33
مناظره‌های آموزنده

مناظره‌های آموزنده
32

پاسخ به تهمت جادوگرى‏

اما اين‏كه گفتى كه من در نتيجه جادو ، گرفتار توهّم نبوّت شده‏ام، خود مى‏دانيد كه قدرت تشخيص و تفكر من ، بهتر از شماست . آيا تا به حال از ابتداى كودكىِ من تا اكنون كه چهل سال دارم، دنائت، دروغ، جنايت، خطا در سخن و نابخردى در عقيده، از من مشاهده كرده‏ايد ؟!

چرا قرآن بر ثروتمندى فرود نيامد؟

اما اين‏كه ايراد گرفتى كه : چرا قرآن بر مردى متشخّص از مكه يا طائف ، نازل نشده است ؟ خدا مانند تو ، براى ثروت و ثروتمند ارزش قائل نيست ؛ هر كس را كه شايستگى واقعى داشته باشد ، رهبر جامعه قرار مى‏دهد .

درخواست‏هاى جاهلانه‏

و اما خواسته‏هايى كه به عنوان سند نبوّت از من تقاضا كردى، اين خواسته‏ها چند نوع است :
نوع اوّل . امورى كه بر فرض هم كه انجام دهم ، دليل نبوّت من نمى‏شود . و پيامبر خدا نمى‏تواند نادانىِ مردم را غنيمت بشمرد و رسالت خود را با ادلّه‏اى ثابت كند كه واقعاً دلالتى ندارند .
نوع دوم . امورى كه موجب نابودى توست . و دليل آوردن، براى گرايش به مذهب است، نه براى نابود كردن مردم .
نوع سوم . امورى كه ثابت مى‏كند تو آدم لجبازى هستى كه به هيچ وجه حاضر نيستى حقيقت را بپذيرى، و كسى كه به اين بيمارى مبتلا باشد، داروى آن : بلايى آسمانى، يا دوزخ و يا شمشير دوستان خداست .
اما مطلب اوّل را كه به عنوان سند نبوّت از من خواستى (جارى ساختن چشمه ) ، از سؤالت پيداست كه دليل ارتباط انسان با خدا را نمى‏دانى . گيرم كه من چنين كارى كردم، آيا اين دليل نبوّت من است ؟
عبداللَّه : نه .
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله : خود تو، در طائف باغ‏هايى دارى . آيا قسمتى از اين باغ‏ها پيش از اين‏كه به اين صورت درآيد ، زمين‏هايى سخت و ناهموار و بى‏آب نبود كه با فعاليت‏هاى تو هموار شد و چشمه‏هاى آب در آن جارى گرديد ؟
عبداللَّه : چرا .
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله : با چنين عملى ، تو و آنها پيامبر شديد؟
عبداللَّه : نه .
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله : بنابراين ، جارى ساختن چشمه سند نبوّت محمّد هم نمى‏تواند باشد و اين گفته تو در واقع مانند اين است كه بگويى ما به تو گرايش پيدا نمى‏كنيم ، مگر اين‏كه بلند شوى و راه بروى، يا مانند مردم غذا بخورى .
و اما در مورد درخواست دوم [ كه من داراى باغ خرما و انگور باشم‏] ، آيا تو و رفقايت در طائف چنين باغ‏هايى نداريد ؟ و آيا شما با داشتن چنين باغ‏هايى پيامبر شديد ؟

عبداللَّه : نه .
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله : بنا بر اين چرا از پيامبر خدا به عنوان دليل ارتباطش با خدا ، چيزهايى را مى‏خواهيد كه حتى اگر انجام دهد ، بر صدق او دلالت نمى‏كند ؟ بلكه دليل كذب اوست ؛ چون پيامبر خدا در اين صورت ، به امورى استدلال كرده كه از نظر علمى نمى‏توان به آن استدلال كرد .
و اما درخواست سوم (فرو ريختن آسمان ) ، موجب نابودى شما و بلكه ديگران مى‏گردد، و پيامبر خدا مِهرش به تو ، بيش از اين است . او تو را نابودنمى‏كند ؛ بلكه با دليل ، حقيقت را به تو ثابت مى‏نمايد ؛ ولى دليل اثبات نبوّت (معجزه) ، به انتخاب مردم نيست ؛ چون مردم ، مصالح و مفاسد را نمى‏دانند و گاه ، كارهاى محال (نشدنى) را انتخاب مى‏كنند .
پيامبر سپس فرمود : آيا طبيب، داروى بيماران را به انتخاب خودِ آنها واگذار مى‏كند ؟ مسلّم ، اين‏طور نيست ؛ بلكه آن دارويى را كه خود صلاح مى‏داند ، مى‏دهد ؛ بيمار، بخواهد يا نخواهد ... .
و علاوه بر اين، اگر كسى مدّعى حقّى بر ديگرى است، قاضى نمى‏تواند به او بگويد : دليلى كه مى‏آورى ، بايد مطابق ميل خصم باشد . و به انتخاب او تعيين گردد . اگر چنين بود ، هيچ كس نمى‏توانست حقّ خود را ثابت كند .
و اما درخواست چهارم (احضار خدا و فرشتگان ) ، محال (نشدنى) است و نيازى به توضيح ندارد ؛ زيرا آفريدگار، مانند آفريده نيست كه بيايد، برود، حركت كند و در برابر چيزى قرار بگيرد تا قابل احضار باشد ... .
ببينم ، آيا تو در طائف و مكه داراى زمين و مستغلات و كارمند نيستى ؟

عبداللَّه : چرا .
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله : آيا خودت شخصاً به كارهاى آن‏جا رسيدگى مى‏كنى ، يا نماينده‏اى دارى ؟
عبداللَّه : نماينده دارم .
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله : اگر كارمندان به نماينده‏ات بگويند : «ما در صورتى نمايندگى تو را مى‏پذيريم كه عبداللَّه شخصاً همراه تو باشد» ، صحيح است ؟
عبداللَّه : نه .
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله : بنا بر اين ، نمايندگان تو براى اثبات نمايندگى خويش بايد چه كنند ؟ آيا چنين نيست كه اگر از طرف تو نشانه درستى كه بر صدق آنها دلالتكند ، همراه داشته باشند، بر كارمندان لازم است كه آنها را تصديق كنند ؟
عبداللَّه : چرا ، همين طور است .
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله : حالا اگر كارمندان، نماينده تو را نپذيرند و نماينده‏ات برگردد و بگويد : «اينها مايل هستند خودت همراه من بيايى و تا نيايى نمى‏روم » ، آيا نماينده ، مخالف تو شمرده نمى‏شود و تو به او نمى‏گويى كه : «تو تنها ، نماينده من هستى ، نه مشاور و فرمانده من» ؟
عبداللَّه : چرا .
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله : چگونه درخواستى را كه از زارعين و نماينده خود صحيح نمى‏دانى ، خودت از نماينده خداوند دارى؟ اين ، دليل قاطعى است كه تمام درخواست‏هاى تو را باطل مى‏سازد .
و اما در مورد درخواست پنجم (داشتن خانه‏اى از طلا) ، آيا خبر دارى كه پادشاه مصر ، خانه‏هايى از طلا دارد ؟

عبداللَّه : آرى .
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله : او با داشتن آن خانه‏ها پيامبر شد ؟
عبداللَّه : نه .
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله : به همين دليل ، خانه‏هاى زرّين ، دليل نبوّت محمّد هم نمى‏شود و محمّد ، نادانى تو را غنيمت نمى‏شمرد تا به اين‏گونه دليل‏ها نبوّت خود را ثابت كند .
و اما در مورد درخواست ششم (بالا رفتن به آسمان) ، بالا رفتن به آسمان از پايين آمدن مشكل‏تر است و تو گفتى اگر من به آسمان هم بالا روم ، ايمان نمى‏آورى . وقتى بالا رفتنم سبب ايمان تو نشود، بازگشتم نيز همان‏طور است .
علاوه بر اين ، تو گفتى : «بايد نامه‏اى هم از خدا بياورى و پس از انجام دادن تمام درخواست‏ها باز هم نمى‏دانم رسالت تو را مى‏پذيرم يا نه» . بنابراين به اعتراف خودت، تو آدم لجبازى هستى كه حتى با روشن شدن حقيقت ، حاضر به پذيرفتن آن نيستى . پس تنها داروى شفابخش تو شمشير مجاهدين است ... .
خداوند براى پاسخ تمام سؤال‏هاى تو ، يك جمله به من وحى كرد كه :
(قُلْ سُبحانَ رَبّى هَلْ كُنْتُ إِلّابَشَراً رَسُولاً؛۱
بگو : منزه است خداى من. آيا من جز انسانى فرستاده خدا هستم)
.
از ساحت قدس پروردگارم ، دور است كه به خواسته‏هاى افراد نادان جامه عمل بپوشد . من هم انسانى مانند شما هستم كه عنوان نمايندگى خدا را دارم و بر من لازم نيست جز دليلى كه او به عنوان سند نبوّت به من داده ، دليل ديگرى بياورم‏
.۲

1.اسرا ، آيه ۹۳ .

2.بحار الانوار ، ج ۹ ، ص ۲۶۹ - ۲۸۰ (با تلخيص ).

  • نام منبع :
    مناظره‌های آموزنده
    سایر پدیدآورندگان :
    غیوری، سید مجتبی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 132795
صفحه از 162
پرینت  ارسال به