پژوهشى در باره طول عمر امام مهدي(ع)

پژوهشى در باره طول عمر امام مهدي(ع)

1. آيا طول عمر يك انسان تا اين حد و بيش از آن، از نظر عقلى و علمى ممكن است ؟
2. دليل پيروان اهل بيت عليهم السلام براى اثبات طول عمر امام مهدى عليه السلام چيست ؟

قيام امام مهدى عليه السلام در آخر الزمان، عقيده اى است كه اختصاص به مذهب اماميّه ندارد؛ بلكه مورد اتّفاق همه مذاهب اسلامى است. و بسيارى از علماى اهل سنّت در اين باره كتاب نوشته اند .[۱]

ابن ابى الحديد معتزلى در اين باره مى گويد :

قد وقع إتّفاق الفرق من المسلمين أجمعين على أنّ الدنيا و التكليف لا ينقضى إلّا عليه.[۲]

همه فرقه هاى مسلمان، اتّفاق نظر دارند كه دنيا و تكليف، جز با او به پايان نمى رسد .

آنچه مذهب اماميّه را از ساير مذاهب اسلامى جدا مى كند، اين است كه آنان معتقدند مهدى عليه السلام فرزند امام حسن عسكرى عليه السلام است كه در سال ۲۵۵ هجرى متولّد شده[۳]و تاكنون (يعنى سال ۱۴۳۴ ق) نزديك به يكهزار و يكصد و هشتاد سال در پس پرده غيبت زيسته و تا هنگامى كه زمينه براى قيام فراگير او فراهم نگردد، همچنان زنده باقى خواهد ماند و در هنگام فراهم شدن زمينه ظاهر خواهد شد و جهان را از عدل و داد سيراب خواهد نمود .

مطابق با اين مبناى اعتقادى ، دو سؤال اساسى پديد مى آيد :

۱. آيا طول عمر يك انسان تا اين حد و بيش از آن، از نظر عقلى و علمى ممكن است ؟

۲. دليل پيروان اهل بيت عليهم السلام براى اثبات طول عمر امام مهدى عليه السلام چيست ؟

براى پاسخگويى به اين دو پرسش ، لازم است كه موضوع طول عمر امام مهدى عليه السلام ثبوتاً و اثباتاً بررسى گردد :

يك . ادلّه ثبوتى طول عمر

پيش از تبيين ادلّه اى كه مى توانند طول عمر امام مهدى عليه السلام را ثابت نمايند ، اثبات امكان طول عمر خارق العاده از نظر عقلى و علمى ضرورى است. دلايل ممكن بودن اين موضوع را ادلّه ثبوتى طول عمر مى ناميم .

بررسى اين ادلّه از آن جهت حائز اهمّيت است كه اگر امكان عقلى و علمى طول عمر ثابت نگردد ، هيچ دليلى نمى تواند طول عمر امام مهدى عليه السلام را ثابت نمايد.

۱ - ۱ . امكان عقلى طول عمر

براى اثبات امكان عقلى طول عمر ، محال نبودن آن از نظر عقلى، كافى است. بى ترديد، هيچ دليلى بر ناممكن بودن طول عمر وجود ندارد؛ زيرا از نظر عقلى، فقط چيزى ممتنع و ناممكن است كه مستلزم اجتماع و يا ارتفاع نقيضين باشد و بديهى است كه طول عمر، مستلزم چنين چيزى نيست .

۱ - ۲ . امكان علمى طول عمر

از نظر علمى نيز دليلى بر ممتنع بودن طول عمر وجود ندارد؛ بلكه شمارى از دانشمندان معتقدند كه انسان مى تواند براى مدّت هاى بسيار طولانى عمر مى كند ؛ زيرا آنان پيرى را يك عارضه غير طبيعى مى دانند كه به سبب نرسيدن موادّ غذايى لازم به سلول هاى بدن و يا نفوذ ميكروب ها و عوامل ديگر عارض مى گردد و او را به سوى مرگ مى برد. از نظر اين دانشمندان، بدن انسان اقتضاى عمر جاويد دارد و علم مى تواند با برطرف كردن موانع طول عمر ، زندگى انسان را براى هميشه جاويد نمايد .[۴]

بنابر اين بايد گفت : هر چند نظريّه عمر جاويد، از نظر آموزه هاى دينى قطعاً مردود است؛[۵]ليكن به هر حال، تلاش دانشمندان براى شكستن ديوار سنّ عمر ، نشانه روشن امكان علمى عمر بسيار طولانى است .

۱ - ۳ . بهترين دليل بر امكان طول عمر

مى گويند : بهترين دليلِ امكان شى ء ، وقوع آن است. تاريخ گذشتگان[۶]و همچنين آثار ادبى وتاريخى باقى مانده از آنان[۷]نشان مى دهند كه عمرهاى طولانى در گذشته امرى غير متعارف نبوده است. اگر گزارش هاى تاريخى را هم معتبر ندانسته و آنها را ملاك قرار ندهيم، با مراجعه به متون معتبر در مى يابيم كه قرآن و احاديث اسلامى، افرادى را معرّفى كرده اند كه عمرهاى آنان بسيار طولانى بوده است. از باب نمونه، نوح عليه السلام دو هزار و پانصد سال زيسته است[۸]و طبق آنچه در قرآن بِدان تصريح شده نهصد و پنجاه سال از عمر او، قبل از جريان توفان و پس از نبوّتش بوده است .[۹]

همچنين قرآن به زنده بودن عيسى عليه السلام اشاره دارد[۱۰]و احاديث اسلامى تصريحمى كنند كه ايشان هم اكنون زنده است و در قيام جهانى امام مهدى عليه السلام حاضر خواهد بود و با ايشان نماز خواهد خواند.[۱۱]

نيز خضر عليه السلام كه پيش از موسى عليه السلام در جهان زندگى مى كرده و هم اكنون نيز زنده است. شيخ مفيد در اين باره مى فرمايد :

الخضر عليه السلام موجود قبل زمان موسى إلى وقتنا هذا بإجماع أهل النقل و اتّفاق أصحاب السير و الأخبار سائحاً فى الأرض لا يعرف له أحد مستقرّاً و لا يدعى له اصطحاباً إلّا ما جاء فى القرآن به من قصّته مع موسى .[۱۲]

خضر عليه السلام به اجماع اهل نقل و اتّفاق نظر سيره نويسان و اهل خبر ، از زمان موسى عليه السلام تا زمان ما موجود است و در زمين مى گردد . كسى از جاى ثابت او خبرى ندارد ، و همراهى اى براى او شناخته نيست، جز آنچه در باره ماجراى او با موسى عليه السلام در قرآن آمده است .

گفتنى است شمارى از علماى اهل سنّت نيز معتقد به زنده بودن خضراند. ديار بكرى مى نويسد:

جمهور علما بر اين عقيده اند كه خضر، زنده است .[۱۳]

افزون بر اين، برخى از احاديث معتبر نزد اهل سنّت، بر حيات دجّال در عصر پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله دلالت دارند و اين كه وى تا قيام مهدى عليه السلام زنده خواهد بود .[۱۴]آيا كسانى كه به عمر هزار و چهار صد ساله دجّال از زمان پيامبر صلى اللّه عليه وآله تا كنون اعتقاد دارند، مى توانند امكان طول عمر امام مهدى عليه السلام را انكار كنند؟[۱۵]

دو. ادلّه اثباتى طول عمر امام عصر عليه السلام

پس از اثبات امكان طول عمر خارق العاده امام مهدى عليه السلام از نظر عقلى و علمى ، تحقّق آن از دو طريق قابل اثبات است :

۲ - ۱ . ادلّه نقلى

ادلّه نقلى اى كه طول عمر امام مهدى عليه السلام را اثبات مى كنند، احاديث معتبرى هستند كه سند آنها از طريق افراد شناخته شده و مورد اطمينان، به پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله و يا اهل بيت آن بزرگوار متّصل مى شود و به بيان هاى گوناگون بر ادامه حيات آن امام تصريح و تأكيد مى نمايند. اين احاديث، مهم ترين دليل ما بر وجود امام مهدى عليه السلام و طول عمر ايشان هستند و به چند دسته تقسيم مى شوند :

دسته اوّل : احاديثى كه تأكيد مى كنند زمين، هيچ گاه از امام و حجّت خالى نبوده و خالى نخواهد بود ، هر چند آن امام از ديده ها پنهان باشد .[۱۶]

دسته دوم : احاديثى كه طول عمر امام مهدى عليه السلام را به نوح عليه السلام و عيسى عليه السلام و خضر عليه السلام تشبيه كرده اند .[۱۷]

دسته سوم : احاديثى كه به ظهور آن امام پس از غيبتى طولانى دلالت دارند، يا غيبت ايشان به غيبت كوتاه مدّت و بلندمدّت تقسيم كرده اند .[۱۸]

دسته چهارم : احاديثى كه از طريق اهل سنّت، خلفاى پس از پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله را منحصر در دوازده تن ذكر كرده اند. اين احاديث به ضميمه احاديثى كه امامان و خلفاى پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله را دوازده و قيام ايشان را به قيامت متّصل دانسته اند ، دلالت بر حيات امام مهدى عليه السلام تا زمان قيام دلالت دارند .[۱۹]

۲ - ۲ . ادلّه تجربى

دلايل تجربىِ طول عمر امام مهدى عليه السلام را به دو دسته مى توان تقسيم كرد :

دسته اوّل : مشاهدات . بر پايه اسناد معتبرى كه ترديدى در صحّت بسيارى از آنها نيست ، در طول تاريخ نزديك به هزار و يكصد و هشتاد ساله غيبت امام مهدى عليه السلام، بسيارى از عالمان ، برگزيدگان و نيكوكارانِ مورد اعتماد ، توفيق ديدار و مشاهده آن امام را داشته اند . اين گزارش ها فراوان و گسترده، بلكه فوق حدّ تواتر و يقين آورند. در اين باره كتاب هاى متعدّدى تأليف شده اند[۲۰]و ما در اين دانش نامه، بخشى را بهاين موضوع اختصاص داده ايم .

البتّه اين سخن، بدان معنا نيست كه هر كس ادّعاى رؤيت امام مهدى عليه السلام را نمود، سخن او پذيرفته است؛[۲۱]بلكه به عكس، اطمينان داريم كه بسيارى از مدّعيان رؤيت ايشان، دروغ گفته و يا اشتباه مى كنند و چه بسا اين ادّعاها با هدف ايجاد شبهه در ادّعاهاى راستين صورت گيرد؛ امّا همان طور كه ادّعاهاى دروغين نبوّت نمى تواند در صداقت مدّعيان راستين آن، خدشه وارد كند ، ادّعاهاى دروغين رؤيت امام عصر عليه السلام نيز نمى تواند مانع پذيرفتن ادّعاهاى راستين آن گردد .

دسته دوم : توسّل ها به امام مهدى عليه السلام. در طول تاريخ غيبت امام عصر عليه السلام، خداوند متعال در اثر توسّل به ايشان، مشكلات افراد بى شمارى از معتقدان به امامت ايشان را حل كرده است. بى ترديد به نتيجه رسيدن توسّل به آن امام حى، دليل مناسبى نه تنها براى اثبات طول عمر، بلكه براى اثبات امامت ايشان است. نمونه هاى فراوانى از اين قبيل توسّلات در عصر ما مشاهده شده كه نمونه هايى از آن در كرامات امام خواهد آمد.[۲۲]

گفتنى است كه توسّل به امام مهدى عليه السلام به عنوان امام زنده و امام زمان صورت مى گيرد و با توسّل به امامان ديگر، متفاوت است.


[۱]شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد ، ج ۱۰ ص ۹۶ .

[۲]ر. ك : عقيدة أهل السنّة و الأثر فى المهدى المنتظر : ص ۱۳۰ كه در آن، ده كتاب با اين مضمون معرّفى شده است .

[۳]ر.ك : ص ۲۰۵ (فصل دوم / تاريخ تولّد امام) .

[۴]اوّلين دانشگاه و آخرين پيامبر : ج ۲ ص ۲۰۶ - ۲۱۲ .

[۵]قرآن در آياتى، مرگ را از قوانين حتمى عالم شمرده است (ر.ك : انعام : آيه ۲ و ۶۰، اعراف: آيه ۳۴، يونس : آيه ۴۹ ، نحل : آيه ۶۱ ، زمر : آيه ۳۰ و...) .

[۶]ر.ك : بحار الأنوار : ج ۵۱ ص ۲۲۵ «باب ذكر أخبار المعمّرين لرفع استبعاد المخالفين عن طول غيبة مولانا القائم عليه السلام » .

[۷]ر.ك : بحار الأنوار :ج ۵۱ ص ۲۳۵ - ۲۴۷ .

[۸]الأمالى، صدوق: ص ۶۰۲ ح ۸۳۶ .

[۹]عنكبوت : آيه ۱۴.

[۱۰]نساء : آيه ۱۵۷.

[۱۱]ر. ك : ج ۹ ص ۱۳ (بخش يازدهم / فصل پنجم / نماز خواندن عيسى پشت سر امام عليه السلام) .

[۱۲]الفصول العشرة : ص ۸۳ .

[۱۳]تاريخ الخمسين : ج ۱ ص ۱۰۶ .

[۱۴]صحيح البخارى: ج ۳ ص ۱۱۱۲ ح ۲۸۹۱ و۲۸۹۲، صحيح مسلم : ج ۴ ص ۲۲۴۳ ح ۹۴ و ص ۲۲۴۵ ح ۹۵ و ۹۶ .

[۱۵]شيخ صدوق بعد از نقل روايتى كه بر طول عمر دجّال و خروج آن دلالت دارد، آورده است: «اهل عناد و انكار، امثال اين خبر را - كه در صحاح ستّه آنها آمده است - ، تصديق مى كنند و آنها را در باره دجّال، غيبت و مدّت عمر طولانى و ظهورش در آخر الزمان، روايت مى كنند؛ امّا اخبار قائم عليه السلام را و اين را كه او مدّتى طولانى غيبت مى كند و آن گاه ظاهر مى شود و زمين را پر از عدل و داد مى نمايد از آن پس كه آكنده از ظلم و جور شده است؛ تصديق نمى كنند، با وجود آن كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله و امامانِ پس از او به نام و غيبت و نسب او تصريح كرده اند و از طولانى بودن غيبت او خبر داده اند و مقصود آنها، خاموش كردن نور خداى متعال و باطل ساختن امر ولى اللَّه است: «وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ ... وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ امّا خداوند نورش را تمام مى سازد... اگر چه مشركان را ناخوش آيد» (توبه: آيه ۳۲) و بيشترين احتجاج آنها در امر انكار امر حجّت عليه السلام اين است كه مى گويند : اين اخبارى كه شما در اين باره روايت مى كنيد، ما روايت نكرده ايم و آنها را نمى شناسيم. ملحدان و براهمه و يهود و نصارا و مجوسيان نيز همين را مى گويند كه : ما آنچه را شما مسلمانان در باره معجزات و دلايل پيامبر خود روايت مى كنيد، صحيح نمى دانيم؛ زيرا آنها را نمى شناسيم و روايت نكرده ايم و از اين جهت به بطلان امر او معتقد شده ايم، و اگر دليل منكران امر غيبت، ما را ملزم سازد، دليل منكران نبوّت هم آنها را ملزم خواهد ساخت و تعداد آن اقوام از اينها افزون تر نيز هست. همچنين مى گويند : به موجب عقل ما هيچ كس نمى تواند عمرى افزون بر عمر اهل زمانه داشته باشد و عمر صاحب شما افزون از عمر اهل زمانه است. ما به آنها مى گوييم: آيا شما تصديق مى كنيد كه دجّال و ابليس در غيبت، عمرى بيشتر از عمر اهل زمانه داشته باشند؛ امّا مثل آن را براى قائم خاندان محمّدصلى الله عليه وآله روا نمى شماريد؟ با وجود آن كه در باره غيبت و طول عمر و ظهور او براى قيام به امر الهى نصوصى وارد شده است و بعضى از آن روايات را در اين كتاب ذكر كرده ام، و با وجود آن كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرموده: إِذْ قَالَ كُلُّ مَا كَانَ فِى الْاُمَمِ السَّالِفَةِ يَكُونُ فى هذِهِ الْاُمَّةِ مِثْلُهُ حَذْوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ...؛ هر آنچه در امّت هاى پيشين واقع شده است، مو به مو در اين امّت واقع خواهد شد» . (كمال الدين : ص ۵۲۹ ، بحار الأنوار : ج ۵۲ ص ۲۰۰).

[۱۶]ر.ك : ج ۳ ص ۱۸۱ (بخش سوم / فصل سوم : بركات تكوينى امام غايب عليه السلام) .

[۱۷]ر. ك : ص ۳۸۱ (ويژگى نوح عليه السلام در امام عليه السلام) و ص ۳۸۳ (مَثَل او، مَثَل خضر است) و ص ۳۸۷ (مَثَل او، مَثَل عيسى است) .

[۱۸]ر. ك : ج ۳ ص ۱۲۵ (بخش سوم / فصل اول / غيبتى طولانى دارد) و ص ۱۲۷ (دو غيبت كوتاه و بلند دارد) و ص ۱۳۱ (مردم ظهور امام عليه السلام را به دليل طولانى شدن غيبتش، بعيد مى بينند) .

[۱۹]ر . ك : ج ۱ ص ۳۳۳ (بخش يكم / فصل سوم : احاديث شمار امامان) .

[۲۰]ر. ك: مرجع مهدويت: ص ۳۹۷ (ملاقات با امام مهدى عليه السلام) .

[۲۱]. ر .ك : ج ۵ ص ۱۷۹ (بخش ششم / فصل سوم / پژوهشى در باره رؤيت امام در روزگار غيبت كبرا) .

[۲۲]ر.ك: ج ۵ ص ۲۰۵ (بخش ششم / فصل چهارم).