2 / 5 ـ 3
رفتن شخص عمر به جنگ با ايرانيان
۱۰۴۱.امام على عليه السلامـ در سخنش در پاسخ عمر ، كه درباره شركت كردن خويش در جنگ فارس ، از ايشان مشورت خواست ـ: پيروزى و شكست اين امر (اسلام) ، به فراوانى و كمى [ افراد ]نبود . اسلام ، دين خدا بود كه خدا خود ، چيره اش ساخت و سپاه او بود كه آماده و يارى اش نمود ، تا اين كه بدان جا رسيد كه بايد مى رسيد و نورش بر همه جا دميد . ما به وعده خدا دل خوش داريم ، و خدا به وعده اش وفا مى كند و لشكرش را نصرت مى دهد .
جايگاه زمامدار اين كار ، جايگاه رشته[ى تسبيح ]است كه مهره ها را گرد و به هم مى آورد ؛ و چون بگسلد ، مهره ها پراكنده مى شوند و از ميان مى روند و هيچ گاه همه آنها براى بار ديگر گرد نمى آيند .
و عرب ، اگر چه امروز اندك اند ، امّا به سبب اسلام ، بسيارند و به سبب اتّحاد و اتّفاق ، نيرومند و پيروز . تو مانند ميله ميان سنگ آسياب باش و آسياب جنگ را با عرب و نه خود ، بگردان . چرا كه اگر تو از اين سرزمين بيرون روى ، عرب از هر سو و هر جا بر تو مى شورند ، تا آن جا كه نگهدارى آنچه پشت سر مى نهى ، از آنچه در پيش روى دارى ، برايت مهم تر مى گردد . عجم نيز اگر فردا تو را ببينند ، مى گويند : «اين ، ريشه و اصل عرب است . اگر آن را ببُريد ، آسوده مى گرديد» و همين موجب مى شود كه حرص و طمع آنان در تو ، بيشتر گردد .
امّا اين كه گفتى آنان ، به عزم رزم با مسلمانان به راه افتاده اند : پس [ بدان كه ]ناخشنودى خداى سبحان از حركتشان ، از [ ناخشنودى] تو بيشتر است و [ او ]بر تغيير آنچه ناپسند مى دارد ، تواناتر است .
امّا آنچه از تعدادشان گفتى : ما در گذشته ، با فراوانىِ نيرو نمى جنگيديم و تنها با نصرت و يارى [ الهى ]مى رزميديم .
۱۰۴۲.امام على عليه السلامـ خطاب به عمر ، هنگامى كه او از مردم ، درباره همراهى با سپاهيانى كه به جنگ فارس مى رفتند ، مشورت خواست ـ: اين امر (اسلام) ، نه پيروزى اش به فراوانى [ افراد ]بود و نه خوارى اش به كمى آنان . اين ، دين خدا بود كه چيره شد و سپاهى كه با فرشتگان ، تأييد و نصرت يافت ، تا بدان جا رسيد كه بايد مى رسيد . ما به وعده خدا دل خوش داريم ، و خدا به وعده اش وفا مى كند و لشكرش را نصرت مى دهد .
جايگاه تو در ميان مردمان ، جايگاه رشته[ى تسبيح ]است كه مهره ها را گرد مى آورد و نگه مى دارد و چون بگسلد ، هر چه در آن است ، پراكنده مى شود و از ميان مى رود و هيچ گاه براى بار ديگر ، همه آنها گرد نمى آيند .
و عرب ، اگر چه امروز اندك اند ، امّا به سبب اسلام ، بسيارند و با عزّت . پس ، در جاى خود بمان و به اهالى كوفه بنويس كه دو سوم آنان به جنگ فارس بروند و يك سومْ باقى بمانند ؛ چرا كه آنان برجستگان و سركردگان عرب اند و گروهى يكدل تر و كاراتر و كوشاتر از آنان نيست . و به مردم بصره نيز بنويس كه آنان را با بخشى از نيروهاى خود ، يارى كنند .