حنظله غَسيلُ الملائكه

حنظله غَسيلُ الملائكه

از اصحاب رسول خدا(ص)

حنظله فرزند ابو عامر ، مردى از قبيله خزرج بود . او در شامى كه صبح آن جنگ اُحُد رُخ داد ، با دختر عبد اللّه بن ابى سلول ، ازدواج كرد و در همان شب ، عروسى نمود . وى پيش از زفاف ، از پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه خواست شب را نزد همسرش بماند . پس ، اين آيه نازل شد :

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِى وَ إِذَا كَانُواْ مَعَهُو عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُواْ حَتَّى يَسْتَـئذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَـئذِنُونَكَ أُوْلَـلـءِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِى فَإِذَا اسْتَـئذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ ؛[۱]همانا مؤمنان ، كسانى اند كه به خدا و پيامبرش گرويده اند ، و هنگامى كه با او بر سرِ كارى اجتماع كردند ، تا از وى كسب اجازه نكنند ، نمى روند . در حقيقت ، كسانى كه از تو كسب اجازه مى كنند ، آنان اند كه به خدا و پيامبرش ايمان دارند . پس چون براى برخى از كارهايشان از تو اجازه خواستند ، به هر كس از آنان كه خواستى ، اجازه ده»  .

پيامبر صلى الله عليه و آله نيز اجازه داد ... صبح آن روز ، حنظله ، با حالت جنابت در نبرد حاضر شد . هنگام رفتن به نبرد ، همسر حنظله ، چهار نفر از انصار را فرا خواند و در حضور حنظله ، آنان را گواه گرفت كه آنان ، عروسى كرده اند . به زن گفته شد : چرا چنين كردى؟

گفت : ديشب در خواب ديدم آسمان ، دهان باز كرد و حنظله در آن افتاد و آسمان ، بسته شد . آن را به شهادت تعبير كردم . از اين رو ، نمى پسنديدم بدون گواه ، از وى حامله شوم .

وقتى حنظله در صحنه نبرد حضور يافت ، ابو سفيان را ديد كه سوار بر اسبى ميان دو لشكر جولان مى دهد . به وى حمله بُرد و بر پىِ پاى اسبش ضربه زد . اسب ، حركتى كرد و ابو سفيان بر زمين افتاد و فرياد زد : اى قريشيان! من ابو سفيانم و حنظله مى خواهد مرا بكشد .

ابو سفيان ، پا به فرار گذارد و حنظله به دنبالش بود تا اين كه يكى از مشركان به سويش آمد و نيزه اى به او زد . حنظله با نيزه به سمت مرد رفت و او را به قتل رساند و خود نيز در ميان حمزه ، عمرو بن جموح ، عبد اللّه بن حزام و گروهى از انصار ، بر زمين افتاد . پيامبر خدا فرمود :

رَأَيتُ المَلائِكَةَ يُغَسِّلونَ حَنظَلَةَ بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ بِماءِ المُزنِ في صَحائِفَ مِن ذَهَبٍ .

ديدم فرشتگان در ميان زمين و آسمان ، حنظله را با آب باران ، در برگ هايى از طلا ، غسل مى دادند .

بدين جهت ، وى «غسيل الملائكه (غسل داده شده توسط فرشتگان)» ، نام گرفت .[۲]


[۱]نور : آيه ۶۲ .

[۲]تفسير القمّي : ج ۱ ص ۱۱۸ .