مُصعَب بن عُمَير

مُصعَب بن عُمَير

از اصحاب رسول خدا(ص)

ابو عبد اللّه ، مصعب بن عمير بن هاشم ، از نخبگان صحابه و از نيكان و پيشتازان در پذيرش اسلام بود . وى ، هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خانه اَرقَم بود ، اسلام آورد و آن را از مادر و خويشان خود ، كتمان مى نمود . مصعب ، پنهانى با پيامبر صلى الله عليه و آلهرفت و آمد داشت تا اين كه عثمان بن طلحه عَبْدَرى او را ديد كه نماز مى خواند . آن را به مادر و بستگانش گزارش داد . آنان ، مصعب را گرفته و حبس كردند تا اين كه به حبشه هجرت كرد و پس از بازگشت از حبشه به مدينه هجرت كرد تا به مردم ، ق رآن بياموزد و با آنان ، نماز بخواند .

روزى مصعب بن عمير نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و پوست قوچى بر تَن داشت پيامبر خدا نگاهى به او كرد و فرمود :

انُظُروا إلى رَجُلٍ قَد نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ ، و لَقَد رَأَيتُهُ و هُوَ بَينَ أبَوَيهِ يُغَذِّيانِه بِأَطيَبِ الأَطعِمَةِ وأليَنِ اللِّباسِ ، فَدَعاهُ حُبُّ اللّهِ و رَسولِهِ إلى ما تَرَونَ .[۱]

بنگريد مردى را كه خداوند ، دلش را نورانى كرده است . او را در حالى ديدم كه پدر و مادرش به او بهترين غذاها را مى خوراندند و بهترين پوشاك را بر تنش مى كردند ، ليك دوستى خدا و پيامبر ، او را به اين [زندگى سخت] كه مى بينيد ، وا داشت .

از امام على عليه السلام روايت شده كه فرمود : ما با پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بوديم كه مصعب بن عمير ، وارد شد و پارچه اى پشمينه كه با پوست وصله خورده بود ، بر تن داشت . وقتى پيامبر صلى الله عليه و آلهاو را چنين ديد ، گريست كه چگونه پيش از اين ، در نعمت و آسايش بود و اينك ، چنين فقيرانه زندگى مى كند .

مصعب بن عمير ، رشيدترين و زيباترين جوان مكّه بود . پدر و مادرش او را دوست مى داشتند . مادرش زيباترين و لطيف ترين لباس ها را بر او مى پوشانْد . وى خوش بوترينِ اهل مكّه بود . پيامبر خدا ، هميشه از وضعيت او ياد مى كرد و مى فرمود :

ما رَأَيتُ بِمَكَّةَ أحسَنَ لِمَّةً ولا أرَقَّ حُلَّةً ولا أنعَمَ نِعمَةً مِن مُصعَبِ بنِ عُمَيرٍ .[۲]

در مكّه ، كسى را خوش موتر و خوش لباس تر و در ناز و نعمت تر از مصعب بن عمير نديدم .


[۱]تنبيه الخواطر : ج ۱ ص ۱۵۴ .

[۲]المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۲۲۱ ح ۴۹۰۴ .