93
خاطره‌های آموزنده

آقای حسین پور گفت: حاج‌آقای درافشان، خودشان هم داستانی دارند. گفتم: خوب، بفرمایید.
آقای در افشان با اشاره به سفری که حدود شصت سال قبل به مکه داشت فرمود:
شخصی ششصد تومان به من و رفیقم داد که مکه برویم. ما راه افتادیم. به جدّه که رسیدیم، رفیقمان مریض شد. سیصد تومانِ آن، خرج شد. من در فکر بودم که سیصد تومان باقی‌مانده برای هزینه‌هایی که در پیش داریم، کم است. ناراحت بودم که با سیصد تومان چه کار کنیم!
رفیقم از اتاق بیرون رفته بود. آقایی در زیِّ خیلی گیرا وارد اتاق شد و پهلوی من نشست و گفت: سلام علیکم.
گفتم: علیکم السلام.
به زبان عربی گفت: ثَلاثُمِئةْ تَکفیکْ (سیصد تومان برای شما بس است)!
گفتم: برای عمّه‌ات بس است!
وی تبسّمی کرد و به زبان فارسی گفت: «سیصد تومان، بس است! هر کس هر چه خواست، به او بده».
این جمله را گفت و بلند شد و رفت.
جمله دوم، مرا تکان داد. بلند شدم و دنبال او رفتم که ببینم کیست؛ ولی او را پیدا نکردم. برگشتم و شروع کردم به گریه کردن. رفیقمان آمد و گفت: چه شده؟ چرا گریه می‌کنی؟
گفتم: مکّه است. آدم گریه می‌کند.
رفتیم مکه. خواستیم خانه اجاره کنیم، صاحب خانه، پول اجاره را پیش از تحویل منزل خواست. برای هر نفر، صد تومان. دویست تومان به او دادیم.
شخصی که در تهران حصیربافی داشت، آمد. دیدم ناراحت است.
گفتم: چه شده؟
گفت: پولم را در حرم دزدیدند.


خاطره‌های آموزنده
92

1 / 23

تشرّف حجة الاسلام و المسلمین آقای سیّد حسن دُر افشان

در تاریخ 8/1/1391 دیداری داشتم با آیة الله سیّد جعفر سیّدان. از ایشان تقاضا کردم که داستان تشرف مرحوم حجّة الاسلام و المسلمین سیّد حسن دُرافشان، ساکن مشهد و عموزاده حضرت آیة الله سید علی سیستانی _ حفظه الله _ را تعریف کنند.
آیة الله سیّدان فرمود: داستان شیرینی است. آقای دُرافشان، مرد بسیار فوق العاده‌ای بود. از نظر زهد، نمونه بود. منبر می‌رفت، منبرهای یکی _ دو ساعته! یکصد و پنج سال عمر کرد، و تا همان روزهای آخر، منبرش را می‌رفت. الغدیر تدریس می‌کرد. تألیفی در علم تجوید دارد. در علوم غریبه هم قوی بود. جلسه تفسیری داشت شب‌های سه‌شنبه. جلسه‌اش در منزل همشیره‌زاده بنده، آقای حسین‌پور، بود. قبل از یکی از جلسات، به همشیره‌زاده گفتم: به آقای درافشان بگو امشب تفسیر نگوید و به جای آن، کراماتی را که او از جدّشان مرحوم [آیة الله] سید علی سیستانی۱ دیده بگوید و مطالب ایشان را ضبط کن. حیف است.
در آن شب، خودم و یکی دو نفر دیگر از رفقا در جلسه شرکت کردیم. به ایشان گفتم: تقاضا دارم شما امشب تفسیر نگویید و این داستان‌ها را بگویید. چهار _ پنج داستان‌ شنیدنی بود.

1.. آیة الله سیّد علی بن محمّدرضا سیستانی (م ۱۳۴۰ ق)، جدّ آیة الله سید علی حسینی سیستانی که هم اکنون مرجع تقلید و ساکن نجف است (ر.ک: نقباء البشر: ج۴، ص۱۴۳۴).

  • نام منبع :
    خاطره‌های آموزنده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 328118
صفحه از 371
پرینت  ارسال به