پاداش خواستن پیامبر(ص) از مردم

پرسش :

چگونه است که رسول گرامی اسلام(ص) در آیه مودت، مأمور شد تا از مردم، پاداش بخواهد و دوستی خاندانش را طلب کند؟ نزدیکان پیامبر خدا(ص) چه کسانی هستند و چه ویژگی هایی دارند؟ و چرا دوستی آنان، می تواند مزد رسالت باشد؟



پاسخ :

آیه مودّت:

قُل لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَیٰ.[۱]

بگو از شما در برابر رسالتم، هیچ پاداشی نمی طلبم، مگر محبّت ورزیدن به خویشاوندانم را.

در پاسخ به پرسش اخیر، قرآن کریم می فرماید:

قُلْ مَا سَأَلْتُکم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکمْ إِنْ أَجْرِی إِلّاَ عَلَی اللّهِِ.[۲]

بگو: آن اجری را [هم] که از شما خواستم [در واقع] به سود خود شماست. اجر من، جز با خداوند نیست.

یعنی اگر چه دوستی خویشانم را به عنوان مزد رسالت خود خواسته ام؛ امّا این، یک منفعت شخصی نیست؛ بلکه دوستی خاندان رسالت به سود جامعه اسلامی است؛ زیرا آنان را در مسیر سعادت و تکامل مادّی و معنوی قرار می دهد و به مقصد اعلای انسانیت می رساند.

قرآن مجید، در آیه ای دیگر می فرماید:

قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَیٰ رَبِّهِ سَبِیلاً.[۳]

بگو بر این [رسالت]، اجری از شما طلب نمی کنم، جز این که کسی بخواهد راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد.

علّامه طباطبایی، در تبیین مراد آیه یاد شده می گوید:

یعنی من از شما مزدی طلب نمی کنم، مگر این که با اختیار، دعوتم را اجابت کنید. همین برای مزد من، کافی است.[۴]

در این جا نیز پیامبر(ص) در واقع، مزدی طلب نکرده است؛ بلکه به سان آیه مودّت، چیزی را طلبیده که یک سره منفعت امّت است. از آن جایی که این آیه و «آیه مودّت» هر دو در باره یک موضوع است و هر دو دارای اسلوب حصر است، باید محتوای آن دو نیز یکسان باشد؛ وگر نه تناقض پیش می آید. بنا بر این، از مقایسه این دو آیه، روشن می شود آن بهره ای که مردم از دوستی خویشانِ پیامبر(ص) به دست می آورند، پیدا کردن راه قرب به خدا و سعادت و کمال است. حصری که توسّط کلمه «الاّ» در این دو آیه شریف اِعمال گردیده، به معنای انحصار حرکت به سوی خداوند متعال در جاده دوستی خویشان پیامبر(ع) و امتناع این حرکت، بدون دوستی ایشان است.

پیوند میان دوستی خویشانِ پیامبر(ص) و سیر الی الله، برای آشنایان به مسائل روانی، روشن است؛ چرا که فطرت انسانی به ودیعت نهاده شده در وجود بشر، واجد خصیصه کمال جویی است که در صورت از دست دادن آن، انسان از مقام انسانیت، ساقط و به رتبه وحوش و بهائم، تنزّل پیدا می نماید.

حال همان گونه که محال است آدمی بدون دوست داشتن کمال، قدم در راه آن نهاده، به پیشرفت نائل آید، بدون دوست داشتن اهل کمال نیز تحقّق این پیشرفت، ناشدنی است. در حقیقت، رسیدن به یک مقام با دوستی آن مقام و اهل آن مقام، عجین گردیده است و لازم و ملزوم یکدیگرند.

پس در حقیقت با به پایان رسیدن رشته پیامبری و اکمال دین، پروردگار متعال، رحمت بی پایان خود را بار دیگر بر مردمان، جاری ساخته و راه ادامه دار تکامل بشر را در دوستی با خاندان پیامبر(ص) و دنباله روی از آنان شناسانده است. آیه می فرماید: هر کس می خواهد برای رسیدن به پروردگارش، راه خود را گم نکند، به مزد رسالت، توجّه کند و ادامه رسالت را در راه خاندان پیامبر(ص) جستجو نماید تا به هدف اصلی، یعنی داشتن جامعه ای توحیدی نائل آید.

با این بیان، پُر واضح است که خاندان پیامبر(ص) باید در جهت هدایت مردم و راه نمایی آنان به اوج انسانیت و تکامل مادّی و معنوی جامعه، نقش بزرگی داشته باشند که بدون آنان، این مهم انجام نخواهد پذیرفت. لذا اگر چه «القُربی» می تواند شامل افراد بسیاری از خویشان پیامبر خدا(ص) باشد، لیکن آنان که چنین کارکردی را ندارند، مشمول این آیه شریف و دعوت مردم به دوست داشتنشان نمی شوند؛ زیرا دوستی آن دسته از خویشانِ پیامبر که نقشی در هدایت مردم ندارند، نفعِ دینی و هدایتی برای مردم ندارد و نمی تواند راهی برای رسیدن به خدا باشد؛ چرا که در این زمینه، آنان همچون سایر مردم هستند و نیاز به درخواست محبّت ویژه برای آنان، موردی ندارد.

پس در جمع بندی این سه آیه، به این نتیجه می رسیم که پاداش مورد انتظار پیامبر(ص) این ویژگی ها را دارد:

ـ هرگز چیزی نیست که نفعش عائد پیامبر(ص) شود؛

ـ تماماً به سود خود مسلمانان است؛

ـ تنها راه رسیدن به تکامل مادّی و معنوی و سعادت دنیا و آخرت است.

به این ترتیب، پاداش مورد انتظار، جز محبّت در حقّ ادامه دهندگان راه پیامبر(ص) نمی تواند باشد و باید نسبت به کسانی بذل شود که جایگاهی هم سنخ با رسالت داشته باشند تا بتواند پاداش رسالت، قلمداد شود.

«دعای ندبه»، این مناجات عاشقانه میان بنده و خداوند، حقایق ذکر شده را به گونه ای زیبا در بر دارد:

... ثُمَّ جَعَلتَ أجرَ مُحَمَّدٍ ـ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ آلِهِ ـ مَوَدَّتَهُم فی کِتابِک، فَقُلتَ: (قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی)، وَ قلت: (مَا سَأَلْتُکم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکمْ)، وَ قُلْتَ: (مَآ أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاءَ أَن یتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلاً)، فَکانُوا هُمُ السَّبِیلَ إلَیکَ وَ المَسْلَکَ إِلی رِضوانِکَ.[۵]

... آن گاه، پاداش رسالت محمّد را ـ که درود بی پایانت بر او و خاندانش باد ـ، دوستی شان قرار دادی و فرمودی: (بگو: من از شما پاداشی جز دوستی خویشاوندانم نمی خواهم)، و فرمودی: (هر مزدی که از شما خواستم، به سود خودتان است) و فرمودی: (از شما در برابر این [رسالت]، پاداشی نمی خواهم، مگر این که کسی بخواهد به سوی پروردگار خود، راهی در پیش گیرد). پس ایشان، راه منتهی به تو و مسیر رسیدن به خشنودی تو بودند.

بنا بر این، اهل بیت پیامبر خدا(ص)، گران بهاترین هدیه الهی به جامعه اسلامی و تنها راه رسیدن به خشنودی پروردگار و دستیابی به کمال مطلق اند.

در روایات بسیاری از مصادر شیعه و سنّی، تأکیده شده که مقصود از «القربی»، اهل بیت(ع) هستند. برای نمونه، در تفسیر الثعلبی، از دانشمندان سنّی، آمده است که اصحاب پیامبر(ص) از ایشان پرسیدند:

یا رَسولَ اللّهِ! مَنْ قَرابتُکَ الَّذینَ وَجَبَتْ عَلَینا مَودَّتُهُم؟

ای پیامبر خدا! آن خویشاوندانت که دوستی آنان بر ما واجب شده است، چه کسانی هستند؟

ایشان فرمود:

عَلِیٌّ وَ فاطِمَةُ وَ ابْناهُما.[۶]

علی و فاطمه و دو پسر آنها.

ثعلبی، بعد از گزارش این روایت می گوید: حدیث کسا و دیگر احادیث مناقب این خانواده، گواه این تفسیر است.[۷]

همچنین طبری و ثعلبی، از مفسّران اهل سنّت، گزارش کرده اند: بعد از حادثه کربلا، هنگامی که امام سجّاد(ع) را به اسیری بردند و در کنار راه مسجد دمشق نگه داشتند، یکی از شامیان برخاست و گفت: سپاس، خدایی را که شما را کُشت و ریشه کن ساخت و شاخِ فتنه را شکست. در این هنگام، علی بن الحسین(ع) فرمود: «آیا قرآن خوانده ای؟».

آن مرد جواب داد: آری.

امام(ع) فرمود: «سوره "ال حم" را خوانده ای؟».

آن مرد گفت: قرآن خوانده ام؛ امّا «ال حم» را خیر.

امام(ع) فرمود: (قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبیٰ) را نخوانده ای؟». آن مرد گفت: مراد، شما هستید؟!

امام(ع) فرمود: «آری».[۸]

زمخشری، پس از اشاره به تطبیق «قُربی» بر اهل بیت پیامبر(ص)، از پیامبر خدا(ص) چنین روایت می کند:

مَنْ ماتَ عَلیٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهیداً. ألا وَ مَن ماتَ عَلیٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ مَغفوراً لَهُ. ألا وَ مَن ماتَ عَلیٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ تائِباً. ألا وَ مَن ماتَ عَلیٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ مُؤمِناً مُستَکمِلَ الإیمانِ. ألا وَ مَن ماتَ عَلیٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ بَشَّرَه مَلکُ المَوتِ بِالجَنَّةِ، ثُمَّ مُنکَرٌ وَ نَکیرٌ. ألا وَ مَن ماتَ عَلیٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ یُزَفُّ إلَی الجَنَّةِ کَما تُزَفُّ العَروسُ إلیٰ بَیتِ زَوجِها. ألا وَ مَن ماتَ عَلیٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ فُتِحَ لَهُ فی قَبرِه بابانِ إلی الجَنَّةِ. ألا وَ مَن ماتَ عَلیٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ جَعَلَ اللّهُ قَبرَهُ مَزارَ مَلائِکَةِ الرَّحمَةِ. ألا و مَن ماتَ عَلیٰ حُبِّ آلِ مُحَمّدٍ ماتَ عَلَی السُّنَّةِ وَ الجَماعَةِ.

ألا وَ مَن ماتَ عَلیٰ بُغضِ آلِ مُحَمَّدٍ جاءَ یَومَ القِیامَةِ مکتوباً بَینَ عَینَیه: ”آیسٌ مِن رَحمَةِ اللّهِ". ألا وَ مَن ماتَ عَلیٰ بُغضِ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ کافِراً. ألا وَ مَن ماتَ عَلیٰ بُغضِ آلِ مُحَمَّدٍ لَم یَشُمَّ رائِحَةَ الجنَّةِ.[۹]

هر که با دوستی آل محمّد بمیرد، شهید از دنیا رفته است. بدانید که هر کس با دوستی آل محمّد بمیرد، آمرزیده از دنیا رفته است. بدانید که هر کس با دوستی آل محمّد بمیرد، توبه گر از دنیا رفته است. بدانید که هر کس با دوستی آل محمّد بمیرد، مؤمن و با ایمان کامل از دنیا رفته است. بدانید که هر کس با دوستی آل محمّد بمیرد، ابتدا فرشته مرگ و سپس منکر و نکیر، مژده بهشت را به او می دهند. بدانید که هر کس با دوستی آل محمّد بمیرد، همان گونه که عروس را به خانه شوهرش می فرستند، او را به سوی بهشت، روانه می کنند. بدانید که هر کس با دوستی آل محمّد بمیرد، دو در در قبر وی به سوی بهشت، برایش باز می شود. بدانید که هر کس با دوستی آل محمّد بمیرد، خداوند، گور وی را مزار فرشتگان رحمت، قرار می دهد. بدانید که هرکس با دوستی آل محمّد بمیرد، بر طریق سنّت و جماعت، از دنیا رفته است. بدانید که هر کس با بغض آل محمّد از دنیا برود، روز قیامت، در حالی بیاید که بر پیشانی اش نوشته شده است: «محروم از رحمت خدا». بدانید هر کس با بغض آل محمّد بمیرد، کافر مرده است. بدانید هر کس با بغض آل محمّد بمیرد، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.


[۱]. شورا: آیه ۲۳.

[۲]. سبأ: آیه ۴۷.

[۳]. فرقان: آیه ۵۷.

[۴]. المیزان فی تفسیر القرآن: ج ۱۸ ص۴۳.

[۵]. الإقبال: ج۱ ص۵۰۶.

[۶]. تفسیر الثعلبی: ج۸ ص۳۱۰. این روایت، به وسیله طَبرِسی در مجمع البیان (ج ۹ ص۴۳)، ابن ابی حاتم در تفسیر ابن أبی حاتم (ج ۱۰ ص۳۲۷۶ ـ ۳۲۷۷)، زمخشری در الکشّاف (ج ۴ ص۲۱۹ ـ ۲۲۰)، سیوطی در الدرّ المنثور (ج ۶ ص۷)، حاکم حسکانی در شواهد التنزیل (ج ۲ ص۱۸۹)، هیثمی در مجمع الزوائد (ج ۷ ص۱۰۳) و طبرانی در المعجم الکبیر (ج ۳ ص۴۷) نیز گزارش شده است.

[۷]. تفسیر الثعلبی: ج۸ ص۳۱۰ ـ ۳۱۱.

[۸]. تفسیر الثعلبی: ج۸ ص۳۱۱، تفسیر الطبری: ج۲۵ ص۳۳.

[۹]. الکشّاف: ج۴ ص۲۲۰ ـ ۲۲۱، تفسیر الثعلبی: ج۸ ص۳۱۴.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت