مطالعه کتاب خرید کتاب دانلود کتاب
عنوان کتاب : اخباریگری (تاریخ و عقاید)
پديدآورنده : ابراهیم بهشتی
محل نشر : قم
ناشر : دارالحدیث
نوبت چاپ : چهارم
تاریخ انتشار : 1392
تعداد صفحه : 544
قطع : وزیری
زبان : فارسی
جستجو در Lib.ir

اخباریگری (تاریخ و عقاید)

مطالب کتاب در سه بخش کلی عرضه شده است که عبارت اند از: مباحث تاریخی، مبانی اخباری گری، و رویکردها و دیدگاه های اخباریان.

اثر برگزیده ی کتاب فصل جمهوری اسلامی

این کتاب افزون بر بازکاوی تاریخ اخبارگرایی و شناساندن اخباریان سرشناس و آرا و افکار آنها، به پژوهش در مبانی اخباری گری، نقد آن مبانی و مقایسه آنها با مبانی اصولیان پرداخته است. مطالب کتاب در سه بخش کلی عرضه شده است که عبارت اند از: مباحث تاریخی، مبانی اخباری گری، و رویکردها و دیدگاه های اخباریان.

پيش گفتار

در سده دهم هجري، خاندان صفوي با گرايش هاي ويژه اي در حوزه مسائل ديني، پا به عرصه سياسي ايران نهادند. در دوران حکومت آنان، مسلمانان و به ويژه جامعه علمي شيعه، شاهد دگرگوني ها و جنب و جوش هايي بودند که پيش از آن، انتظارش نمي رفت. هنوز يک قرن از ظهور اين خاندان نگذشته بود که گروهي از علماي اماميه، به جايگاهي که عقل در مباحث ديني يافته بود، خرده گرفتند و شعارِ «پيروي مطلق از احاديث و مروّيات اهل بيت عليهم السلام» سر دادند و به مناسبت همين شعار، به «اخباريه» شهرت يافتند.

گستره اخباريگري، منحصر در فقه نبود؛ بلکه رهاورد آن از جهت روش شناختي، در همه علوم و معارف ديني کارآيي داشت. گونه گونيِ آثار اخباريان و پراکندگي آنها در تفسير و حديث و کلام، به روشني نشان مي  دهد که گستره تأثير اين مکتب، فراخ تر از عرصه فقه است. با اين حال، اخباريان بيش از هر چيز، روش اجتهاديِ رايج در حوزه هاي علميه شيعه را به باد انتقادات تند و آتشين خود گرفتند و هوادارانِ پرشمار شيوه اجتهاد را کم کم به حاشيه راندند.

به هر حال، اخباريان به مکتب حديث گراي قم استناد مي  کردند که از دوران حضور ائمّه تا دوران شيخ صدوق، اعتبار داشت. بدين سان، اين گروه به کار بردنِ اصول فقه را در استنباط احکام، نادرست و پيروي از اهل سنت انگاشتند و گرايش به استنباط را نشانه دوري فقها از مکتب اهل بيت تلقّي کرده، اجتهاد را حرام دانستند.

مسلک اخباريگري، به کوشش بي دريغ ملا محمّد امين استرآبادي (م ۱۰۳۲ ق)، پا گرفت و چنان آوازه و اعتباري يافت که هرگز نتوان ناچيزش شمرد. استرآبادي با نگارش کتاب الفوائد المدنية، نام مسلک اخباري را در علوم اسلامي و تاريخ اجتماعي شيعه، ماندگار ساخت. وي در اين کتاب، رهروانِ راه اجتهاد را به چالش کشيد، اجتهاد و تقليد را ناروا شمرد، ادّله استنباط را محدود به «کتاب» و «سنّت» دانست و اجماع و عقل را از دايره حجّت، بيرون نهاد. وي معتقد بود که روش علماي پيشين و به ويژه فقهاي دوران حضور ائمّه، مراجعه مستقيم به روايات بوده است و نه اجتهاد در ادلّه. از نگاه استرآبادي، تقسيم مردم به مجتهد و مقلّد، صحيح نيست؛ چراکه تقليد از غير معصوم، جايز نيست و همه مردم بايد مقلّد معصومان باشند.

با همه پيشينه و استواريِ شيوه اجتهاد در ميان شيعيان، تفکّر استرآبادي و هم مسلکان او، در ميان حوزه هاي علميه شيعه در دوران صفويه جا باز کرد و انديشه مندان بسياري، اين شيوه را پذيرفتند و در جرگه اخباريان در آمدند.

البته کساني که شيوه ملا محمّد امين استرآبادي را پسنديدند، در ميانِ دو طيف «اعتدال» و «تندروي»، پراکنده بودند. از پيروان تندرو و متعصّب مکتب اخباري، مي توان از عبد الله بن صالح سماهيجي (م ۱۱۳۵ ق) صاحب منية الممارسين و ميرزا محمّد اخباري (م ۱۲۳۲ ق) مؤلف کتاب منية المرتاد في ذکر نفاة الاجتهاد، ياد کرد.

همچنين، محدّثان و فقيهان بزرگي را مي توان يافت که در عين اعتقاد به مکتب اخباري، روش اعتدال و ميانه روي را بر گزيده بودند؛ مانند: محمّد تقي مجلسي (م ۱۰۷۲ ق)، ملا خليل قزويني (م ۱۰۸۹ ق)، ملا محسن فيض کاشاني (م ۱۰۹۱ ق)، شيخ حرّ عاملي (م ۱۱۰۴ ق)، و شيخ يوسف بحراني (م ۱۱۸۶ ق).

در مقابل، مکتب «اصوليان» قرار داشت که همچنان معتقد به روش اجتهاد بودند و به اصول فقه گرايش داشتند. پيروان اين دو مکتب، اختلافات ژرفي در باب چگونگيِ برخورد با احاديث و دست يابي به احکام ديني داشتند و هر کدام، روش ديگري را نامعتبر مي  شمردند. اين اختلاف نظرها، در قرن يازدهم هجري به

مبارزه اي ميان اصوليان و اخباريان بدل گشت که گرچه خاستگاهي فرهنگي و علمي داشت، زمينه ساز برخوردهاي پردامنه اي در جامعه شيعه شد و تا بيش از دو قرن، بازتاب هاي اجتماعي و حتي سياسيِ فراواني را در پي آورد. در قرن دوازدهم، شهرهاي مذهبي عراق و به ويژه نجف و کربلا، پايگاه اخباريان شده بود و کمتر نامي  از علماي  اصوليِ اين شهرها برده  مي شد. به ويژه در زمان  شيخ  يوسف  بحراني ، به  سبب  نفوذ اخباريان ، مجتهدان کم و بيش، در انزوا به سر مي بردند.

ولي رفته رفته، ورق بر گشت و با مبارزه جدّي و همه جانبه آقا وحيد بهبهاني (م ۱۲۰۵ ق)، عرصه بر اخباريان تنگ گرديد و مکتب اصولي، رونقي دو باره يافت. پس از وي، شيخ جعفر کاشف الغطا (م ۱۲۲۷ ق) به مبارزه با اخباريان پرداخت و چون حمايت هاي سياسي را مانع برچيدن بساط اخباريگري مي  ديد، از فتحعلي شاه قاجار نيز خواست که دست از حمايت اخباريان بر دارد. پس از وي، شيخ مرتضي انصاري (م ۱۲۸۱ ق) به ترويج علم اصول فقه پرداخت. وي با رويکردهايي نو که در اصول فقه بنا نهاد، چنان بر رونق جريان اصولي در نجف و کربلا افزود که با شروع تدريس آخوند خراساني، اخباريان رو به افول نهادند و اکنون کمتر کسي از بزرگان را سراغ داريم که مدّعي پيروي از مکتب اخباري باشد.

ساختار کتاب

نظر به تفاوت ماهوي موضوعات تاريخي با مباحث نظري، اين مباحث در يک بخش گنجانده شده است. در ديگر بخش هاي کتاب، عقايد و باورهاي اخباريان، بررسي شده است. اين باورها را مي  توان به دو دسته کلي «مباني» و «رويکردها» تقسيم کرد. نظر به تفاوت بنيادين اين دو دسته، هر کدام در بخشي جداگانه مطرح شده  است و بدين ترتيب، مطالب کتاب در سه بخش کلي عرضه شده است:

بخش يکم، مباحث تاريخي: در چهار فصل شامل مباحثي از اين دست: تعريف اخباريه، پيشينه و زمينه هاي پيدايش اخباريگري، بزرگان اخباري، رفتارهاي اجتماعي اخباريان، فوايد پيدايش اخباريگري، سرانجام اخباريگري و مقايسه برخي از ديدگاه هاي محدّثان کهن با اخباريان متأخّر. چنان که گذشت، ادّعاي اخباريان؛

به ويژه ملا محمّد امين استرآبادي در الفوائد المدنية، اين است که اخباريگري، روش پيشينيان بوده و عالمان اماميه در سده هاي نخستين و حتي در عصر حضور ، اجتهاد را طرد مي  کرده اند. براي بررسي اين ادّعا، به پيشينه اخباريگري در سده هاي نخستين پرداخته ايم و ثابت کرده ايم که ديدگاه استرآبادي، تا حدودي به واقع نزديک است و گرايش به اخبار، گرايش غالب محدّثان و فقيهان دوره حضور بوده است. منتها، اخبارياني چون استرآبادي از اين واقعيت غافل بوده اند که گرايش غالب علماي پيشين به اخبار، نه به خاطر ردّ اجتهاد از سوي ائمه، بلکه به علّت حضور امامان در جامعه و بي نيازي نسبيِ شيعيان از اجتهاد بوده است. نياز به اجتهاد و کاربرد آن در سطح وسيع، آن چنان که در دوران غيبت احساس گرديد، در سده هاي نخست، محسوس نبوده است. بنا بر اين، گرايش علماي اماميه به اجتهاد در دوران غيبت، به سبب مقتضيات زمان و مکان بوده و اين موضوع ربطي به مشروعيت اصل اجتهاد ندارد. گرچه نمي توان انکار کرد که در همان سده هاي نخست نيز دو گرايش فقهي اخباري و اجتهادي، در ميان فقهاي شيعه وجود داشته و برخي به يکي بيش از ديگري تمايل داشته اند.

بخش دوم، مباني اخباريگري: شامل عقايد مبناييِ اخباريان، که پذيرش آن ها، علّت گرايش به اخبار و پشت کردن به شيوه اجتهاد است. اخباريان با تمسّک به احاديثي که انسان را از ورود به شبهه، باز مي  دارد، عمل به فتواي برآمده از اجتهاد را از مصاديق بارز شبهه مي  شمارند. آنان اعتماد بر ظن و استنباطات ظنّي را جايز نمي دانند و قائل اند در حکم شرعي، به قطع و يقين احتياج داريم. ديدگاه اخباريان در باب تقديم نقل بر عقل و کاستن از ارزش عقل، از ديگر مباحث اين بخش است.

بخش سوم، رويکردها و ديدگاه هاي اخباريان که در بر دارنده ديدگاه هاي مبتني بر اخباريگري است؛ يعني هر عقيده اي که ثمره گرايش به اخبار شمرده مي  شود؛ اعم از اعتقادات کلامي (اصول عقايد)، فتاواي فقهي، مباني اصولي (اصول فقه)، رويکردهاي روش شناختي در حديث و... براي نمونه، در بررسي نگاه اخباريان به علم رجال و درايه، خواهيم ديد که آنان تقسيم چهارگانه احاديث را که از زمان علامه حلّي وارد تفکّر شيعه شد، مورد نقد جدّي قرار داده اند. اخباريان، روايات کتب اربعه را معتبر و قطعي الصدور مي دانند و کنار نهادن اکثر احاديث مندرج در آثار رواييِ شيعه را باعث خروج از مکتب اهل بيت معرفي مي کنند.

در پايان بر خود لازم مي دانم از تمام کساني که براي بهتر شدن اين اثر تلاش نمودند، تشکر و قدرداني نمايم. از ارزيابان دانشگاه اديان و مذاهب، بويژه استاد قاسم جوادي و نيز از دکتر مهدي فرمانيان که بازنويسي و ويرايش محتواي اين اثر را تقبل کرده و به غناي اين پژوهش افزودند، تشکر و قدرداني مي نمايم.

همچنين از ويراستار محترم جناب آقاي مرتضي بهرامي خشنودي که ويرايش دقيق و فنّي اين اثر را انجام داده و روان سازي اين تحقيق حاصل زحمات ايشان است، کمال تشکر را دارم.

در پايان، از مسئولان دانشگاه اديان و مذاهب و پژوهشکده علوم و معارف حديث کمال امتنان را داشته و از تمام کساني که مقدّمات اين پژوهش را فراهم کردند، سپاس گزارم.

شايان ذکر است که از تأليف اين اثر و تحويل آن به دانشگاه اديان و مذاهب، بيش از چهار سال مي گذرد و طبعاً پژوهش هاي به انجام رسيده پس از اين تاريخ، انعکاسي در آن نيافته اند.

ابراهيم بهشتي دامغاني

قم مقدسه

۱۵/۱۱/۸۹