مهدی غلامعلی پديدآورنده : مهدی غلامعلی
بررسی روايات رضوى (تلاش‌های حدیثی امام رضا (ع))

بررسی روايات رضوى (تلاش‌های حدیثی امام رضا (ع))

رخدادهاى مهمّى در عصر امام رضا(ع) به وقوع پيوست كه بر تعداد و گونه هاى روايات نقل شده از ايشان ، تأثير مستقيم داشت. اين رخدادها را مى توان در عناوينى همچون «گسترش انديشه كلامى» و «فتنه واقفيه» خلاصه كرد.

حجت الاسلام والمسلمین مهدى غلامعلى، مقدمه کتاب حکمت نامه رضوی

رخدادهاى مهمّى در عصر امام رضا(ع) به وقوع پيوست كه بر تعداد و گونه هاى روايات نقل شده از ايشان ، تأثير مستقيم داشت. اين رخدادها را مى توان در عناوينى همچون «گسترش انديشه كلامى» و «فتنه واقفيه» خلاصه كرد .

1 . گسترش انديشه كلامى

انديشه هاى كلامى گوناگونى در نيمه دوم قرن دوم هجرى در جامعه علمى و دينى آن روز ، پديدار شد. آزادى نسبى در واگويى انديشه ها و مناظرات درونْ دينى و برونْ دينى ، روز به روز توسعه مى يافت، به گونه اى كه برخى محافل در بغداد و خراسان ، تنها براى مناظره شكل مى گرفت. براى نمونه ، خانه يحيى بن خالد در بغداد ، محلّ برپايى سلسله جلسات مناظره متكلّمان مسلمان و غير مسلمان بود .[128] اين جلسات در دوره مأمون ، گسترش بيشترى يافت . نهضت ترجمه و آزادى نسبى ابراز عقايد ، حتّى در دربار خليفه ، از عوامل اين مباحثات بود.

 عالمان رسمى كه تنها بخشى از روايات نبوى را با واسطه هاى نامطمئن در اختيار داشتند، توانايى پاسخ گويى به شبهات و پرسش هاى جديد را نداشتند؛ چه اين كه بخشى از شبهات وارد شده ، اساساً عقلى بود و تنها با نقل روايات ، قابل پاسخ گفتن نبود . امّا متكلّمان شيعى كه همواره توفيق بهره بردارى از سرچشمه زلال معرفت را داشتند ، از وضعيت بسيار مطلوب ترى برخوردار بودند. در رأس اين جريان ، حضور امام رضا(ع) بسيار تابناك مى نمود. ايشان ، پاسخ گوى سؤالات متكلّمان مسلمان و غير مسلمان بودند. از اين رو ، تعداد روايات كلامى امام رضا(ع) از لحاظ حجمى ، بيش از ديگر گونه هاى روايت شده از ايشان است.[129] حتّى به نظر مى رسد به نسبت ديگر معصومان نيز ، مباحث كلامى امام(ع) بيشتر باشد. امروزه بيش از سى درصد كلّ روايات باقى مانده از امام رضا(ع) به مسائل كلامى اختصاص دارد. به جرئت مى توان گفت اگر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در عصر خويش پايه هاى فقه شيعى را استوار ساختند، در اين دوره ، امام رضا(ع) بنياد كلام شيعى و بويژه مسئله امامت را بيش از پيش ، مستحكم ساخت . مباحث اعتقادى كه در اين دوره در جامعه نمود بيشترى داشت و امام(ع) در باره آن سخن گفته ، عبارت اند از : توحيد (اوصاف خدا، رؤيت خدا، جسمانيت، قضا و قدر، جبر و تفويض) ،[130] نبوّت (معرّفى و پيراستن انبيا از خطا و گناه) و امامت (تقريباً تمام مباحث مربوط به آن).[131]

 نگاه متفاوت امام(ع) به مسئله توحيد - كه خلاف انديشه متكلّمان رايج آن دوران بود - سبب شد تا در زمان ولايت عهدى، افراد و گروه ها براى فهم صحيح آن و يا اساساً از سرِ كنجكاوى به خراسان آمده ، با نظريات توحيدى امام(ع) آشنا شوند.

2 . فتنه واقفيه

آغاز امامت امام رضا(ع) با فتنه واقفيه همراه بود. توقّف در امامت امام هفتم و تأسيس يك فرقه منحرف در شيعه ، شبهات جديدى را در مسئله امامت در مجموعه هاى درونْ مذهبى شيعه ايجاد كرد و چيزى نگذشت كه اين شبهات ، به بيرون تراوش نمود. علنى شدن شبهات و سؤالات از سويى ، و ظهور انحراف در برخى وكيلان و نمايندگان امام كاظم(ع) ، از سوى ديگر ، سبب شد كه زمينه براى تبيين مسائل امامت ، بيش از پيش فراهم آيد. بنا بر اين ، در اين دوره ، مباحث مربوط به امامت ، بسيار پُررنگ و به صورت علنى از زبان امام رضا(ع) مطرح شد.[132] اين گونه مباحث در دوره ولايت عهدى امام(ع) بروز بيشترى داشت. گزارش زير ، تا حدودى بيان كننده فضاى حاكم در خراسان است .

 در حديثى به نقل از عبد العزيز بن مسلم آمده است :

 در زمان على بن موسى الرضا(ع) در مرو بوديم و روز جمعه در مسجد جامع ، اجتماع كرده بوديم. مردم در باره امامت ، گفتگو و بحث مى كردند و اختلاف نظرهاى موجود در مسئله امامت را بيان مى كردند. من نزد سيّد و مولاى خود امام رضا(ع) رفتم و او را از گفتگوى مردم ، آگاه ساختم. ايشان تبسّمى كرد و فرمود : «اى عبد العزيز! قوم ، گرفتار جهل شدند و در باورهاى خود ، فريب خوردند؛ يعنى هر چه را خودشان دين دانسته بودند ، گرفتند و حق را از دست دادند، در حالى كه حق تعالى ، پيامبر گرامى خود را قبض روح نكرد ، مگر آن كه دين را براى او تمام كرد و قرآن را بر او نازل ساخت كه در آن ، تفصيلِ هر چيزى بيان شده است. در قرآن ، همه اشيا از حلال و حرام و حدود و احكام و جميع آنچه تمام مردم به آن احتياج دارند ، آمده است ... و حق تعالى در حجّة الوداع - كه آخر عمر پيامبر صلى اللّه عليه و آله بود - اين آيه را نازل كرد : «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَمَ دِينًا» .[133] و اين آخرين فريضه اى بود كه نازل فرمود و بعد از آن ، هيچ فريضه اى نازل نساخت».[134]آن گاه امام(ع) به طور مفصّل ، جايگاه امامت را براى عبد العزيز ، ترسيم مى كند .[135]

تلاش هاى حديثى امام رضا علیه السلام 
 

تأكيد بر نشر احاديث اهل بيت عليهم السلام

با توجّه به گسترش حلقه هاى حديثى اهل سنّت و وجود گروه هاى كلامى منحرف در اين دوران ، امام رضا(ع) شيعه را به دقّت در اخذ حديث ، توصيه مى كرد كه مبادا آنان ، آنچه را قصّه پردازانِ راوى نما (قُصَّاصُ مُخَالِفِينَا) و يا متكلّمان دور از مكتب اهل بيت مى گويند، برگيرند ؛ چه اين كه آنان ، از سفيهان هستند.[136] امام(ع) به شاگرد همراهش ابو صلت هروى مى فرمود:

 رَحِمَ الله عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا .

خداى رحمت كند بنده اى را كه امر (ولايت) ما را احيا كند!

و ابو صلت كه خود علاقه مند به زنده نگه داشتن امر ولايت بود ، از چگونگى اين مهم مى پرسد و چنين مى شنود:

 يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا.[137]

علوم ما را فرا گيرد و به مردم بياموزد؛ كه اگر مردم زيبايى هاى كلام ما را مى دانستند ، از ما پيروى مى كردند .

اين سخن گران مايه براى تشويق پيروان اهل بيت عليهم السلام به حديث آموزى و گسترش معارف ايشان، بسيار روشن و تابناك است ، بويژه آن كه در ادامه ، امام(ع) به ابو صلت مى گويد كه علم را بايد از عالمان اخذ كرد و در تعريف عالمان مى فرمايد:

 هُمْ عُلَمَاءُ آلِ مُحَمَّد الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ وَ أَوْجَبَ مَوَدَّتَهُمْ.[138]

آنان عالمان خاندان محمّد صلى اللّه عليه و آله هستند ، كه خداوند ، پيروى از آنان را فريضه دانسته و دوستى با ايشان را واجب كرده است .

2 . حلقه هاى حديثى

برپايى حلقه هاى متعدّد حديثى به وسيله انديشمندان شيعى و در راس آنان امام على بن موسى الرضا(ع) از ويژگى هاى اين دوران است. على رغم حركت انحرافى واقفيان و وارد شدن لطمه به هويت و همبستگى شيعيان ، گزارش هاى متعدّدى حاكى از مراجعات گسترده در اين زمان به امام است. اين گزارش ها نشان از آن دارند كه مردم در مدينه، كوفه، مِنا و خراسان ، مشتاقانه در جلسات امام(ع) شركت مى كردند.[139]

 امام رضا(ع) جلساتى را در سال 194 هجرى ، در مدينه تشكيل مى داد و در آن ، رواياتى را به صورت مسند از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله روايت مى كرد. حاصل اين جلسات ، كتاب صحيفة الرضا(ع) شد كه احمد بن عامر طايى آن را روايت كرده است.

 راوى ديگرى به نام داوود بن سليمان غازى نيز در چنين جلساتى شركت كرده و كتاب مسند الرضا(ع) را گِردآورده است. در برخى از روايات ، حتّى مكان جلسات امام هم آمده است . براى نمونه امام(ع) در مسجد دار معاويه مدينه جلسه درس داشته است .[140] گفتنى است كه در حجاز ، حلقه هاى متعدّدى در محضر امام(ع) با حضور جمع كثيرى از مردم ، شكل مى گرفته است.[141]

 حضور گسترده مردم در اين گونه جلسات ، هم در مدينه وهم در خراسان ، به كرّات گزارش شده است. احمد بن محمّد بن ابى نصر بَزَنطى ، وقتى جلسه امام در باره عيد غدير در مدينه را توصيف مى كند ، مى گويد:

 كُنَّا عِنْدَ الرِّضَا(ع) وَ الْمَجْلِسُ غَاصٌّ بِأَهْلِهِ فَتَذَاكَرُوا يَوْمَ الْغَدِيرِ فَأَنْكَرَهُ بَعْضُ النَّاسِ .[142]

نزد امام رضا(ع) بوديم و مجلس پُر بود . سخن از روز غدير به ميان آمد و برخى از مردم ، آن را انكار كردند ... .

اين گزارش ، بيانگر حضور پُرشور افراد گوناگون و حتّى مخالف در جلسه حديث امام است . در اين گزارش ، امام(ع) احاديثى را بيان مى كند كه راوى مى گويد : «بزنطى ، بيش از پنجاه بار اين روايت را در جلسات مختلف ، روايت كرد».[143]در خراسان نيز اين جمعيت ، نه تنها كاسته نشد ، بلكه فزونى يافت. در جلسات مأمون كه امام(ع) در آن حضور داشت ، دقيقاً همين اصطلاح «الْمَجْلِسُ غَاصٌّ بِأَهْلِهِ»[144] به كار رفته و حتّى در مواردى ، تعداد حضّار نيز گزارش شده است:

 على بن موسى الرضا(ع) در شهر مرو بود و سيصد و شصت مرد از پيروانش از شهرهاى گوناگون ، همراهش بودند .[145]

3 . جلسات مناظره

احتجاجات بسيارى از امام رضا(ع) گزارش شده كه بيشتر آنها در مسئله توحيد وسپس امامت است. مناظره امام با زنادقه ،[146]احتجاج با افرادى همچون سليمان مروزى ،[147] مناظره با عالمان مسلمان ،[148] مباحثه با طرفداران انديشه معتزله ،[149] مُرجِئه ،[150]مفسّران اهل سنّت [151] و يا ثنويه [152] و نظير اين موارد ، بسيار گزارش شده است. تنها طَبرِسى در الاحتجاج ، 38 مناظره از امام(ع) گزارش كرده است. در ميان جلسات مناظره امام(ع) ، دو جلسه بسيار تابناك تر بوده است . نخست ، بحثى طولانى با مأمون در باره پيامبران و عصمت آنها كه اين جلسه را خليفه با اين جمله آغاز مى كند كه :

 يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! أَ لَيْسَ مِنْ قَوْلِكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ مَعْصُومُونَ؟

اى فرزند پيامبر خدا! آيا شما نگفته ايد كه پيامبران ، معصوم اند؟

و وقتى پاسخِ مثبت امام(ع) را مى شنود ، مى پرسد: «فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عزّ و جلّ «وَعَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى؟» ؛ پس معناى سخن خداى عزّ و جلّ چيست كه فرمود : «و آدم از خدايش سرپيچى كرد و گم راه شد»» .

زيبايى اين جلسه ، در آن است كه امام(ع) تنها با استناد به آيات قرآن به او پاسخ مى دهد. اين مباحثه صريح، دوجانبه و طولانى است و در پايان ، مأمون نمى تواند اعجاب خود را مخفى كند . از اين رو مى گويد:

 اى ابا الحسن! به خدا سوگند ، دانش درست ، جز نزد اهل اين خانه يافت نمى شود و دانش هاى پدرانت به تو رسيده است . خداوند ، تو را از سوى اسلام و مسلمانان ، جزاى خير دهد![153]

و در اثناى جلسه نيز مأمون بارها اين سخن را به زبان جارى مى كند كه:

 گواهى مى دهم كه تو فرزند بر حقّ پيامبر خدايى.[154]

كتاب هاى روايى نظير عيون أخبار الرضا(ع) و الاحتجاج ، جلسات متعدّدى را كه مأمون يا مخالفان با امام رضا(ع) بحث كرده اند ، گزارش كرده اند. اسحاق بن حمّاد - كه راوى يكى از جلسات مهم مناظره است - مى گويد: مأمون ، مجالس گفتگو تشكيل مى داد و مخالفان اهل بيت را گِرد مى آورد و در باره امامت على بن ابى طالب(ع) با ايشان سخن مى گفت و براى نزديك نشان دادن خود به امام رضا(ع) همواره امير مؤمنان(ع) را بر جميع صحابه برتر مى دانست.[155]مأمون كه در ميان خلفا به مردى دانشمند شُهره است، بارها مقهور دانش امام(ع) شد و در پايان يكى از همين جلسات به امام(ع) مى گويد:

 اى ابا الحسن! خداوند ، مرا پس از تو زنده نگاه ندارد! گواهى مى دهم كه تو وارث دانش پيامبر خدايى .[156]دومين جلسه مشهور امام رضا(ع) ، جلسه مناظره بزرگان وانديشمندان اديان گوناگون با ايشان در دربار مأمون و در حضور وى بوده است. در اين جلسه طولانى كه به دعوت و درخواست خليفه سامان يافته بود و بزرگ نصاراى شرق (جاثليق) ، بزرگ يهود (رأس الجالوت) و بزرگان صابئيان و زرتشتيان و نيز قسطاس رومى و جمعى از متكلّمان در آن شركت داشتند ،[157]امام(ع) تنها با استناد به كتاب هاى خود ايشان ، نظير تورات و انجيل با ايشان بحث كرد و آنان را مجاب ساخت .

 به طور كلّى ، امام رضا(ع) مجالس متعدّد كلامى برگزار مى كرد. اين مجالس در خراسان ، گسترش بيشترى داشته است. مأمون نيز از اين مجالس ، ناخرسند بوده است. ابو صلت مى گويد:

 خبر به مأمون رسيد كه امام رضا(ع) مجالس كلامى منعقد مى كند و مردم ، شيفته دانش او مى شوند .[158]

البته مأمون ، مرجعيت علمى و محبوبيّت امام را برنتابيد و حاجب خويش - محمّد بن عمرو طوسى - را براى برهم زدن جلسات امام مأمور كرده بود . [159]

4 . عرضه حديث و آموزش نقد آن

از ويژگى هاى اين دوران ، آن است كه جعل حديث ، افزون بر انتشار در سطح عموم جامعه، با عنوان محبّت و منقبت گويى در حال رخنه كردن به درون جامعه شيعه بود، چنان كه امام(ع) خود فرموده است :

 غاليان درباره جبر و تشبيه ، اخبارى منسوب به ما ساختند ؛ غاليانى كه عظمت الهى را كوچك جلوه دادند .[160]

عرضه حديث ، سبب شد تا بسيارى از انديشه هاى نادرست در باره توحيد ،[161] مانند جبر و تشبيه [162] و...، عصمت و داستان هاى مربوط به پيامبران و نظاير آنها ، به وسيله امام(ع) پالايش و از احاديث شيعه ، زدوده شود.[163]

 در روايتى امام(ع) منشأ برخى روايات ساختگى در موضوعاتى همچون داستان هاى انبيا و يا فضائل اهل بيت عليهم السلام را بسيار شيوه مند ، بيان مى كند. به بيان ديگر ، شيوه هاى نقد حديث در اين گونه روايات رضوى ، قابل بازكاوى است. در گزارشى ابراهيم بن ابى محمود ، از امام(ع) در باره بعضى از روايات اهل سنّت پرسش مى كند و به امام رضا(ع) مى گويد : اى پسر پيامبر خدا! نزد ما از روايات مخالفان شما در باره فضائل امير مؤمنان و شما خاندان ، رواياتى هست كه امثال آن را در بين روايات شما نمى بينم . آيا به آنها معتقد شويم؟

 امام(ع) پس از يادكرد روايتى نبوى در باره اهمّيت صحيحْ نقل كردن سخنان ، با دسته بندى بسيار نيكويى ، اين مطلب را باز مى گويند كه:

اى پسر ابو محمود! مخالفان ما سه نوع خبر در فضائل ما جعل كرده اند: غلوّ، كوتاهى در حقّ ما، و تصريح به بدى هاى دشمنان ما و دشنام به آنان. وقتى مردم، اخبار غلوّ آن دسته را مى شنوند، شيعيان ما را تكفير مى كنند و مى گويند: شيعه، قائل به ربوبيّت ائمّه خود است. و وقتى كوتاهى در حقّ ما را مى شنوند، به آن معتقد مى شوند و وقتى بدى هاى دشمنان ما و دشنام به آنان را مى شنوند، به ما دشنام مى دهند، حال آن كه خداوند مى فرمايد:

 «و به كسانى كه مشركان، غير از خدا ، آنان را مى خوانند، دشنام ندهيد، چه آن كه آنان نيز خدا را به ظلم و از روى نادانى ، دشنام خواهند داد».[164]

اى ابن ابى محمود! وقتى مردم به چپ و راست مى روند ، تو پايبند به طريقه ما باش ؛ زيرا هر كس با ما همراه شود ما با او همراه خواهيم بود . هر كس از ما جدا شد ، ما نيز از او جدا خواهيم شد . كم ترين چيزى كه باعث مى شود انسان از ايمان بيرون رود ، اين است كه در مورد سنگ ريزه بگويد : «اين ، هسته است» و سپس بدان معتقد شود و از مخالفان عقيده خود تبرّى جويد. اى ابن ابى محمود! آنچه را برايت گفتم ، حفظ كن و نگه دار ؛ زيرا خير دنيا و آخرت برايت در اين گفتار است .[165]

5 . نگارش و املاى حديث

گزارش هاى متعدّدى در دست است كه امام رضا(ع) براى اصحاب خويش ، سخنان پيامبر صلى اللّه عليه و آله و يا سخنان و دعاهاى خود را تدوين مى كرد و گاهى نيز به شاگردانشان املا مى فرمود. گاهى اين نگاشته ها به صورت حضورى براى درخواست كنندگان نوشته مى شد وگاهى نيز در قالب نامه نگارى صورت مى گرفت. عبد الرحمان بن ابى نجران مى گويد : امام رضا(ع) حديثى را از امام زين العابدين(ع) براى من نگاشت وسپس همان را قرائت كرد .[166]

 شيعيان نيز آموخته بودند كه نگاشته هاى امام(ع) را براى يكديگر نقل كنند .[167]حسين بن سعيد ، از جمله كسانى است كه نامه هاى ارسالى امام(ع) به محمّد بن ابراهيم را دريافت مى كرد و آن را براى شاگردانش باز مى گفت . [168] حتّى استنساخ خط و استفتائات امام نيز مرسوم بوده است. در روايتى ، احمد بن محمّد بن ابى نصر بَزَنطى مى گويد :

 نَسَخْتُ مِنْ كِتَابٍ بِخَطِّ أَبِى الْحَسَنِ(ع) .[169]

من نوشته اى به خط امام رضا(ع) را استنساخ كردم .

از امام رضا(ع) 188 نوشته بر جاى مانده است كه بيشتر آنها ، يعنى 111 نوشته در موضوع فقه است. برخى از مهم ترين مكتوبات منسوب به ايشان ، عبارت اند از : كتاب فقه ،[170] كتاب علل،[171] متن دعاى سجده،[172] نگارش ادعيه متعدّد[173] و رساله ذهبيه [174] .

 مرحوم آية اللَّه على احمدى ميانجى كه مجموعه نگاشته هاى ائمّه عليهم السلام را در كتاب مكاتيب الأئمه عليهم السلام گِرد آورده ، نگاشته هاى امام رضا(ع) را از جهت تعداد ، اين گونه دسته بندى كرده است :

 توحيد: 8 ، امامت و معجزات : 29 ، فقه : 111 ، طب : 1 (رساله ذهبيه) ، دعا : 13 ، مواعظ : 10 ، نامه به واقفيه : 7 ، سياسى : 4 ، مسايل گوناگون : 4 .

6 . تعداد احاديث

بر اساس آخرين پژوهشى كه در گردآورى احاديث امام رضا(ع) صورت پذيرفته است ،[175] شمار روايات ايشان ، 2427 روايت است.[176] موضوعات گوناگون اين روايات ، عبارت است از :

 روايات فقهى: 1038 روايت.

 روايات اعتقادى: 794 روايت.

 روايات اخلاقى و مواعظ: 61 روايت.

 روايات دعا و احتجاجات: 118 روايت.

 روايات تفسيرى: 204 روايت.

 روايات در باره راويان و نوادر: 212 روايت .

 گفتنى است تعداد روايات امام رضا(ع) در مجموع كتب اربعه ، 2301 روايت است كه به ترتيب در الكافى 928 روايت، در كتاب من لايحضره الفقيه ، 208 روايت، در تهذيب الأحكام ، 793 روايت و در الاستبصار ، 372 روايت آمده است.[177]

 روايات امام رضا(ع) در كتب اربعه، بيشتر با عناوين ابو الحسن (897 روايت)،الرضا(645 روايت)، ابوالحسن الرضا (592 روايت) و يا با عناوينى همچون : ابوالحسن الأخير، ابوالحسن الثانى، ابوالحسن الماضى، ابوالحسن موسى، ابوالحسن على بن موسى، الخراسانى و ابن العبد الصالح ، آمده است.

 بيشتر احاديث امام رضا(ع) از جهت تعداد ، به فقه مربوط است؛ امّا از جهت حجم، صفحات روايات كلام و عقايد منقول از امام رضا(ع) بيشتر از ديگر موضوعات است.[178]

 همچنين در كتاب حاضر(حكمت نامه رضوى) 1809 از رهنمودهاى حكيمانه امام رضا(ع) گردآورى شده است.

7 . پرورش شاگردان

راويان بسيارى در شمارِ ياران امام(ع) بوده اند. برقى ، 62 نفر[179] و شيخ طوسى ، 318 نفر[180] از راويان امام رضا(ع) را نام برده اند. يكى از محققّان معاصر ، اسامى 312 راوى از امام(ع) را همراه با روايات ايشان ، گِرد آورده است.[181]اين تعداد راوى ، تنها برگرفته از متونى است كه روايات آن به صورت مسند ، بيان شده است ؛ چه اين كه بخشى از منابعى كه روايات امام رضا(ع) را جمع كرده اند ؛ مانند: تحف العقول ، مكارم الأخلاق ، روضة الواعظين ، النوادر راوندى و آثار سيّد ابن طاووس ، روايات را به صورت مُرسل آورده اند .

 يكى ديگر از تلاش هاى امام رضا(ع) را مى توان توجّه به ارتقاى علمى شاگردان دانست. در دوران امامان متأخر، بخش قابل توجّهى از راويان حديث ، به صورت غير مستقيم از امامان پيشين روايت مى كردند. در شمار راويان امام(ع) ، فقيهان و حديث شناسان بزرگى ديده مى شوند. توجّه ويژه امام(ع) به انديشه هاى راويان در فقه و كلام ، بسيار ستودنى است. براى نمونه ، امام(ع) در ضمن پرسش از يونس بن عبد الرحمان ، دانش وى را در مبحث جبر، تفويض و اراده مى آزمايد وسپس صحيح آن را به وى مى آموزد. يونس ، در يادكرد پايان اين جلسه مى گويد :

 از او اجازه خواستم كه سرش را ببوسم و گفتم : دريچه اى را بر من گشودى كه از آن غافل بودم .[182]

يونس بن عبد الرحمان ، در جلسه اى ديگر به همراه محمّد بن عيسى در باره يك فرع فقهى (وصيّت) به صورت مفصّل با امام(ع) بحث كردند و فروع آن را جويا شدند.[183]

 در جلسه شعرخوانى دِعبِل ، امام(ع) به او - كه ابزار هنر را در اختيار داشت - مسائلى را در باره مهدويت مى آموزد تا در قالب شعر ، آن را جاودانه سازد. [184] گاهى امام(ع) از شاگردانشان در باره اتّهاماتى كه بين مردم عليه شيعه مشهور بود ، پرسش مى كردند و راه كار پاسخ گويى را به آنها مى آموختند . براى نمونه در باره روايات تشبيه كه به امامان شيعه نسبت مى دادند ، امام(ع) از حسين بن خالد مى پرسد:

 به من بگو : اخبارى كه از امامان و پدرانم درباره تشبيه و جبر نقل كردى بيشتر است يا اخبارى كه از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در اين باره نقل شده است؟!آن گاه امام(ع) شيوه پاسخ گويى را در يك گفتگوى دوجانبه به او مى آموزد.[185]

 شاگردان امام(ع) نيز به خوبى دريافته بودند تا هر آنچه را آموختنى است ، ثبت كنند. آنان ، حركات امام(ع) را در سخن گفتن و حتّى عبادات ايشان به دقّت زير نظر داشتند و آن را گزارش مى كردند. راويان ، شيوه دعا كردن امام، طواف ايشان در حج ،[186]چگونگى وداع بيت اللَّه الحرام ،[187] چگونگى نماز خواندن [188] و همچنين شيوه زيارت كردن ايشان در نجف اشرف [189]را روايت كرده اند.

 برخى از راويان مشهور امام رضا(ع) كه در كتب اربعه و وسائل الشيعة ، بيشترين روايات را از ايشان گزارش كرده اند، به ترتيب كثرت نقل ، عبارت اند از :

 احمد بن محمّد بن ابى نصر بَزَنطى، محمّد بن سنان، فضل بن شاذان، محمّد بن اسماعيل بن بزيع، حسن بن على وشّاء، حسن بن على بن فضّال تيمى، صفوان بن يحيى، يونس بن عبد الرحمان، سليمان بن جعفر بن ابراهيم جعفرى، احمد بن عامر طايى، محمّد بن فضيل صيرفى و معمّر بن خلّاد. اين راويان ، بيش از چهل درصد روايات نقل شده از امام(ع) را گزارش كرده اند.

 مهم ترين ويژگى محدّثان شيعه در عصر امام رضا(ع) را مى توان در پايه گذارى شيوه جوامع نگارى دانست. آنان با تدوين كتاب هاى حديثى به صورت موضوعى و سپس ادغام آنها در يك مجموعه ، مانند مجموعه ثلاثين كُتُب حسين بن سعيد[190]و صفوان بن يحيى [191] و يا كتاب جوامع الآثار و الجامع الكبير اثر يونس بن عبد الرحمان ،[192] شيوه اى جديد را ابداع كردند كه بعدها توسّط نويسندگان ديگر ، پى گرفته شد.[193] در اين دوران ، برپايى جلسات مباحثه حديث نيز در شهرهاى شيعه نشين ، گسترش يافته بود. حسن بن على وشّاء مى گويد :

 در مسجد كوفه ، هفتصد نفر راوى را ديدم كه مشغول بحث حديثى و گفتن : «قال الصادق» و «قال الباقر» بودند .[194]

8 . حضور راويان شيعى در خراسان

مدّت كوتاه اقامت امام رضا(ع) در محدوده خراسان ، سبب شد تا جمعى از شيعيان علاقه مند و راويان اخبار از عراق وحجاز به خراسان بيايند. شيعيان حاضر در خراسان نيز از اين فرصت ، بسيار بهره بردند و حتّى از مناطق دوردست خراسان ، مانند ماوراء النهر ،[195] براى كسب علم و معرفت به مرو و سرخس و اقامتگاه هاى امام(ع) ره سپار مى شدند.

 برخى از راويانى كه به اين منطقه سفر كرده اند ، عبارت اند از: ابراهيم بن موسى قزاز ،[196] حسن بن جَهْم بن بكير بن اَعيَن ،[197] حسن بن على وشّاء ،[198] خلف بن حمّاد اسدى ،[199] موسى بن سيّار، ريّان بن صلت اشعرى قمى ،[200] عبد الرحمان بن يحيى، دِعبِل خُزاعى، محمّد بن يحيى بن عمر بن على بن ابى طالب، يزيد بن عمير بن معاويه شامى ،[201]معمّر بن خلّاد[202] و محمّد بن سنان .[203]


[128] كمال الدين : ص 362.

[129] تعداد روايات كلامى امام عليه السلام بالغ بر 818 روايت در 355 صفحه و روايات فقهى ايشان ، 1038 روايت در 290 صفحه است . (ر . ك : مسند الإمام الرضا) .

[130] ر . ك : التوحيد : ص 47 و ص 113 و ص 125 ، الكافى : ج 1 ص 95 و ص 96 و ج 2 ص 374 و عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 117 .

[131] ر . ك : (بخش دوم : حكمت هاى عقيدتى) .

[132] قرب الإسناد: ص 200.

[133] مائده : آيه 3 .

[134] ر . ك : ح 483 .

[135] ر . ك : (نقش امامت در تكميل دين و ويژگى هاى امام) .

[136] ر . ك : ح 32 .

[137] ر . ك : همان .

[138] ر . ك : همان .

[139] قرب الاسناد: ص 200.

[140] همان .

[141] الكافى : ج 4 ص 23 . از قرائن موجود در متن ، مى توان دريافت كه اين جلسه در حجاز بوده و روشن نيست كه در مدينه بوده يا در مِنا (قصص الأنبياء ، راوندى : ص 160).

[142] تهذيب الأحكام : ج 6 ص 24 ح 9 .

[143] همان .

[144] الاحتجاج: ج 2 ص 415.

[145] المجتنى : ص 22. همچنين مراجعاتى به امام در اين جلسات در مرو بوده است (ر . ك : عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 124) .

[146] التوحيد: ص 250 و ص 269 .

[147] التوحيد : ص 441 - 254 .

[148] تحف العقول: ص 313.

[149] التوحيد: ص 406.

[150] تفسير العيّاشى: ج 1 ص 18.

[151] عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 149.

[152] التوحيد: ص 269.

[153] عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 200 ح 1 .

[154] حسن بن جَهم كه از شيعيان همراه امام رضا عليه السلام در جلسه بوده است ، از اكرام و احترام مأمون به امام عليه السلام سرخوش مى شود، ولى امام به او مى گويد: «آن گراميداشت و پذيرشى كه از وى نسبت به من ديدى ، فريبت ندهد ؛ زيرا به زودى او مرا با زهر و به ناحق مى كُشد . من اين را از طريق سفارشى كه از پدرانم از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به من رسيده است ، مى دانم . تا زمانى كه زنده هستم ، اين مطلب را به كسى نگو» (ر . ك : «خبر دادن امام عليه السلام از كشته شدنش به زهر ستم») .

[155] عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 184 - 200 ح 1 و 2 .

[156] عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 86 ح 30 .

[157] التوحيد : 417 - 441 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 154 .

[158] عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 172 ح 1 .

[159] همان .

[160] الاحتجاج : ج 2 ص 414 .

[161] كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 271 .

[162] ر . ك : عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 باب 11 (ما جاء عن الرضا عليه السلام من الأخبار فى التوحيد) .

[163] در زمينه (عرضه حديث به امامان) ، مى توانيد به مقالاتى كه با همين عنوان از جناب آقاى عبد الهادى مسعودى در فصلنامه علوم حديث (ش 6 و 9) منتشر شده، مراجعه كنيد.

[164] انعام : آيه 108 .

[165] عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 304 ح 63.

[166] بصائر الدرجات: ص 119.

[167] ر . ك : مسند الإمام الرضا عليه السلام : ج 2 ص 165 ح 44وص 193 ح 26وص 265 ح 38.

[168] تهذيب الأحكام: ج 2 ص 364

[169] الكافى: ج 7 ص 29 ح 1.

[170] تحف العقول: ص 406.

[171] ر . ك : مكاتيب الأئمّة عليهم السلام : ج 5 ص 95 و 109 .

[172] مهج الدعوات: ص 307.

[173] مهج الدعوات: ص 303، الإقبال : ص 76.

[174] ر . ك : («رساله ذهبيه» در حكمت هاى پزشكى) .

[175] هرچند اين پژوهش نيز تمام نيست ، ولى كامل ترين اثر در اين موضوع است.

[176] ر .ك: مسند الإمام الرضا عليه السلام ، عطاردى (2 ج). البته اين تعداد ، همراه با تكرار است ، ولى مكرّرات در اين كتاب ، بسيار اندك است.

[177] اين آمار برگرفته از نرم افزار «دراية النور» (بخش اسناد / قسمت راوى) است .

[178] روايات فقهى امام رضا عليه السلام نيز بسيار متنوّع است و تقريباً در تمام فروعات فقهى مى توان از ايشان ، روايت مشاهده كرد. در اين ميان ، بيشترين روايات فقهى در فروعات به اطعمه و اشربه (176 روايت)، صلاه (130 روايت) و نكاح (118 روايت) اختصاص دارد. در احاديث كلامى نيز بيشترين روايات به موضوع امامت (492 روايت) مربوط است. از اين رو ، كاملاً اين نكته روشن است كه بحث امامت در اين دوران به خوبى بررسى و فروعات آن روشن و علنى گرديد.

[179] رجال البرقى: ص 127 - 130.

[180] رجال الطوسى : ص 351 - 370 . روايات برخى از راويانى كه در رجال الطوسى آمده اند ، امروزه در متون روايى وجود ندارد .

[181] ر . ك : مسند الإمام الرضا عليه السلام : ج 2 ص 511 - 556 .

[182] الكافى : ج 1 ص 158 .

[183] قرب الإسناد : ص 200 .

[184] كمال الدين : ص 372 .

[185] التوحيد: ص 363 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 142.

[186] عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 16.

[187] الكافى: ج 4 ص 529، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 17 و 18.

[188] الكافى: ج 3 ص 320 ح 5 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 181 ح 5.

[189] كامل الزيارات: ح 41.

[190] رجال النجاشى : ص 58 ، فهرست الطوسى : ص 149 .

[191] رجال النجاشى : ص 197 ، فهرست الطوسى : ص 241 .

[192] رجال النجاشى : ص 447 .

[193] رجال النجاشى : ص 254 ، فهرست الطوسى : ص 242 ، 266 ، 407 ، 408 ، 412 ، 453 و... .

[194] رجال النجاشى : ص 40 .

[195] الكافى: ج 1 ص 88 ، التوحيد: ص 125.

[196] الخرائج و الجرائح : ج 1 ص 337.

[197] عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 200.

[198] الخرائج والجرائح : ج 1 ص 364 . او مى گويد: «كنا عند رجل بمرو و كان معنا رجل واقفى ...» . اين نشان مى دهد كه گروهى از واقفيان تا سال هاى پايانى عمر امام عليه السلام هم هنوز در امامت ايشان ، ترديد داشتند .

[199] الكافى : ج 6 ص 491 .

[200] قرب الإسناد : ص 198 .

[201] عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 124.

[202] قرب الإسناد: ص 198.

[203] عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 1 ص 263 ح 1.