ستايش نامه علامه مجلسي - صفحه 560

والأحوال .
ظلالِ معدلت و مرحمت نوّاب كامياب ، بر مفارق شيعيان ، مستدام باد!

نامه دوم

بنده داعى ، به عرض اقدس مى رساند كه افاضلى كه سابقاً در دار السلطنه قزوين بودند و داعى ، بر احوال ايشان اطّلاع داشتم ، كسى از ايشان نمانده است ، به غيرِ افادت و ديانت و ورعْ پناه [؟] ، آخوند مولانا محمّد باقر ، برادر مرحوم مبرور علاّمىِ آخوند مولانا خليل؛ و او هر چند در ورع و ديانتْ عديم النّظير است؛ امّا مى شنوم كه او را پيرىِ بسيار ، دريافته و بعضى از قواى او عاطل گرديده و در اصفهان ، به غير آنها كه در عريضه دار المؤمنين معروض گرديده ، فضيلت و كمالاتْ دستگاه ، علاّمى آخوند مولانا محمّدسعيد گيلانى است كه در نهايتِ مرتبه فضل و صلاح و سداد و ديانت است و افادت و افاضت و حقّانيّتْ دستگاه ، آخوند مولانا محمّدشفيع ، خلف مرحومِ مبرور ، آخوند مولانا محمّدعلى استرآبادى است كه از مدرّسين مشهور و به صلاح و سداد ، مذكور است .
و قبول و عدم قبول ايشان و بعضى از آنها كه در عريضه ديگر معروض گرديده ، بر فقير ظاهر نيست؛ واللّه يعلم بواطن الأحوال .
سايه بلند پايه اعلى حضرتِ ظلّ اللّهى ، بر مفارقِ عالميان ، مستدام باد!

نويسنده «ستايش نامه»

سرزمين بحرين ، يكى از پايگاه هاى ديرينِ شيعه است . مردم اين سرزمين ، ـ آن گونه كه صاحب روضات نيز ياد كرده است ـ در تشيّع، پيشينه مند و در كارِ دين ، متصلّب اند و رشيد هُجرى كه در درجه ميثم تمّار و از حاملان اسرار امير المؤمنين بود و به خاطرِ دوستى اين بزرگوار نيز به شهادت رسيد ، به «هجر»

صفحه از 581