حجاب های معرفت
پرسش :
حجاب های معرفت چند دسته اند و کدامشان قابل علاج و کدام غیر قابل علاج اند؟
پاسخ :
موانع و حجابهاى معرفت سه دسته اند . دو دسته آنها با داروهاى معرفت قابل علاج و زوال است و يك دسته آنها غير قابل علاج .
الف : حجابهاى رقيق
موانع معرفت، ميكربهاى بيمارى جان و حجابهاى دل و مانع نور علم اند . در آغاز بيمارى ، حجابهاى معرفت رقيق است و تعاليم انبياى الهى به آسانى مى تواند اين حجابها را زايل كند .
ب : حجابهاى ضخيم قابل رفع
اگر موانع معرفت علاج نشوند ، بتدريج حجابهاى انديشه و قلب متراكم مى شوند . حجابهاى متراكم تا جايى كه جوهر آينه دل را فاسد نكرده باشند ، قابل علاج اند . براى زدودن اين حجابها بايد از داروى بلا بهره گرفت . اين دارو از داروى موعظه قويتر است . زدودن زنگارهاى دل با موعظه همانند پاكسازى آينه با آب است ، وزدودن زنگارهاى دل با بلا ، صيقل دادن شمشير با آتش است . زنگارهاى بسيار را جز با آتش نمى توان زدود . از اين رو قرآن در باره فلسفه بلا و مصيبتهاى زندگى مى فرمايد : «وَ لَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ؛[۱]وقطعا غير از آن عذاب بزرگتر ، از عذاب اين دنيا [نيز] به آنان مى چشانيم ، باشد كه بازگردند» . اينجاست كه امام على عليه السلام مى فرمايد : «هرگاه ديدى كه خداى سبحان پى در پى بلا بر تو مى فرستد ، پس [بدان] كه مى خواهد بيدارت كند»[۲].
ج : حجابهاى ضخيم غير قابل زوال
اگر زنگارهاى موانع شناخت بقدرى متراكم شود كه جوهر آينه دل فاسد گردد ، آتش بلا نيز از صيقل دادن جوهر جان ناتوان مى ماند . در اين صورت بيمار غير قابل علاج مى گردد ؛ همچنانكه حضرت على عليه السلام مى فرمايد : «هركس كه خداوند با بلا و تجربه ها به وى سود نرساند ، از هيچ پندى سود نمى برد»[۳]، «چگونه كسى كه فرياد را نشنيده ، صداى آهسته را بشنود؟»[۴]
علامت بيمارى غير قابل علاج معرفت اين است كه بيمار به تعصب شديد در عقايد باطل خود گرفتار مى شود و به هيچ وجه حاضر نيست حق را بپذيرد . قرآن حال آنان را چنين توصيف مى كند : «وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ؛[۵]خدا با وجود علم او را بيراه گذارد» .
نه موعظه و نه تازيانه بلا ، اينگونه زنگارهاى انديشه وحجابهاى قلب اين بيماران متعصب را نمى تواند بزدايد و حتى اعجاز هيچ پيامبرى براى علاج بيمارى آنان سودمند نيست . از همين رو حضرت عيسى عليه السلاممى فرمايد :
«بيماران را با اذن الهى شفا بخشيدم و لال و پيس را با اذن خداوند بهبودى دادم و مردگان را با اذن الهى زنده كردم . به مداواى احمق همت كردم اما نتوانستم او را اصلاح كنم .
گفته شد : اى روح خدا ، احمق كيست ؟
فرمود : خودبين و خود رأى ، آنكه همه فضل ها را از آنِ خود مى داند . و حق و وظيفه اى بر خويش نمى بيند ، اين نادانى است كه راهى براى مداوايش نيست»[۶].
افراد متعصب ولجوجى را كه حجابهاى معرفت در آنان قابل زوال نيست، مى توان به دو دسته تقسيم كرد : دسته نخست كسانى كه با عذاب استيصال ـ يعنى بلايى كه مرگ و هلاكت در پى دارد ـ هشيار مى شوند و به حق اعتراف مى كنند . دسته دوم كسانى كه عذاب استيصال هم آنها را نمى تواند هشيار كند . فرعون معاصر موسى عليه السلاماز دسته نخست و ابوجهل معاصر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آلهاز دسته دوم به شمار مى رود .
فرعون و هوادارانش چنان گرفتار تعصب ، كبر ، لجاجت موانع معرفت بودند كه نه مواعظ موسى ،[۷]بلكه استدلالهاى او براى اثبات توحيد[۸]معجزات آن حضرت براى اثبات نبوتش[۹]و بلاها و مشكلات اقتصادى[۱۰]و اجتماعى[۱۱]كه در نتيجه مخالفت با حقگرايى گريبانگير آنان مى شد ، هيچ يك از آنان را هشيار نساخت؛ ولى تازيانه عذاب استيصال ، فرعون را وادار به اعتراف به حق نمود : اين داستان را قرآن چنين نقل مى كند : هنگامى كه در شُرُف غرق شدن قرار گرفت ، گفت : «ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز آنكه فرزندان اسرائيل به او گرويده اند ، نيست ، و من از تسليم شدگانم»[۱۲].
ابوجهل معاصر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله حتى هنگام مرگ نيز حاضر نشد به حقّ اعتراف كند . از اين رو آن حضرت پس از پايان جنگ بدر هنگامى كه از كنار كشته ها مى گذشت ، وقتى به جنازه ابوجهل رسيد فرمود : بدرستى كه ابوجهل بيش از فرعون بر خداوند دشمنى دارد ، چرا كه فرعون آنگاه كه يقين به نابودى پيدا كرد ، به يگانگى خداوند اعتراف كرد ولى ابوجهل وقتى يقين به هلاكت پيدا نمود ، لات و عزّى را خواند»[۱۳].
كسانى كه با مواعظ وهشدار پيامبران و با تازيانه بلا و حتّى با تازيانه عذاب استيصال بيدار نمى شوند ، تازيانه مرگ آنان را هشيار مى كند و حجابهاى غفلت و موانع معرفت را از انديشه و ديده دل آنان كنار مى زند : به گفته امام على عليه السلام «مردمان در خوابند ، آنگاه كه مُردند ، بيدار شوند[۱۴]» .
خداوند متعال خطاب به مجرمان متعصبى كه با تازيانه مرگ بيدار شده اند ، در صحنه قيامت مى فرمايد : «لَّقَدْ كُنتَ فِى غَفْلَةٍ مِّنْ هَـذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَـآءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ ؛[۱۵]واقعا كه از اين [حال] سخت در غفلت بودى . و[لى ]ما پرده ات را [از جلوى چشمانت] برداشتيم و ديده ات امروز تيز است» .
خداوند ! به ما توفيق ده كه پيش از آنكه تازيانه مرگ بيدارمان كند ، مواعظ پيامبران خدا و ائمه هدى ما را هشيار سازد .
[۱]سجدة : ۲۱ .
[۲]غررالحكم : ۴۰۴۶ .
[۳]نهج البلاغة : خطبه ۱۷۶ .
[۴]نهج البلاغة : خطبه ۴ ، إرشاد : ۱ / ۲۵۳ .
[۵]جاثيه : ۲۳ .
[۶]ص ۲۳۹ ح ۶۵۵ .
[۷]نازعات : ۱۸ و ۱۹ ، طه : ۴۳ و ۴۴ .
[۸]طه : ۴۹ و ۵۰ .
[۹]اسراء : ۱۰۱ .
[۱۰]اعراف : ۱۳۰ .
[۱۱]اعراف : ۱۳۳ .
[۱۲]يونس : ۹۰ .
[۱۳]امالى طوسى : ۳۱۰ / ۶۲۶ .
[۱۴]خصائص الأئمّة : ۱۱۲ ، عوالي اللئالي : ۴ / ۷۳ / ۴۸ ؛ مناقب خوارزمى : ۳۷۵ / ۳۹۵ .
[۱۵]ق : ۲۲ .
بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت