اَشعَث بن قيس

اَشعَث بن قيس

از یاران پیامبر و منافق

اَشعَث بن قَيس بن مَعْديكَرِب كِنْدى كه كنيه اش ابومحمّد و نامش مَعْديكَرِب بود ، از بزرگان يمن و از ياران پيامبر خداست . يك چشم او در جنگ يَرموك ، كور شد . او در تاريخ اسلام ، چهره اى مرموز ، متلوِّن ، تاريكْ نهاد و زشت كردار دارد .

او پس از پيامبر خدا مرتد شد ؛ امّا ابوبكر ، او را بخشيد و او خواهر ابوبكر را به همسرى برگزيد . ابوبكر ، بعدها ، از اين اقدام و بخشش خود ، اظهار ندامت مى كرد و بر آن ، تأسف مى خورد .

در روزگار عثمان ، دختر خود را به پسر عثمان داد و عثمان ، وى را به حكومت آذربايجان منصوب كرد . عثمان ، هر سال ، يكصد هزار درهم از خراج آذربايجان را به او مى بخشيد .

على عليه السلام اشعث را از حكومت آذربايجان عزل كرد و وى را به مدينه فراخواند . او در آغاز ، پس از عزل ، قصد فرار داشت ؛ امّا با توصيه اطرافيانش به مدينه آمد و به خدمت مولا عليه السلام رسيد .

او در جنگ صفّين ، عهده دار رياست قبيله «كِنده» بود و فرماندهى جناح راست سپاه على عليه السلام را بر عهده داشت .

اشعث ، سردمدار جريانى بود كه حَكَميّت و ابو موسى اشعرى را بر امام عليه السلام تحميل كردند .

اشعث ، آشكارا با انتخاب ابن عبّاس و مالك اشتر به عنوان حَكَم ، مخالفت كرد و يمنى بودن يكى از حَكَمين را پيشنهاد داد . او در تشكيل گروه خوارج ، بى اثر نبود و در جنگ نهروان ، گرچه به ظاهر در سپاه امام عليه السلام بود ، امّا در شعله ور ساختن جنگ ، نقش بسزايى داشت .[۱]

اشعث از كسانى بود كه از داخل سپاه امام عليه السلام يكسر به كارهاى امام ، اعتراض مى كردند ، به گونه اى كه ريشه تمام اختلاف هاى سپاه را در مواضع او دانسته اند .

او به قدرى بى شرم و زشتْ خوى بود كه امام عليه السلام را تهديد به قتل كرد . امام عليه السلام او را منافق خواند و بر او نفرين فرستاد .

ابن مُلجَم به خانه اشعث ، رفت و آمد داشت[۲]و گفته اند كه در صبح روز ضربت خوردن امام عليه السلام به ابن ملجم ، اشاره كرد كه در انجام كار ، سرعت گيرد .

ما دليل قطعى و سندى تاريخى در دست نداريم كه ارتباط پنهانىِ اشعث را با معاويه اثبات كند ؛ امّا بايد به اين نكته توجه داشت كه دست هاى پنهان جاسوسان ، با مخفى كارى تمام و پوشش هاى كامل عمل مى كنند و از اين رو ، به ندرت كشف مى شوند ؛ امّا مجموعه جنايت هاى اين خاندان شوم را مى توان دليلى معتبر و قابل اعتماد بر ارتباط او و خاندانش با دشمنان اهل بيت عليهم السلام به شمار آورد و تعبير امام از او به «منافق» اين دليل را تقويت مى كند .

دختر او (جَعده) ، امام حسن عليه السلام را مسموم كرد و پسرش (محمّد) ، مسئوليت دستگيرى مسلم بن عقيل را در كوفه به عهده داشت كه با تزوير ، به آن بزرگوار امان داد ؛ ولى عمل نكرد و «از كوزه همان برون تراود كه در اوست» .

دو فرزند ديگر او (قيس و عبد اللّه ) نيز از فرماندهان لشكر عمر بن سعد در كربلا بودند و در پليدى و پستى ، چيزى از پدرشان كم نداشتند . قيس ، قطيفه (بالا پوشِ) امام حسين عليه السلام را به غارت برد و به «قيس قطيفه» مشهور گشت .

اشعث در سال ۴۰ هجرى درگذشت و پرونده ننگين زندگى اش بسته شد .


[۱]در شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۲۷۹ و تاريخ دمشق : ج ۹ ص ۱۲۰ ، آمده است : «در نهروان و جنگ با خوارج ، حاضر بود» .

[۲]در الإرشاد : ج ۱ ص ۱۹ آمده است : «و پيش از آن ، آنچه را در دل داشتند ، با اشعث در ميان نهادند و از قصد خود بر كُشتن على عليه السلام با او سخن گفتند و او هم با آنان همراهى كرد» .