پيشينه عرض دين و حديث - صفحه 212

به زمان و مكان را بهتر تصور كند و دانسته هاى خود را در اين دو محدوده جاى دهد. بليه دامن گير مسلمانان از قرن اول هجرى تاكنون آن بوده است كه به مقتضاى طبيعت خود كه محدود است در بحث از صفات الهى در دام افراط يا تفريط گرفتار آمده اند. نتيجه اين گونه تفكر آن است كه بسيارى از علماى اهل تسنن يا به دام تشبيه افتاده و خداوند تبارك و تعالى را همانند انسان و داراى دست و پا و ساق دانسته و گرفتار تفكر مجسّمه شده اند و يا براى پرهيز از تجسيم، حكم به تعطيل عقل انسانى از معرفت الهى كرده و گفته اند: راه رستگارى آن است كه هر توصيفى را كه در شريعت براى بارى تعالى آمده است بپذيريم و بدان اعتراف كنيم، ولى هيچ بحثى درباره آن نكنيم. از سفيان بن عيينة نقل شده است: «كلّ ما وصف اللّه به نفسه في كتابه فتفسيره تلاوته والسكوت عليه» ۱ . از اين روى است كه مالك در جواب سؤالى درباره آيه «الرحمن على العرش استوى» گفته است: معناى استواء معلوم است و چگونگى آن نامعلوم. ايمان بدان واجب است و سؤال از آن بدعت است. ۲
بر خلاف اهل تسنن، شيعيان به پيروى از اهل بيت عليهم السلام از ابتدا با اين افراط و تفريط ـ تشبيه و تعطيل ـ مبارزه كرده اند. امام على عليه السلام در اين باره مى فرمايد: «لم يطلع العقول على تحديد صفته ولم يحجبها عن واجب معرفته» ۳ و به راستى كه اگر اين گونه نبود تدبر در آيات قرآن چه معنايى داشت؟
مقصود از نفى تشبيه و تعطيل آن است كه اگرچه معرفت كنه ذات الهى براى ما مقدور نيست، ولى شناخت صفات جمال و جلال و دركِ عقلىِ بسيارى از صفات براى ما ميسر است و عبادت خداوند نيز متفرع بر اين معرفت است و به راههاى

1.فتح البارى، ج ۱۳، ص ۳۴۳.

2.المدونة الكبرى، ج ۶، ص ۴۶۵. آيه مورد بحث در سوره طه آيه ۵ است.

3.نهج البلاغه، خطبه ۲۹.

صفحه از 244