امام حسین(ع) و قیام او

پرسش :

به اجمال امام حسین(ع) و قیام او را معرفی کنید.



پاسخ :

امام حسين(ع) در ميان شيعيان، مسلمانان و حتّى ديگر جوامع، بيشتر با حادثه عاشورا ـ كه درخشان ترين بخش زندگى ايشان است ـ، شناخته شده است و اگر اين بخش از زندگى ايشان با ديگر دوره هاى آن همراه گردد، شناخت كامل ترى به دست مى دهد. از اين رو، تلاش شد تا در اين دانش نامه، تمام مقاطع زندگى امام حسين(ع) بازگو شود، هر چند حساسيت و بزرگى حادثه عاشورا ايجاب مى كرد كه نسبت به آن مقطع، بررسى علمى درخور انجام گيرد.

مى توان تاريخ زندگى نورانى و افتخارآميز حضرت ابا عبد اللّه الحسين(ع) را به پنج دوره تقسيم كرد:

دوره اوّل، مقارن با حيات پيامبر(ص) (۴ ـ ۱۱ق)؛

دوره دوم، از رحلت پيامبر(ص) تا پايان خلافت عثمان (۱۱ ـ ۳۵ق)؛

دوره سوم، مقارن با خلافت امام على(ع) (۳۵ ـ ۴۰ق)؛

دوره چهارم، از شهادت امام على(ع) تا هنگام مرگ معاويه و به قدرت رسيدن يزيد (۴۰ ـ ۶۰ ق)؛

و دوره پنجم، دوران قيام بر ضدّ حكومت يزيد (۶۰ ـ ۶۱ق).

بررسى ادوار پنجگانه زندگى امام حسين(ع)، از حضور فعّال و تأثيرگذار ايشان در حوادث و رخدادهاى جامعه اسلامى خبر مى دهد، چنان كه بررسى سيره و سخنان بر جاى مانده از ايشان ـ كه از حجم نسبتا بالايى برخوردارند و ميراث علمى ايشان تلقّى مى گردند ـ نيز توجّه به پرورش اخلاقى و معنوى انسان ها را به نمايش مى گذارد.

هر يك از دوران هاى تاريخ زندگى امام حسين(ع)، ويژگى هاى قابل تأمّل و آموزنده اى دارد :

يكى از مهم ترين ويژگى هاى دوره نخست، پرورش يافتن در دامان پيامبر(ص) و برخوردارى از تأثيرهاى عاطفى و معنوى پيامبر خداست.

در دوره دوم، انزواى سياسى امام(ع) و روابطشان با خُلفا و نقش ايشان در حوادث مهمّ دوران جوانى شان (مانند : فتوحات اِفريقيّه و طبرستان و پيشگيرى از قتل عثمان)، ويژگى هايى هستند كه بايد مورد بررسى قرار گيرند.

ويژگى دوره سوم، حضور ايشان در جنگ هاى جمل، صفّين و نهروان و نيز حضور فعّال در كنار پدر است.

ويژگى دوره چهارم، همراهى امام حسين(ع) با تصميم گيرى هاى امام حسن(ع) در برخورد با معاويه و احترام گذاشتن كامل ايشان به برادر است. به علاوه، اعتراض ها و موضع گيرى هايى در برابر حكومت معاويه از ايشان به چشم مى خورد كه زمينه ساز حادثه عاشورا شمرده مى شوند.

و سرانجام به دوره پنجم زندگى امام(ع) مى رسيم كه هر چند از نظر زمانى، نسبت به ديگر دوره ها، كوتاه تر است؛ امّا مهم ترين، حسّاس ترين و افتخارآميزترين فصل تاريخ زندگانى امام حسين(ع) است.

نهضت حسينى، اواخر ماه رجب سال ۶۰ هجرى، با حركت امام حسين(ع) از مدينه به طرف مكّه، آغاز شد و با بازگشت اهل بيت ايشان به مدينه، پايان گرفت.

اين دوره كوتاه ـ كه كمتر از يك سال به طول انجاميد[۱]ـ، از نظر كمّيت، بسيار كوتاه و زودگذر بود؛ امّا از نظر كيفيت و آثارى كه بر آن مترتّب شد، بسيار مهم و جاويد و فراموش ناشدنى است. آنچه در اين دوره كوتاه اتّفاق افتاد، نه تنها در تاريخ اسلام، بلكه در تاريخِ بشر، بى نظير است.

وظيفه الهى هر امام در دوران امامت

ما بر اين باوريم كه هر اقدامى كه امامان اهل بيت(ع) در دوران امامت خود انجام داده اند، وظيفه الهى آنها بوده است، چنان كه محدّث بزرگوار، شيخ كلينى، در الكافى، در حديثى با سند بسيار معتبر، از ضَريس كُناسى نقل كرده كه حُمران بن اَعيَن شيبانى به امام باقر(ع) گفت :

در باره حركت على بن ابى طالب و حسن و حسين(ع) و قيام و اقدامشان براى دين خداوند والا مرتبه، در حالى كه سرانجامش كشته شدنشان به دست طاغوتيان و پيروزى طاغوت بر آنان بود، تا جايى كه كُشته و مغلوب گرديدند، چه مى فرمايى؟

امام باقر(ع)، در پاسخ حُمران فرمود :

إنَّ اللّهَ تَبارَكَ و تَعالى قَد كانَ قَدَّرَ ذلِكَ عَلَيهِم و قَضاهُ و أمضاهُ و حَتَمَهُ عَلى سَبيلِ الاِختِيارِ، ثُمَّ أجراهُ. فَبِتَقَدُّمِ عِلمٍ إلَيهِم مِن رَسولِ اللّهِ(ص) قامَ عَلِىٌّ وَ الحَسَنُ وَ الحُسَينُ(ع)....[۲]خداوند ـ تبارك وتعالى ـ، اين وقايع را براى آنان و به اختيارشان، مقدّر كرد و حكم نمود و امضا كرد و قطعى نمود و به اجرا در آورد، و على و حسن و حسين(ع)، با آگاهى اى كه پيامبر خدا(ص) پيش تر به آنان داده بود، حركت و قيام كردند.

بر پايه اين سخن، پيامبر(ص) وظيفه هر يك از امامان اهل بيت(ع) را از طرف خداوند متعال، قبلاً تعيين و به آنان ابلاغ نموده بود و هر يك از آنان، در دوران امامت خود، طبق تكليف الهى خويش عمل مى كردند.

بنا بر اين، هر يك از امامان، اگر در فضاى سياسى دوران امام حسين(ع) قرار مى گرفتند، همان كارى را انجام مى دادند كه او انجام داد؛ ولى به هر حال، موقعيت و آزمونى كه در دوران كوتاه امامت سيّد الشهدا(ع) براى ايشان پيش آمد، براى هيچ يك از رهبران الهى در طول تاريخ، پيش نيامد.

به نمايش گذاشتن نسخه اى از انسان كامل و قرآن ناطق

امام حسين(ع)، با بهره گيرى از اين فرصت استثنايى، نسخه كاملى از قرآن ناطق و انسان كامل را در برابر چشم جهانيان، به نمايش گذاشت و حماسه اى بى نظير، پديد آورد. تعبير استاد شهيد مرتضى مطهرى رحمه الله، در اين باره، چنين است :

حسين(ع)، سرود انسانيت است. شما در دنيا، حماسه اى مانند حماسه حسين بن على(ع)، پيدا نخواهيد كرد، چه از نظر قدرت و قوّت حماسه، و چه از نظر عُلُو و ارتفاع و انسانى بودن آن.[۳]

در اين حماسه، انواع خصلت هاى والاى انسانى، همچون : صبر و استقامت، ايثار و از خود گذشتگى، كرامت و عزّت نفس، آزادى خواهى، صداقت و حفظ آرامش روانى در سخت ترين شرايط زندگى (در برابر انواع پستى ها، جنايت ها، قساوت ها و بى رحمى ها)، به گونه اى جلوه يافته كه فرشتگان الهى، شگفت زده شده اند.[۴]

اين نمايش، به قدرى صريح، روشن، آشكار و عمومى بود كه حتّى دشمنان امام على(ع) و اهل بيت(ع) نيز نتوانستند آن را تحريف كنند و چهره درخشان ابا عبد اللّه الحسين(ع) و قيام الهى او را به گونه اى ديگر، جلوه دهند. به گفته عبّاس محمود عَقّاد، نويسنده مصرى :

بنى اميّه، پس از شهادت حسين(ع)، به مدّت شصت سال، به او و پدرش عليهماالسلامبر منابر، ناسزا گفتند؛ امّا هرگز هيچ يك از آنها جرئت نكردند كوچك ترين گناه و بى تقوايى و عمل نكردن به احكام دين را ـ كه ممكن است كسى در پنهان يا آشكار انجام دهد ـ، به او نسبت بدهند، و هيچ ايرادى از او نگرفتند، جز قيام عليه حكومتشان![۵]

كسانى كه فصلى از تاريخ را تحريف مى كنند يا شخصى را بر خلاف آنچه هست، جلوه مى دهند، در صورتى دست به چنين كارى مى زنند كه زمينه اجتماعى را براى اين اقدام، مساعد ببينند و راهى براى مُشتبه ساختن امر بر مردم پيدا كنند؛ ولى حماسه عاشورا، آن چنان صريح و روشن و غير قابل پيش بينى بود كه چنين مجالى به دشمنان اهل بيت(ع) نداد.

اهداف حماسه حسينى

اين حماسه مقدّس، اهداف متعدّدى را تعقيب مى كرد كه سرآمد آنها، جهل زُدايى عمومى، پيشگيرى از محو ارزش هاى اسلامى، و باز گرداندن جامعه اسلامى به مسير درست اسلام ناب بود،[۶]و چه زيبا سروده است سيّد جعفر حلّى :

قد أصبح الدّين منه شاكيا سَقَما               و ما إلى أحد غير الحسين شكى

فما رأى السِّبط للدين الحنيف شفا           إلّا إذا دمه فى نصره سفكا

و ما سمعنا عليلاً لا علاج له                إلّا بنفس مداويه إذا هلكا

بقتله فاح للإسلام طيب هدى                فكلّما ذكرته المسلمون ذكا

و صان ستر الهدى عن كلّ خائنة           ستر الفواطم يوم الطفّ إذ هتكا

نفسى الفداء لفاد شرع والده                  بنفسه و بأهليه و ما ملكا...[۷]

دين، از دست يزيد، دردمند و بيمار گشت           و به نزد كسى جز حسين(ع)، شِكوه نبرد.

نواده پيامبر(ص)، براى درمان دين، راهى نديد               جز اين كه خونش در راه آن، ريخته شود.

تاكنون در باره هيچ بيمارى نشنيده ايم كه درمانى نداشته باشد                  مگر اين كه درمان كننده اش، جان خويش بر سرِ درمان بگذارد.

با كُشته شدنش، عطر هدايت اسلام، منتشر شد               و مسلمانان، هر گاه از آن [واقعه] ياد كنند، اين عطر، بيشتر انتشار مى يابد.

پرده هدايت، از گزند هر ديده خيانتكارى مصون گرديد              آن هنگام كه پوشش زنان خاندان فاطمه در كربلا هتك شد.

جانم فداى آن كه فداى دين پدرش گشت          با جان خود و خانواده اش و هر آنچه داشت !

بزرگ ترين درس عاشورا

تاريخ عاشورا، درس هاى اخلاقى، سياسى و اجتماعى ارزنده و متنوّعى را به امّت اسلامى، بلكه به همه آزادى خواهان راستين، ارائه مى كند؛ ليكن بزرگ ترين درس آن، هشدار نسبت به استحاله فرهنگى و سياسى يك جامعه ارزش مدار است. اين درس، خصوصا براى ملّت ايران كه با الهام گرفتن از فرهنگ عاشورا و رهبرى يكى از فرزندان راستين ابا عبد اللّه الحسين(ع)، امام خمينى رحمه الله، انقلابى را بر پايه ارزش هاى اسلامى پديد آوردند، فوق العاده مهم، بيدار كننده و عبرت آموز است.

عوامل استحاله فرهنگى و سياسى جامعه صدر اسلام

مسئله اساسى اين است كه : عوامل اصلى استحاله فرهنگى و سياسى مسلمانان صدر اسلام، چه بود؟ چه شد كه جامعه اسلامى، تنها به فاصله پنجاه سال پس از رحلت پيامبر خدا(ص)، چنان به انحطاط گراييد كه فرزند پيامبر(ص) و بزرگ ترين شخصيت علمى، اخلاقى و سياسى آن دوران، به دست مردمى كه خود را مسلمان و پيرو پيامبر(ص) مى دانستند، اهل نماز و روزه بودند و بى واسطه يا با يك واسطه، فضايل حسين بن على(ع) را از زبان پيامبر خدا(ص) شنيده بودند، به همراه شمارى از فرزندان و نزديكان و يارانش، به فجيع ترين شكل ممكن، به شهادت رسيد و خاندان او ـ كه اهل بيت پيامبر(ص) شمرده مى شدند ـ، به اسارت رفتند ؟!

نقش خواص در استحاله فرهنگى و سياسى

نقش خواص يا نخبگان، در دگرگونى هاى جامعه، نقشى بنيادين است. در طول تاريخ تا به امروز، نخبگان، مؤثّرترين نقش را در تحوّلات فرهنگى، سياسى و اجتماعى داشته اند و همچنان نيز دارند؛ امّا اسلام، به مسلمانان اجازه نمى دهد كه چشم و گوشْ بسته، از نخبگان جامعه پيروى كنند. از اين رو، هر چند خواص در دگرگونى هاى فرهنگى و سياسى جامعه صدر اسلام، نقش اساسى را داشتند، ليكن توده مردم نيز كه چشم بسته از آنها پيروى مى كردند، بى تقصير نبودند و بدين سان، دنياطلبى و خيانت خواص و پيروى كوركورانه عوام از آنان،[۸]در طول نيم قرن پس از رحلت پيامبر خدا(ص)، زمينه ساز حادثه كربلا گرديد و از اين رو، عوام در كنار خواص، در «زيارت عاشورا»، مورد نفرين قرار مى گيرند :

يا أبا عَبدِ اللّهِ ! لَقَد عَظُمَتِ المُصيبَةُ بِكَ عَلَينا وَ عَلى جَميعِ أهلِ السَّماواتِ، فَلَعَنَ اللّهُ اُمَّةً أسَّسَت أساسَ الظُّلمِ وَ الجَورِ عَلَيكُم أهلَ البَيتِ، وَ لَعَنَ اللّهُ اُمَّةً دَفَعَتكُم عَن مَقامِكُم وَ أزالَتكُم عَن مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللّهُ فيها، وَ لَعَنَ اللّهُ اُمَّةً قَتَلَتكُم، وَ لَعَنَ اللّهُ المُمَهِّدينَ لَهُم بِالتَّمكينِ مِن قِتالِكُم ![۹]اى ابا عبد اللّه ! مصيبت تو، بر ما و بر تمامى آسمانيان، بسيار گران است. لعنت خدا بر امّتى كه بنياد ستم و بيداد بر شما اهل بيت را بنا گذاشت ! و لعنت خدا بر گروهى كه شما را از مقامتان، محروم ساختند و از جايگاهى كه خدا برايتان مقرّر كرده بود، دور كردند ! و لعنت خدا بر آنانى كه زمينه ساز و ياريگرِ جنگ آنها با شما شدند !

مقصود از بنيان گذاران ستم و بيداد بر اهل بيت(ع)، همان خواص و نخبگانى اند كه نقش اوّل را در دگرگونى فرهنگى و سياسى جامعه اسلامىِ نخستين، ايفا كردند. آنان، بيش از كسانى كه در فاجعه كربلا نقش مستقيم داشته اند، مقصّرند و از اين رو، پيش از آنها مورد نفرين قرار گرفته اند.

بنا بر اين، بزرگ ترين پيام عاشورا به نخبگانِ جوامع اسلامى، هشدار نسبت به خطر دنياطلبى و به ملّت هاى مسلمان، هشيارى در برابر انحراف خواص و نخبگان است و ملّت سرفراز ايران، بويژه نخبگان ملّت، كه با پيروى از مكتب عاشورا، نظام اسلامى مبتنى بر آرمان هاى اهل بيت(ع) را در اين كشور پديد آوردند و به خواست خداوند منّان، زمينه ساز انقلاب جهانى اسلام به رهبرى امام مهدى(ع) خواهند بود، بيش از هر ملّت ديگرى بايد به اين پيام مهم و اين درس سرنوشت ساز، گوش فرا دهند.

ظرفيت فرهنگى تاريخ عاشورا

تأمّل در آنچه بدان اشارت رفت، نشان مى دهد كه تاريخ عاشورا، از ظرفيت بى بديلى در هدايت انسان ها و سازندگى جامعه آرمانىِ انسانى و مبتنى بر ارزش هاى اسلامى، برخوردار است و با توجّه به اين ظرفيت فرهنگى، راز اين حديث نبوى گشوده مى گردد كه : در حسّاس ترين نقطه عرش الهى، از حسين، به عنوان «چراغ هدايت» و «كشتى نجات»، ياد شده است. متن حديث، چنين است :

إنَّ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ(ع) فِي السَّماءِ أكبَرُ مِنهُ فِي الأَرضِ؛ وإنَّهُ لَمَكتوبٌ عَن يَمينِ عَرشِ اللّهِ عز و جل : مِصباحُ هُدىً، وسَفينَةُ نَجاةٍ.[۱۰]حسين بن على(ع)، در آسمان، مقامى برتر از زمين دارد؛ چرا كه در سمت راست عرش، در باره او نوشته شده است : چراغ هدايت و كشتى نجات !

بى ترديد، همه امامان اهل بيت(ع)، چراغ هدايت و كشتى نجات اند؛ امّا ظرفيت فرهنگى تاريخ عاشورا، سبب شده است كه نام امام حسين(ع) بدين عنوان به ثبت برسد.[۱۱]

آرى ! بهره گيرى صحيح از ظرفيت فرهنگى تاريخ عاشورا، مى تواند نه تنها ملّت هاى مسلمان، بلكه جهان را از بن بست اجتماعى، فرهنگى و سياسى اى كه امروز گرفتار آن است، نجات دهد.

اين است راز آن همه تأكيد اهل بيت(ع) بر زنده نگه داشتن عاشورا،[۱۲]رفتن به كربلا و زيارت سيّد الشهدا.[۱۳]

ضرورت بازنگرى تاريخ عاشورا

ظرفيت گسترده فرهنگى واقعه عاشورا و جايگاه ويژه آن در جهان اسلام، بويژه نزد پيروان اهل بيت(ع)، ايجاب مى كرده است كه موضوع نهضت حسينى، به عنوان يكى از اصلى ترين مسائل مطرح در مكتب تشيّع، در حوزه هاى علميه، توسط توانمندترين دانشمندان و كارشناسان، مورد تحقيق و تدقيق قرار گيرد و نخبگان آشنا با قرآن و حديث و تاريخ اهل بيت(ع)، ضمن جمع آورى، جمع بندى و ارزيابى گزارش هاى تاريخى، ابعاد متنوّع و آموزنده اين حماسه سرشار از هدايت، عزّت و سعادت را تبيين و تفسير نمايند.

امّا با كمال تأسّف، بايد گفت كه عدم توجّه لازم از جانب حوزه هاى علميه و شخصيت هاى بزرگ علمى شيعه به اين مسئله بسيار مهم، از يك سو، و گِرِه خوردن مراسم عزادارى سيّد الشهدا(ع) با معيشت شُمارى از مردم، از سوى ديگر، سبب شده است كه در بسيارى از مجالس عزادارى امام حسين(ع)، تحريك عواطف مردم، جايگزين تبيين اهداف بلند نهضت حسينى گردد و بدين سان، نه تنها بازار گزارش هاى ضعيف و بى ريشه اى كه جنبه عاطفى آنها قوى است ـ هر چند خلاف شأن و منزلت اهل بيت(ع) باشند ـ، رونق يابد، بلكه به تعبير استاد شهيد مطهّرى، با اين استدلال ماكياولى كه «هدف، وسيله را توجيه مى كند»، راه براى جعل و دروغ در مرثيه سرايى، هموار شود؛[۱۴]گزارش هايى از اين قبيل كه :

ـ «هاشم بن عُتبه مِرقال، با نيزه اى به طول هجده گَز، به يارى امام حسين(ع) آمد»،[۱۵]در حالى كه او از ياران امام على(ع) بود و حدود بيست سال پيش از آن، در جنگ صِفّين، كشته شده بود!

ـ «عمر بن سعد، يك ميليون و ششصد هزار نفر از مردم كوفه را به كربلا آورد»،[۱۶]در صورتى كه در آن زمان، جمعيت كلّ كوفه، حدود يكصد هزار نفر بوده است !

ـ «امام حسين(ع)، در روز عاشورا، سيصد هزار نفر را به دست خود، هلاك گردانيد»،[۱۷]در صورتى كه اگر امام(ع) در هر ثانيه، يك نفر را كُشته باشد، براى كشتن سيصد هزار نفر، ۸۳ ساعت و بيست دقيقه، وقت لازم است!

ـ «حضرت ابو الفضل(ع)، روز عاشورا، ۲۵ هزار نفر را كُشت»،[۱۸]كه با محاسبه اى كه بدان اشاره شد، كُشتن اين شمار از دشمن، نزديك به هفت ساعت، وقت مى خواهد !

نويسنده گزارش هاى ياد شده، گويا با هدف ايجاد فرصت لازم براى عمليات مورد اشاره، مدّعى مى شود كه روز عاشورا، ۷۲ ساعت به طول كشيده است![۱۹]

از اين دست گزارش ها در كتاب هايى كه با عنوان «منابع ضعيف» معرّفى مى شوند،[۲۰]فراوان است. البته بايد مطالبى را هم كه به عنوان «زبانِ حال» از سوى روضه خوانان و مرثيه سرايان، مطرح شده و به تدريج، به «زبانِ قال» تبديل شده و مى شود، به فهرست گزارش هاى ضعيف، افزود !

بارى ! پاسخگو نبودن حوزه هاى علميه و كارشناسان خبره به نيازهاى جدّى جامعه در زمينه تاريخ صحيح و اهداف بلند نهضت حسينى، سبب شده است كه شمار كتاب هايى كه خصوصا در عصر حاضر در باره امام حسين(ع) تأليف شده اند، به صدها و بلكه هزاران جلد برسد؛ امّا كتاب هاى مستند و قابل اعتماد در جهت تبيين صحيح تاريخ نهضت حسينى و اهداف و آرمان هاى آن، بسيار اندك باشند. از اين رو، در جامعه امروز ايران ـ كه انقلاب اسلامى آن، با الهام از نهضت عاشورا به ثمر رسيده است و سومين دهه خود را نيز پشت سر مى گذارد ـ، بازنگرى و بازنگارى تخصّصى تاريخ عاشورا و پاك سازى آن از مطالب بى اساس و موهن، در جهت حفظ و صيانت از جان مايه انقلاب اسلامى، بسيار ضرورى مى نمايد و اين، بزرگ ترين خدمتى است كه مراكز علمى و پژوهشى مى توانند به ساحت قدس ابا عبد اللّه الحسين(ع) و مكتب اهل بيت(ع) داشته باشند.

[۱]تاريخ دقيق بازگشت اهل بيت امام(ع) به مدينه، مشخّص نيست ؛ امّا با اطمينان مى توان گفت كه هنوز يك سال از خارج شدن آنها نگذشته بود كه به مدينه باز گشتند .

[۲]الكافى : ج ۱ ص ۲۶۲ ح ۴ .

[۳]حماسه حسينى : ج ۱ ص ۱۲۱.

[۴]وقد عجَبَت من صبرك ملائكةُ السموات (المزار الكبير: ص ۵۰۴، بحار الأنوار: ج ۱۰۱ ص ۲۴۰) .

[۵]. المجموعة الكاملة، عباس محمود العقّاد: ج ۲ ص ۲۲۸.

[۶]. ر . ك : ج ۳ ص ۳۲۳ (بخش هفتم / تحليلى درباره اهداف قيام امام حسين(ع) ) .

[۷]سحر بابل و سجع البلابل : ص ۳۸۳ ، الدرّ النضيد : ص ۲۴۱ .

[۸]ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين(ع) ، ج ۷ ص ۲۰۶ ـ ۲۴۹ (دلايل تنهايى امام على(ع) ) .

[۹]كامل الزيارات : ص ۳۲۷ ح ۵۵۶ . نيز، ر . ك : همين دانشنامه: ج ۱۲ ص ۳۷ (بخش سيزدهم / فصل دوازدهم / زيارت امام(ع) در روز عاشورا ، به روايت كامل الزيارات ، از علقمه) . گفتنى است كه اين زيارت نامه ، به وسيله عَلقَمه ، از امام باقر(ع) روايت شده است .

[۱۰]ر . ك : ج ۲ ص ۷۲ ح۴۲۸ .

[۱۱]بايد توجّه داشت كه آنچه در كلام شمارى از خطبا شهرت يافته كه «اهل بيت(ع) ، همه كشتى نجات اند ؛ امّا كشتى حسين(ع) ، وسيع تر و پُر سرعت تر است» ، مأثور از اهل بيت(ع) نيست . گفتنى است كه پس از جستجوى فراوان در ريشه يابى اين سخن ، مشخّص شد كه اين مطلب ، تحليلى از مرحوم شيخ جعفر شوشترى رحمه الله (م ۱۳۳۵ ق) در باره ظرفيت فرهنگى تاريخ عاشورا و شخصيت ابا عبداللّه الحسين(ع) در جهت هدايت و نجات انسان هاست . كلام ايشان در كتاب الخصائص الحسينية ، چنين است :

«فرأيت في الحسين(ع) خصوصية فى الوسيلة إلى اللّه اتّصف بسببها بانّه بالخصوص، باب من أبواب الجنة و سفينة للنجاة و مصباح للهدى، فالنبى و الأئمة(ع) كلّهم أبواب الجنان ؛ لكنّ باب الحسين أوسع ، و كلّهم سفن النجاة؛ لكنّ سفينة الحسين مجراها فى اللجج الغامرة أسرع و مرساها على السواحل المنجية أيسر ، و كلّهم مصابيح الهدى؛ لكنّ الاستضاءة بنور الحسين أكثر و أوسع ، و كلّهم كهوف حصينة؛ لكنّ منهاج كهف الحسين أسمح و أسهل .

در حسين(ع) براى وسيله تقرّب به خدا بودن، ويژگى اى ديدم كه او ، به سبب آن ويژگى است كه اين گونه توصيف شده است : درى از درهاى بهشت ، كشتى نجات و چراغ هدايت !پيامبر(ص) و ائمّه(ع) همگى درهاى بهشت اند ؛ امّا درِ حسين(ع) گشوده تر است . همگى كشتى نجات اند ؛ امّا كشتى حسين(ع) در ميان امواج توفان هاى شديد، پُرشتاب تر، و پهلو گرفتنش در ساحل هاى نجات، آسان تر است . همگى ، چراغ هدايت اند ؛ امّا پرتو گرفتن از نور حسين(ع) ، بيشتر و وسيع تر است . همگى ، پناهگاه هاى مستحكم اند؛ امّا راه رسيدن به پناهگاه حسين(ع) ، هموارتر و آسان تر است» (الخصائص الحسينية : ص ۱۴) .

[۱۲]ر . ك : ج ۱۰ ص ۱۳۶ (بخش يازدهم / سير تاريخى عزادارى امام حسين(ع) ).

[۱۳]ر . ك : ج ۱۰ ص ۴۲۴ (بخش سيزدهم : زيارت امام حسين(ع) / درآمد).

[۱۴]. ر. ك : حماسه حسينى : ج ۱ ص ۴۸ .

[۱۵]ر.ك : محرق القلوب : ص ۱۵۲ ، روضة الشهدا : ص ۳۰۱ و در آن آمده: «نيزه اى چون مار ارقم در دست گرفته» .

[۱۶]اسرار الشهادات : ج ۳ ص ۳۹ .

[۱۷]. ر . ك : اسرار الشهادات (چاپ قديم) : ص ۳۴۵ .

[۱۸]. همان جا .

[۱۹]ر . ك : حماسه حسينى : ج ۱ ص ۲۹ ، لؤلؤ و مرجان : ص ۲۵۱ ، اسرار الشهادات : ج ۳ ص ۳۵ ـ ۳۹ .

[۲۰]ر . ك : ص ۹۱ (منابع غيرقابل استناد) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت