برهان عقلی و آیه صادقین

پرسش :

آیا با برهان عقلی می توان نشان داد که مراد از «صادقین» در آیه صادقین، اهل بیت(ع) است؟



پاسخ :

آیه صادقین:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَهَ وَ کونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ.[۱]

ای مؤمنان! از خدا پروا کنید و همراه راستگویان باشید.

صدق، قلمرو گسترده ای دارد و صدقِ کرداری، گفتاری، عقیدتی، اخلاقی، اجتماعی و... را شامل می گردد. این عناوین و عرصه ها نیز مراتبی دارند و از مرتبه ضعیف و متوسّط تا قوی را در بر می گیرند.

بنا بر این، اگر خدای متعال امر کند که از «صادق» پیروی کنید و «صدق» را به نوع خاصّی مقیّد نسازد، در می یابیم که مراد الهی، صدق در همه عرصه هاست؛ یعنی آن شخص نمی تواند در عرصه ای واجد صدق و در عرصه دیگری فاقد آن باشد. مثلاً در اقوال، صادق، ولی در کردار، کاذب و در نتیجه، فاسق باشد. همچنین وقتی «صادقین» پیشوایی و امامت دیگران را بر عهده دارند، نمی توانند در مرتبه های ضعیف صدق باشند. لذا پیروی از صادقی که این گونه نیست، یعنی پیروی از کذب و یا فسق او و عقلاً از خدای حکیم، چنین حکمی قبیح است و از قادر متعال و مطلق، قبیح صادر نمی شود.

همچنین قرآن، صریحاً از پیروی کسانی که در نقطه مقابل صادقین هستند، نهی می کند و می فرماید:

وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ.[۲]

و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته ایم و از هوس خود پیروی کرده، اطاعت مکن.

وَ لاَ تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ....[۳]

از کافران و منافقان، فرمان مبر.

فَلاَ تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ.[۴]

از تکذیب کنندگان، اطاعت نکن.

وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ.[۵]

از راه فسادگران، پیروی مکن.

گفتنی است منافقان شهادت می دادند که پیامبر(ص) «رسول اللّه»، یعنی فرستاده خداست، ولی قرآن می فرماید: دروغگو هستند؛ یعنی گفتار و قلبشان هماهنگ نیست، وگر نه محمّد(ص) رسول اللّه است:

وَ اللهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ.[۶]

خداوند، شهادت می دهد که منافقان، دروغگو هستند.

در این باب، آیات و روایات فراوانی آمده و بدیهی است که فقدان صداقت در برخی عرصه ها یا برخی مراتب، مساوی با وجود کذب و در نتیجه، گناه است و محال است خدا، دستور دهد از کذب و فسق و فجور و انحراف در هر زمینه ای پیروی شود. حتّی اعوجاج ها و انحراف های عقیدتی ـ سیاسی که کمتر از انحراف اخلاقی نیست و نتیجه اش پیدایش خوارج، منافقان، سلفیگری و... می شود.

حال که اثبات شد معنای «الصادقین» در آیه، کسانی هستند که دارای کامل ترین مراتب صدق در همه عرصه ها هستند، اثبات می گردد که تنها مصادیق آنان، پیامبر و اوصیای او ـ علیهم سلام اللّٰه أجمعین ـ است.

فخر الدین رازی، برهان محکمی در ذیل آیه دارد که اثبات می کند مصداق «الصادقین» در این آیه، معصومان(ع) است.

او می گوید: چون خداوند به صورت مطلق و بدون قید می فرماید: با صادقین باشید، پس قطعاً «صادقین» باید معصوم باشند تا واجب الإطاعه گردند؛ وگر نه اگر معصوم نباشند، آلوده به گناه و پلیدی ها خواهند شد و ممکن نیست خدا بفرماید: از گناه و آلودگی پیروی کنید؛ زیرا تناقض می شود که یک جا بگوید: دروغ نگو، شراب مخور، گناه نکن و در جای دیگر بگوید: پیرو دروغگو، شرابخوار و گناهکار باش. این، همان تناقضِ محال است.[۷]

فخر رازی، متوجّه بوده که این تفسیر، مؤیّد مذهب شیعه و به زیان اهل سنّت است. از این رو، با زحمت و تلاش کوشیده تا سرپوشی بر این اشکال بگذارد. لذا می افزاید که قبول داریم مفهوم آیه، این است که در هر زمانی باید معصومی باشد، چرا که مخاطب آیه، همه مسلمانان در همه ادوار هستند؛ امّا ما این معصوم را مجموعه امّت می دانیم، نه یک شخصیت حقیقی؛ چرا که اگر مراد، شخص خاصّی باشد، شناخت چنین شخص معصومی در تمام دوران ها میسّر نیست. لذا فرمان الهی در آیه، تکلیف ما لایطاق خواهد بود. از این رو، آیه، دلیل دیگری بر حجّیت اجماع مؤمنان و عدم خطای مجموعه امّت اسلامی است.[۸]

فخر رازی، درست شبیه همین ادّعا را در «آیه اولی الأمر» دارد و چنان که در آن جا گفته شد، این توجیه، مقبول نیست و آنچه در ردّ سخن وی مطرح شد، این جا نیز جاری است. لذا از تکرار آنها پرهیز می کنیم.[۹]


[۱]. توبه: آیه ۱۱۹.

[۲]. کهف: آیه ۲۸.

[۳]. احزاب: آیه ۱.

[۴]. قلم: آیه ۸.

[۵]. اعراف: آیه ۱۴۲.

[۶]. منافقون: آیه ۱.

[۷]. ر. ک: تفسیر الفخر الرازی: ج۱۶ ص۱۶۷.

[۸]. ر. ک: تفسیر الفخر الرازی: ج۱۶ ص۱۶۷.

[۹]. ر. ک: آیه اولی الأمر، همین کتاب.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت