حدیث قرطاس

پرسش :

حدیث قرطاس را توضیح دهید؟



پاسخ :

قضیه ایست مربوط به روزهای آخر حیات پیامبر اکرم(ص) که دوات و کاغذ خواست که بر آن چیزی بنویسد تا در آینده مسلمانان گمراه نشوند اما عمر از این کار جلوگیری کرد. ابن عباس گوید:

لَمّا حُضِرَ رَسولُ اللّهِ(ص)، و فِی البَیتِ رِجالٌ فیهِم عُمَرُ بنُ الخَطّابِ، قالَ النَّبِی(ص): هَلُمَّ أکتُب لَکم کتابا لا تَضِلّوا بَعدَهُ. فَقالَ عُمَرُ: إنَّ النَّبِی(ص) قَد غَلَبَ عَلَیهِ الوَجَعُ!!! و عِندَکمُ القُرآنُ، حَسبُنا کتابُ اللّهِ!! فَاختَلَفَ أهلُ البَیتِ فَاختَصَموا؛ مِنهُم مَن یقولُ: قَرِّبوا یکتُب لَکمُ النَّبِی(ص) کتابا لَن تَضِلّوا بَعدَهُ، و مِنهُم مَن یقولُ ما قالَ عُمَرُ. فَلَمّا أکثَرُوا اللَّغوَ و الاختِلافَ عِندَ النَّبِی(ص)، قالَ رَسولُ اللّهِ(ص): قوموا.

قالَ عُبَیدُ اللّهِ: فَکانَ ابنُ عَبّاسٍ یقولُ: إنَّ الرَّزِیةَ کلَّ الرَّزِیةِ ما حالَ بَینَ رَسولِ اللّهِ(ص) و بَینَ أن یکتُبَ لَهُم ذلِک الکتابَ؛ مِن اختِلافِهِم و لَغَطِهِم؛[۱]

چون پیامبر خدا به حال احتضار افتاد و مردانی از جمله عمر بن خطّاب هم در خانه بودند، فرمود: «بشتابید تا برایتان نوشته ای بنویسم که پس از آن، گم راه نشوید».

عمر گفت: همانا بیماری بر پیامبر، چیره شده است!. قرآن، نزد شماست و کتاب خدا ما را بس است.

پس، حاضرانِ در خانه با هم اختلاف و دعوا کردند. برخی از آنها می گفتند: کاغذ بیاورید تا پیامبر(ص) برایتان نوشته ای بنویسد که پس از آن، گم راه نشوید. برخی از آنها نیز همان گفته عمر را می گفتند. چون یاوه گویی و اختلاف نزد پیامبر(ص) بالا گرفت، پیامبر خدا فرمود: «برخیزید!».

مصیبت حقیقی، مصیبت ممانعت از نوشتن پیامبر(ص)، آن هم با اختلاف و داد و فریاد است.

ماجرای تصمیم پیامبر(ص) به کتابت وصیت و منع عمر بن خطّاب، ماجرایی تکان دهنده و شگفت آور است. پیامبر گرامی اسلام که:

مَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَی إِنْ هُوَ إِلَا وَحْی یوحَی؛[۲]

نه از سر هوا، که به وحی الهی سخن می گوید.

حتّی اگر پیامبر(ص) انسانی عادی تلقّی شود، می باید به این خواسته او جامه عمل پوشیده شود. به علاوه، پیامبر(ص) هدف از نوشتن وصیت را «گم راه نشدنِ ابدی امّت اسلام» اعلام می کند؛ هدفی که هر کس به دنبال آن است.

شگفت این جاست که عمر، با این خواسته کوچک که نتیجه ای بزرگ در بر دارد مخالفت می کند! دلایل مخالفت او روشن است و در بعضی متون تاریخی نیز بدان تصریح شده است. حتّی اگر هیچ گزارشی درباره مقصود عمر بن خطّاب وجود نداشته باشد، هر انسان محقّق و غیر متعصّبی، با کنار هم قرار دادن اتفاقات این حادثه و اتفاقات سقیفه و نیز حادثه به حکومت رسیدن خود وی، حقیقت را درمی یابد.

از گزارش های تاریخی درمی یابیم که گروهی با عمر همراهی و همیاری کرده اند. این گزارش ها، نشان دهنده وجود گروه فشاری است که حتّی در محفل خصوصی پیامبر(ص) هم حضور دارند، به گونه ای که کشمکش و درگیری، بالا می گیرد و در پایان، نوشتن وصیت نیز بی فایده می شود.


[۱] . صحیح البخاری، ج ۵، ص ۲۱۴۶، ح ۵۳۴۵ و ج ۴، ص ۱۶۱۲، ح ۴۱۶۹ و ج ۶، ص ۲۶۸۰، ح ۶۹۳۲ وفیه «قوموا عنّی» بدل «قوموا» و ج ۱، ص ۵۴، ح ۱۱۴ نحوه وفیه «قوموا عنّی، ولا ینبغی عندی التنازع»؛ صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۲۵۹، ح ۲۲؛ مسند ابن حنبل، ج ۱، ص ۷۱۹، ح ۳۱۱۱ و ص ۶۹۵، ح ۲۹۹۲؛ الطبقات الکبرى، ج ۲، ص ۲۴۴ وفیهما «قوموا عنّی»؛ البدایة والنهایة، ج ۵، ص ۲۲۷؛ الأمالی للمفید، ص ۳۶، ح ۳؛ دانش نامه امیرالمومنین (ع) بر پایه قرآن و حدیث و تاریخ، ج ۲، ص ۴۲۸.

[۲] . نجم، آیه ۳ و ۴.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت