرگ يزيد، در سال 64 مردم رى به رهبرى «فرخان رازى» سر به طغيان برداشتند عامر بن مسعود امير كوفه، محمد بن عمير را به سركوبى ايشان فرستاد لكن او كارى از پيش نبرد. و عامر، عتاب بن ورقاء را گسيل داشت و در نبرد سختى، فرخان كشته شد و همدستانش فرار كردند.
در سال 66 پس از استيلاى مختار بر كوفه يزيد بن ابى نجبة فرازى از سوى وى به حكومت رى منصوب گشت و به مدّت 18 ماه خراج اين شهر به او مى رسيد.
در سال 68 گروهى از خوارج به رى حمله كردند و جمعى از مردم آن ها را يارى دادند عامل رى در اين حمله كشته شد. مصعب بن زبير عتاب بن ورقاء را فرستاد. او خوارج را شكست داد و غنايم زيادى به دست آورد.
بنى اميّه سلطه و نفوذ كامل به رى يافتند و ميل اكثر مردم رى به سوى امويان و كارشان با والى خراسان بود.
يكى از حوادث مهم رى، خروج سنباد خرمى است. مولانا اولياءاللّه مى نويسد:
منصور مصمم بود ابومسلم را از ميان بردارد و او را با فريب پيش خود خواند و وزرا ابومسلم را از مراجعت منع كردند نشنيد و ابا كرد. سنباد نام نايبى را بر سر مصالح و عمل بگذاشت و از رى پيش منصور بازگشت تا ديد آنچه ديد تا آخر گفت: تركت الرأى بالرى. چون خبر كشته شدن ابومسلم رسيد، سنباد به خونخواهى برخاست و رو به رى نهاد و ابوعبيده حاكم آنجا را شكست داد. و تمامت خزاين و اموال و نعمت ابومسلم را به دست آورد. و قريب صدهزار كس به گردش فراهم آمدند. منصور نيرويى به فرماندهى جمهور به رى گسيل داشت و سنباد شكست خورد و شصت هزار از نيروهاى او كشته شدند. سنباد با فرستادن تحف و هداياى فراوان از حاكم طبرستان اسفهبد خورشيد پناهندگى خواست و او هم قبول كرد. و پسر عمويش طوس را به استقبال وى فرستاد؛ امّا بر اثر سوءتفاهمى كه در مراسم استقبال پيش آمد، سنباد به وسيله طوس كشته شد. جمهور پس از پيروزى بر سنباد در رى، عَلَم طغيان برافراشت. منصور لشكرى فرستاد و جمهور از رى گريخت و سرانجام در آذربايجان به دست كسانش كشته شد.
منصور پسرش مهدى را براى مأموريت نظامى سوى خراسان فرستاد. مهدى در سال 142 ه . به مرو آمد. او به رى بازگشت و تا سال 144 در آنجا اقامت كرد. سپس به بغداد و بار ديگر به سال 146 به رى بازگشت و تا سال 151 در آنجا ماند. آنگاه به بغداد رفت. مهدى دستور داد تا آن بخش از رى كه در قرون سوم و چهام آباد بود، پى افكندند. اين بخش همان رى زيرين است. رى از سال 149 هجرى به نام محمد بن مهدى، «محمديه» خوانده مى شد. ولادت هادى چهارمين خليفه عباسى را به سال 146 در سيروان رى، نوشته اند. گفته شده است موسى هادى در حيات پدرش به رى آمد و روستاى موسى آباد رى را ساخت.
هارون الرشيد برادر هادى و فرزند مهدى پنجمين خليفه عباسى در سال 148 ه . در رى متولد شد، هارون به رى علاقه خاصى داشت. وى فضل بن يحيى را والى رى، جرجان و طبرستان نمود. در سال 195 ه . كه دامنه اختلاف بين امين و مأمون بالا گرفت، امين سپاهى را به فرماندهى على بن عيسى براى دفع برادر روانه خراسان كرد. امّا قبل از آن كه اين سپاه به خراسان برسد طاهر ذواليمينين او را در نزديكى رى مغلوب و مقتول كرد.
با ظهور و آغاز حكومت هاى نيمه مستقل و مستقل ايرانى، بيشتر نيمه اوّل قرن سوم هجرى رى در اختيار طاهريان قرار گرفت. حسن بن زيد علوى داعى كبير كه در رى اقامت داشت، بنا به دعوت اهالى مازندران غربى در رمضان 250 ه . به شمال رفت و حاكم محلى آنجا را شكست سختى داده و در شوال همان سال به آمل رسيد. و پس از آن كه طبرستان را به تصرف خود درآورد سپاهى به فرماندهى مردى از خاندان خويش براى تسخير رى فرستاد، سردار مذكور رى را تسخير كرد و عامل طاهريان از رى گريخت. مجدداً طاهريان به رى آمدند و سرانجام نماينده طاهريان شكست خورده و كشته شد. و رى براى داعى، مسلم گشت. در سال 255 رى از طرف خليفه عباسى المعتز سقوط كرد و از دست داعى بيرون شد و وى مجدداً در زمان معتمد، و به سال 257 رى را به دست آورد. رى دوباره در سال 259 ه . از دست داعى بيرون رفت در سال 266 اساتكين نامى از تركان بر رى غلبه يافت.
در سال 275 احمد بن حسن ماردانى بر رى غلبه يافت و به قول ياقوت تشيع را در آن ديار ظاهر گردانيد. در سال 281 المعتضد پسر خويش على المكتفى را به رى فرستاد و رى و پاره اى از شهرهاى جبال را به وى سپرد. به هنگام اقامت مكتفى در رى، جايگاهى در آنجا بنا گرديد به نام مقام مكتفى.
المكتفى عهد و لواء خراسان را براى امير اسماعيل سامانى فرستاد با ذكر آن كه امارت پس از او با پسرش احمد باشد و عهد و لواء ولايت رى و قزوين و زنجان را نيز بدان ضمّ كرد. و بدين گونه در سال 289 ه . رى در اختيار سامانيان قرار گرفت. نوشته اند كه سامانيان از نژاد بهرام چوبينه رازى و خاندان مهران بوده و در اصل از اهل رى بوده اند. اسماعيل ولايت رى را به برادرزاده اش ابوصالح منصور بن اسحاق سپرد وى شش سال در رى ماند. محمّد بن زكريّاى رازى دانشمند مشهور رى، كتاب معروف طبّ منصورى (الكنّاشه) را به نام وى تصنيف كرد.
در 304ه . يوسف بن ابى الساج والى آذربايجان و ارمنيّه با تزوير، رى را تصرف كرد. پسر ابى الساج تا سال 307ه . پس از جنگ هاى متمادى بيرون رفت، در سال 310 مقتدر، حكومت رى و قزوين و ابهر و زنجان و آذربايجان را به يوسف بن ابى الساج سپرد. وى مجدداً در سال 311ه . به رى آمد. و سرانجام در سال 314ه . رى به تصرف سامانيان در آمد. در 316ه . اسفار بن شيرويه بر رى و كرج (محلى در حوالى اراك فعلى) غلبه كرد. و بعد از كشته شدن وى مردآويج زيارى تا 318ه . در رى اقامت داشت. مردآويج نيز رى را به پايتختى خويش برگزيد و بناهايى استوار در آن ساخت. اما دولت او مستعجل بود. حكومت آل بويه از 320ه . آغاز شد و پس از قتل مردآويج، حسن ركن الدوله ديلمى از سوى برادر، اصفهان را فتح كرد و به گشودن همدان، رى، قم، قزوين و كاشان عازم شد، اما در 327ه . وشمگير زيارى اصفهان را از دست حسن بيرون آورد. در 21 ربيع الاول 329 جنگ سختى در رى افتاد در اين جنگ ابوعلى چغانى از امراى سامانى با حسن و على از آل بويه به صورت محرمانه همكارى نموده و به جنگ ماكان عامل وشمگير و وشمگير پرداختند. ماكان با وجود نهايت رشادت در رى كشته شد. و وشمگير به طبرستان گريخت. ابوعلى رى را گرفت و سر ماكان را با اسراى زياد، به بخارا نزد امير نصر سامانى فرستاده و حدود قلمرو سامانيان را تا حلوان (سرپل ذهاب امروزى) رساند.
ركن الدوله در سال 335 از نو بر رى و ساير اعمال جبال دست يافت. قلمرو آل بويه اعمال رى، جبل، فارس، اهواز و عراق تا نواحى شام و حجاز همه ايشان را شد و دو شهر بزرگ دنياى آن روز، يعنى بغداد و رى را پايتخت خود قرار دادند. در سال 337 ه . مرزبان مسافرى در رى طمع كرده و به قصد رى حركت كرد. نيروهاى ركن الدوله مرزبان را شكستى سخت دادند و آذربايجان را از دست پدر او و برادرش وهسودان گرفتند و ابومنصور طوسى يكى از فرماندهان اعزامى ركن الدوله يكسال در آذربايجان بود. رى تا سال 420 قلمرو جانشينان ركن الدوله ديلمى بوده است. يكى از شخصيت هاى مشهور ديالمه رى و همدان و اصفهان، صاحب ابوالقاسم اسماعيل بن عباد (326 ـ 385) بود. وى از منشيان و بلغاى بسيار معروف زبان عربى است. او مردى كريم و فضل دوست و بخشنده و نسبت به شعرا بذّال و مشوّق بوده و در رى و اصفهان همه وقت در گرد او جمع كثيرى از اهل علم و بحث و شعر و ادب مى زيسته و به نام او شعر مى گفته و كتاب مى نوشته اند. صاحب، مالك كتابخانه اى در رى بوده كه جهت كثرت عدد كتاب و امتياز نسخ در آن ايّام بى مانند به شمار مى رفته است. صاحب بن عباد در مذهب شيعه و حبّ اهل بيت عليهم السلام يگانه زمان بوده تا جايى كه اهل اصفهان مذهب شيعه را به او نسبت مى دادند. و كسى را كه شيعه بود مى گفتند آن كس بر مذهب صاحب بن عباد است. مؤيدالدوله بر تمام عراق عجم و گرگان و طبرستان امارت مى كرد. او اين ممالك را به تدبير و كفايت وزير ناميش صاحب بن عباد اداره مى كرد. اين وزير لايق در زمان فخرالدوله ديلمى هم نفوذى فوق العاده داشت و در صفر 385 در رى وفات يافت و به اصفهان حمل و در آنجا دفن گرديد.
در سال 420 محمود غزنوى رى را تصرف كرد و فجايع زيادى در آنجا مرتكب گرديد. محمود خود حنفى و اشعرى متعصب بود؛ در رى دست به قتل و غارت و بيدادگرى ها زد و دستور داد بى رحمانه جمع بسيارى از شيعيان آنجا را كه كثرتى داشتند به اتهام باطنى و قرمطى بودن از دم تيغ گذرانند و دويست چوبه دار بر پا كرد و بزرگان آنها را به دار كشيد و كارها را از ايشان گرفت و به تركان سنى مذهب داد. معتزله رى را به خراسان فرستاد. و نيز به دستور او كتابخانه بزرگ رى را در آتش سوزاندند و بخشى از كتاب هايش را به خراسان فرستاد. در سال 427 ه . تركان غز به رى حمله بردند و تا سال 430 ه . حملات آنها ادامه داشت. در سال 434 ه . طغرل اول، مؤسس سلسله سلجوقى به رى آمد و حوادث بسيارى در زمان او رخ داد. طغرل، رى را به پايتختى خود انتخاب كرد. وى در سال 455 ه . در رى درگذشت. در جمادى الاول سال 495 محمد سلجوقى با لشكرى فراوان به رى آمد و با برادرش بركيارق روبرو شد. اما پيش از جنگ سپاهيان او پراكنده شدند و محمّد با هفتاد سوار به طرف اصفهان منهزم گرديد.
در 511 در دوره سلاجقه شاه غازى رستم بن على بن شهريار پنجمين پادشاه از فرقه ثانيه آل باوند ملوك طبرستان، يك سال و هشت ماه بر رى مسلط بود؛ زيرا در گرفتارى سنجر به دست تركان غز برادرزاده اش سليمان شاه گريخته و نزد شاه غازى آمده و شاه غازى او را به همدان برد و بر تخت نشاند. سليمان شاه اعمال رى را تا مشكو به شاه غازى مسلّم داشت. و خواجه نجم الدين حسن عميدى يك سال و هشت ماه به نيابت ملك غازى در رى بود. شاه غازى مدرسه اى در رى بنا نهاد كه از مدارس معروف شيعه بود.
در سال 522 سلطان سنجر از خراسان به رى آمد. در سال 555 ه . اينانج يكى از غلامان سلجوقى بر رى استيلا يافت. در سال 564 ايلدگز از اتابكان آذربايجان لشكرى به رى برد و آنجا را گرفت و اينانج به دست غلامانش به قتل رسيد. در 590 ه . طغرل سوم به دست خوارزمشاهيان در رى كشته شد. تكش خوارزمشاه پس از سقوط سلاجقه، رى را به پسر خود يونس خان سپرد. رى از 590 تا 592 بين قتلغ اينانج پسر جهان پهلوان و با همدستى وزير خليفه از سويى و خوارزمشاهيان از سوى ديگر و همچنين در ائتلافى جديد و ديگر قتلغ اينانج و خوارزمشاهيان عليه وزير خليفه، دست به دست گشت و سرانجام در اختيار تكش خوارزمشاه قرارگرفت.
آى تُغْمِشْ يكى از غلامان اتابكان آذربايجان از سال 600 بر رى و همدان و بلاد جبل استيلا يافت. شمس آى تغمش تا 608 بر همدان، اصفهان و رى حكومت مى كرد. در سال 608، ناصرالدين مِنگُلى يكى از زيردستان آى تغمش بود كه بر او شوريد و آى تغمش به بغداد گريخت. منگلى تا 612 ه . بر عراق (منظور عراق عجم است كه رى هم جزو آن محسوب مى شد) حكومت كرد و در اين سال در ساوه كشته شد.
درگيرى هاى مذهبى 582 ه . رى خسارت بار بود. در جنگ شيعه و سنى (حنفى و شافعى) سنى ها پيروز شدند و عدّه زيادى از اهالى كشته و شيعيان جلاى وطن نمودند. ياقوت گويد كه حنفى ها و شافعى ها پيروان شيعه، نصف جمعيت شهر را قلع و قمع كردند. و متعاقب آن، جنگ بين حنفى ها و شافعى ها درگرفت وشافعى ها پيروز شدند. وحنفى ها خسارات سنگينى را متحمّل شدند.
در 617 ه . چنگيز، جبه و سوبداى را با سى هزار تن سوار مأمور تعقيب سلطان محمد خوارزمشاه كرد كه از خراسان با شتابى هر چه تمام تر از برابر سپاه مغول به عراق مى گريخت جبه گروهى از سپاهيان را برداشت از راه جوين عازم مازندران شد. سوبداى نيز با دسته ديگر متوجّه طوس و خبوشان و اسفراين و دامغان گرديد. و راه رى را در پيش گرفت. خوارزمشاه در فرار خود به رى رسيد و از آنجا به قلعه فرزين و سپس گيلان و مازندران و جزيره آبسكون رفت و سرانجام در آنجا مرد. نيروهاى مغول به رهبرى سبتاى از شاهراه دامغان و سمنان به رى آمدند و جبه هم پس از غارت مازندران به خصوص آمل، به رى رسيد. مغولان در رى شهر را غارت كردند. گروه انبوهى را به قتل رساندند و اطفال و زنان را اسير كردند و از ظلم و كشت و كشتار و غارت و جنايت چنان كردند كه تا به آن روز گوشى نشنيده و چشمى نديده بود. اندكى از مردم توانستند به سوى پناهگاه هاى كوهستانى قصران فرار كنند. پس از اين همه فجايع، مغولان به طلب خوارزمشاه از رى بيرون رفتند.
پس از پايان يافتن فجايع مغول در رى و درگذشت خوارزمشاه در آبسكون، پسرش سلطان غياث الدين كه كرمان، جبال و رى به نام او بود، پس از تحركاتى در كرمان و فارس و ... در زمستان 619 وارد رى شد و به شاهى نشست. سلطان جلال الدين چون از سلطه برادر در عراق آگاهى يافت خود را از هند به مكران و كرمان و شيراز و اصفهان رسانيد و در بين راه بسيارى از لشكريان او به خاطر بدى آب و هوا تلف شدند. در اينجا جلال الدين اطلاع يافت كه برادرش غياث الدين در رى است سپس عازم آنجا گرديد. چون غياث الدين خبر آمدن برادر و استيلاى او را شنيد، با سى هزار سوار به
جلوگيرى او آمد؛ ولى جلال الدين به وسيله فرستادن سفيرى برادر را از جنگ بازداشت و غياث الدين به رى برگشت و غالب رؤساى لشكرىِ او امر جلال الدين را پذيرفتند. غياث الدين چون اين حال را مشاهده كرد از جلوى برادر گريخت و جلال الدين به رى مسلّط گرديد و برادر را امان داد. وى در سال 621 ه . راه همدان را در پيش گرفت. در اين هنگام گروهى ديگر از تاتارها به دستور چنگيز به رى و بلاد ديگر آن حدود تاختند و آنچه از مردم كه در تهاجم نخستين جان سالم به در برده و به شهر رى بازگشته بودند دچار قتل و غارت مغولان شدند. فاجعه عظمى حمله مغول در 617 و 621 چنان ضربتى بر رى وارد آورد كه ديگر هيچ گاه اين شهر آبادى و اعتبار پيشين را به دست نياورد و به قول نجم الدين دايه رازى از يك شهر رى كمابيش هفتصد هزار آدمى به قتل آمده و اسير گشت. پس از افول قدرت خوارزمشاهيان، ايلخانان مغول در ايران از جمله در ناحيه رى حكومت كردند.
رى جزو منطقه نفوذ طغاتيموريان (739 ـ 752) قرار گرفت؛ اما ديرى نپاييد كه اين شهر در اختيار شاهان آل بادوسپان مازندران در آمد. امير ولى، سرزمين رى را از دست آل بادوسپان خارج ساخت. سلطان اويس جلايرى در 772 ه . رى را از دست امير ولى گرفت و حكومت رى را به يكى از امراى خود قتلغ شاه واگذاشت. قتلغ شاه دو سال بعد مرد و مقام او، نصيب عادل آقا از امراى جلايرى شد. امير ولى بار ديگر به عزم تسخير عراق (عجم) به اين ديار آمد و شهر ساوه را گرفت و به جرجان برگشت. در سال 784 سلطان حسين جلايرى با گسيل اكثر سپاهيان خود به سلطانيه و با استعانت از عادل آقا در صدد گرفتن بعضى از قلاع رى از چنگ امير ولى بود كه به صورت ناگهانى
توسط برادرش كشته شد. در 786 سپاهيان امير تيمور رى را تصرف و به كشت و كشتار مردم پرداختند. رى مدّتى در تصرف تيموريان بود. در 823 اسكندر و جهانشاه قراقويونلو، در جنگ با شاهرخ تيمورى، رى را از دست دادند. از 850 ه . جهانشاه بر عراق عجم و فارس و كرمان مستولى شد. از 873 اوزن حسن آق قويونلو، بر اكثر نواحى ايران از جمله رى مسلط شد.
بعد از قدرت يافتن صفويان رى در تصرف آنان درآمد. در دوران حكومت شاه طهماسب اول صفوى، تهران كه يكى از قصبات اطراف رى بود وارث شهر كهن رى شد. امّا هنوز رى از نظر اسمى اهميّت خود را حفظ كرده بود و نام عمومى منطقه به نام رى خوانده مى شد هرچند مركز منطقه، ديگر شهر تاريخى رى نبود. امّا كم كم اين اهميت اسمى هم كم رنگ شد. به خصوص پس از انتخاب تهران در سال هاى نخستين قرن سيزدهم هجرى به عنوان پايتخت، دارالخلافه تهران شهرت و آوازه اش فراگير شد.
امّا بر خلاف حركت صعودى و شتاب دار تهران، رى در مسير تاريخى خود چنان تنزّل نمود كه از آن به عنوان قريه و قصبه حضرت عبدالعظيم نام برده مى شد. در د اى اخير مجدداً رى ابتدا به صورت بخش و سپس شهرستان ترقى نمود و به عنوان شهرى پرجمعيت در اتصال به كلان شهر تهران، به موجوديت جديد خود ادامه مى دهد.

1.در تقرير اين بخش از منابع ذيل استفاده گرديد: اخبار الطوال، دينورى؛ الكامل، ابن اثير؛ راحة الصدور، راوندى؛ معجم البلدان، ياقوت حموى؛ تاريخ رويان، اولياءاللّه آملى؛ تاريخ غزنويان و سامانيان و آل بويه از جامع التواريخ، رشيدالدين فضل اللّه ؛ حبيب السير، خواندمير؛ تتمه المنتهى، محدث قمى؛ تاريخ مفصل ايران، عباس اقبال آشتيانى؛ رى باستان، حسين كريمان؛ كليّات جغرافياى طبيعى و تاريخى ايران، عزيزاللّه بيات؛ تاريخ آل بويه، على اصغر فقيهى؛ يادداشت هاى نگارنده در كتابى با عنوان روزشمار تاريخ ايران از ۶۰۷ ـ ۹۰۷ ه .


جغرافياي ري
68

3. فتح رى به دست مسلمانان

پس از شكست سنگين نهاوند فروپاشى امپراطورى ساسانى آغاز شد و شهرها يكى پس از ديگرى سقوط كرد. فتح رى را به تفاوت ميان سال هاى 18 ـ24 هجرى ذكر كرده اند. ۱ يعقوبى فتح رى را در سال 23 ه . به دست قرظة بن كعب الانصارى دانسته است. ۲ طبرى فتح رى را به سال 22 ه . به دست نُعيم بن مقرّن دانسته است. ۳ دكتر كريمان پس از ارائه اقوال مختلف متون تاريخى فتح رى مى نويسد:
درميان اين متون نام هفت تن به عنوان فاتح رى به چشم مى خورد. يكى از اسباب اين اختلاف، عدم تسليم يكباره مردم رى در برابر سپاه اعراب مسلمان بوده است كه پس از فتح نخستين در هرفرصتى شورشى به پا مى داشتند كه سردارى از عرب آن را فرو مى نشاند وآن را فتحى به حساب مى آوردند و آن سردار را فاتح مى شناختند. ۴
بلاذرى رى را از جمله شهرهايى نوشته است كه مردم آن با قبول جزيه و خراج بر مذهب خود باقى ماندند و آتشكده آنان خراب نگرديد. ۵

1.همان مأخذ، ج ۱، ص ۱۵۲.

2.تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۱۵۷.

3.تاريخ طبرى، ابن جرير طبرى، ج ۴، ص ۱۵۰.

4.رى باستان، ج ۱، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۱.

5.فتوح البلدان، بلاذرى، ج ۲، ص ۳۹۰.

  • نام منبع :
    جغرافياي ري
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 132842
صفحه از 200
پرینت  ارسال به