بحثى درباره حديث منزلت

بحثى درباره حديث منزلت

حدیث منزلت:
أنتَ مِنِّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى، إلَّا أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی. (صحيح مسلم: ج 4 ص 1870 ح 30)
پیامبر اکرم خطاب به امام علی فرمود: تو براى من، به منزله ی هارون براى موسى هستى، جز آن که پس از من، پیامبرى نیست.

بى گمان، حديث منزلت ، يكى از فضيلت هاى بلند و مناقب بزرگ على عليه السلام را فراز مى آورد. همچنين روشن مى گردد كه پيامبر خدا در موقعيت هاى بسيارى، به اين فضيلت سخن گشوده است و آنچه در نبرد تبوك بر زبان مباركش جارى گشته، گرچه مشهورترين، امّا تنها موضع ذكر اين فضيلت نيست.

اسناد متعدّد و گزارش هاى فراوان اين حديث، جاى ترديدى در صدور قطعى آن نمى نهد و گستردگى نقل و فراوانى طريق هاى آن بدان جا رسيده است كه عالمان و محدّثان بزرگ اهل سنّت به تواترِ آن و فراوانى طرق و منابع گوناگون آن تصريح كنند و بر اين نكته تأكيد ورزند كه اين حديث در ميان احاديث نقل شده از پيامبر صلى الله عليه و آله استوارترين است و اتّفاق راويان حديث و حافظان آثار را بر صحّت آن ابراز دارند.

حَسَكانى درباره اسناد اين حديث نوشته است :

و استاد ما، ابو حازم حافظ ، درباره حديث منزلت مى گفت: آن را با پنج هزار سند ، نقل كرده ام.[۱]

و در همين باره محمّد بن عبد البرّ مى گويد :

گروهى از اصحاب، اين گفته پيامبر صلى الله عليه و آله كه : «تو براى من به منزله هارون براى موسى هستى» را روايت كرده اند و اين حديث ، از استوارترين و درست ترينْ احاديث است. سعد بن ابى وقّاص ، آن را از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده است و طريق هاى حديث سعد ، جدّا فراوان است و ابن ابى خيثمه و ديگران ، اين طريق ها را ذكر كرده اند.

ابن عبّاس، ابو سعيد خُدْرى، امّ سلمه ، اسماء بنت عميس، جابر بن عبد اللّه و گروهى كه ذكر آنها به درازا مى كشد نيز اين حديث را نقل كرده اند.[۲]

و محمّد بن يوسف گنجى نوشته است :

بر صحّت اين حديث ، اتّفاق است . پيشوايان حافظ حديث ، مانند: ابو عبد اللّه بخارى در الصحيح خود، مسلم بن حجّاج در الصحيح خود، ابو داوود در السنن خود، ابو عيسى ترمذى در الجامع خود، ابو عبد الرحمان نسايى در السنن خود و ابن ماجه قزوينى در السنن خود ، آن را نقل كرده اند و همه بر درستى آن اتّفاق دارند، تا آن جا كه بر صحّت آن اجماع است. حاكم نيشابورى گفته است : اين حديث به حدّ تواتر رسيده است.[۳]

و سيوطى حديث منزلت را در كتابش به نام الأزهار المتناثرة فى الأخبار المتواترة كه مختص نقل احاديث متواتر است ، آورده و با اين كار به تواتر آن تصريح كرده است.[۴]

آنچه آورديم، گوشه اى از نظريات بيان شده درباره اسناد اين روايت را نشان مى دهد و ترديدى نيست كه جستجو در منابع و كتاب هاى حديثى، هر گونه شك در صدور قطعى آن را نفى مى كند.

از نظر مضمون حديث نيز مى بينيم كه همه آنچه هارون در عصر موسى عليه السلام داشته است ، بجز نبوّت، براى على عليه السلام قرار داده شده است . قرآن كريم ، مقام هاى هارون را چنين بيان داشته است :

«وَ اجْعَل لِّى وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِى * هَـرُونَ أَخِى * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِى * وَ أَشْرِكْهُ فِى أَمْرِى .[۵]و از ميان خاندانم، وزيرى براى من قرار بده؛ هارون، برادرم را . پشتم را به او محكم بدار و او را در كار [ رسالت با ]من شريك كن»  .

در احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله اين مقام ها براى على عليه السلام به صراحت ، تعيين شده است.[۶]

قرآن كريم ، بخش ديگرى از مقام هاى هارون را بدين شكل ، ذكر كرده است :

«اخْلُفْنِى فِى قَوْمِى وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ .[۷]در ميان قومم ، به جاى من بنشين و اصلاح كن و از راه تباهكاران ، پيروى مكن»  .

واقعيت زندگى على عليه السلام و دفاع بى نظير او از پيامبر خدا و حضور هميشگى و بى مانند او در همه نبردهاى پيامبر صلى الله عليه و آله ، هر يك نشانه اى بر اين است كه خداى متعال ، على عليه السلام را براى پيامبر خدا همچون هارون براى موسى عليه السلام قرار داد.

پيامبر خدا در ابلاغ دعوت خود ، به شيوه طبيعى و روش عادى امور، رفتار كرد و در اين ميان، على عليه السلام برترين و استوارترين ياور او بود. خوابيدن در بستر پيامبر صلى الله عليه و آله در ليلة المبيت، جانبازى و فداكارى شگفتش در نبرد بدر ـ كه نخستين ميدان آزمون مسلمانان و ماجرايى هراس انگيز بود ـ ، حمايت سترگش از پيامبر صلى الله عليه و آله در جنگ احد ، آن هنگام كه بسيارى از مدعيان گريختند ، هماوردى اش با عمرو بن عبدِ ود در پيكار خندق، پس از محاصره ترسناك مشركان، و جلوه قدرتش در خيبر، در حالى كه پيامبر خدا و اصحابش پشت ديوارها و دژهاى آن متوقّف شده بودند ، و جز اينها، همه نشانه آن است كه كمك او به پيامبر صلى الله عليه و آله ، سرنوشت ساز بوده است.

بر اين بيفزاييم كه اين احاديث ، دلالت مى كند كه على عليه السلام از ديگر اصحاب ، متمايز است و هيچ يك از آنان قابل مقايسه با او نيستند، همان گونه كه هارون در ميان بنى اسرائيل چنين بوده است . در رواياتى كه در پى مى آيد ، دقّت كنيد :

امام على عليه السلام : خداوند ـ كه نامش مبارك باد! ـ ... پيامبرش را با من پشتيبانى كرد و مرا به نصرت او گرامى داشت و با دانش او شرافت داد و احكام [دين] او را به من بخشيد و تنها مرا ويژه وصايت او كرد و براى جانشينى در امّتش برگزيد.

پيامبر صلى الله عليه و آله در مجلسى انبوه از مهاجر و انصار فرمود : «اى مردم! على براى من، به منزله هارون براى موسى عليه السلام است، جز آن كه پيامبرى پس از من نيست». پس مؤمنان به يارى خداوند، سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را فهميدند ؛ زيرا مى دانستند كه من، نه برادر نسبى اويم ـ آن گونه كه هارون برادر موسى عليه السلام بود ـ و نه پيامبرم كه نبوّتم اقتضاى آن كند ؛ بلكه اين، جانشين كردن من از سوى او بود، همان گونه كه موسى عليه السلام ، هارون را جانشين خود كرد، آن جا كه مى گويد :

«اخْلُفْنِى فِى قَوْمِى وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ .  جانشين من در ميان قومم باش و اصلاح كن و از راه مفسدان ، پيروى مكن»  .

ابو خالد كابلى : به سرور عابدان، على بن حسين عليهما السلام گفته شد : مردم مى گويند كه بهترين مردم پس از پيامبر خدا ابو بكر، سپس عمر، سپس عثمان و پس از آنها، على عليه السلام است.

امام عليه السلام فرمود: «پس با حديث سعيد بن مُسَيّب از سعد بن ابى وقّاص به نقل از پيامبر صلى الله عليه و آله چه مى كنند كه به على عليه السلام فرمود : تو براى من به منزله هارون براى موسى عليه السلام هستى ، جز آن كه پيامبرى پس از من نيست ؟ چه كسى در زمان موسى عليه السلام همچون هارون بوده است؟[۸]

ابو هارون عبدى : از جابر بن عبد اللّه انصارى پرسيدم : معناى گفته پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام كه : «تو براى من به منزله هارون براى موسى عليه السلام هستى ، جز آن كه پيامبرى پس از من نيست» چيست؟

گفت: به خدا سوگند، با آن [ گفته]، او را جانشين خود بر امّتش كرد در حيات و پس از وفاتش ، و طاعتش را بر آنان واجب ساخت. پس هر كس پس از اين گفته به خلافت او گواهى ندهد، از ستمكاران است.[۹]

سلم بن وضّاح : در نزد محمّد بن عبد اللّه بوديم كه معلّى بن سليمان از او پرسيد : مقصود پيامبر صلى الله عليه و آله از اين گفته : «تو براى من به منزله هارون براى موسى عليه السلام هستى» چه بوده است؟

گفت : مقصودش اطاعت از على عليه السلام پس از پيامبر صلى الله عليه و آله ، همچون اطاعت از پيامبر صلى الله عليه و آله در زمان حياتش بوده است.[۱۰]


[۱] شواهد التنزيل : ج ۱ ص ۱۹۵ . مقصود از پنج هزار طريق ، كثرت راويانى است كه در طبقه هاى مختلف ، اين حديث را نقل كرده اند ، ولى طبقه اول ، يعنى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك به ده نفر هستند .

[۲] الاستيعاب : ج ۳ ص ۲۰۲ الرقم ۱۸۷۵ .

[۳] كفاية الطالب : ص ۲۸۳ .

[۴] الأزهار المتناثرة فى الأخبار المتواترة : ص ۷۶ ح ۱۰۳ .

[۵] طه ، آيه ۲۹ ـ ۳۲ .

[۶] ر . ك : ج ۸ ، ص۱۲۳ (جانشين من) .

[۷] اعراف ، آيه ۱۴۲ .

[۸] معانى الأخبار : ص ۷۴ ح ۲ .

[۹] معانى الأخبار : ص ۷۴ ح ۱ .

[۱۰] المناقب للكوفي : ج ۱ ص ۵۱۰ ح ۴۲۹ .