[ اجتناب از محارم الهى ]
وَ إيَّاكُمْ أنْ تَشْرَهَ أنْفُسُكُمْ إلَى شَىْ ءٍ مِمَّا حَرَّمَ اللّه ُ عَلَيْكُمْ ؛ فَإنَّهُ مَنِ انْتَهَكَ مَا حَرَّمَ اللّه ُ عَلَيْهِ ههُنَا فِى الدُّنْيَا حَالَ اللّه ُ بَيْنَهُ وَ بيْنَ الْجَنَّةِ وَ نَعِيمِهَا وَ لَذَّتِهَا وَ كَرَامَتِهَا الْقَائِمَةِ الدَّائِمَةِ لاِ?ْلِ الْجَنَّةِ أَبَدَ الآْبِدِينَ .
وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ بِئْسَ الْحَظُّ الْخَطَرُ لِمَنْ خَاطَرَ اللّه َ بِتَرْكِ طَاعَةِ اللّه َ وَ رُكُوبِ مَعْصِيَتِهِ ، فَاخْتَارَ أنْ يَنْتَهِكَ مَحَارِمَ اللّه َ فِى لَذَّاتِ دُنْيَا مُنْقَطِعَةٍ زَائِلَةٍ عَنْ أهْلِهَا عَلَى خُلُودِ نَعِيمٍ فِى الْجَنَّةِ وَ لَذَّاتِهَا وَ كَرَامَةِ أهْلِهَا ؛ وَيْلٌ لِاُولَئِكَ ، مَا أخْيَبَ حَظَّهُمْ وَ أخْسَرَ كَرَّتَهُمْ۱وَ أَسْوَءَ حَالَهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ؛ اسْتَجِيرُوا اللّه َ أنْ يُجِيرَكُمْ فِى مِثَالِهِمْ أبَدا وَ أنْ يَبْتَلِيَكُم بِمَا ابْتَلَاهُمْ بِهِ ، وَ لا قُوَّةَ لَنَا وَ لَكُم إلَا بِهِ .
و پرهيز نماييد و احتراز كنيد از آن كه غلبه كند حرص و خواهش شما به چيزى از آنها كه خداى تعالى بر شما حرام كرده ؛ زيرا كسى كه مى دَرَد پرده نهى الهى را در مرتكب شدن آنچه خداى تعالى۲بر او حرام كرده در اين دنيا ، خداى تعالى ، بهشت را از او محجوب مى سازد و او را محروم مى گرداند از نعمت و لذّت و كرامت بهشت كه از براى بهشتيان ، هميشه برجا و دائمى است. و بدانيد كه بد نصيبى است آنچه به دست آورده آن كسى كه در مقام بُردن و باختن ، طاعت الهى را ترك كرده و مرتكبِ معصيت شده و اختيارِ اين معنى كرده۳كه از براى لذّت دنيايى كه منقطع و زايل مى شود ، از آنها كه اهل اويند ، دست داشته ، از نعمت مخلّد بهشت و از لذّت و كرامت كه از براى اهل بهشت ، مهيّاست. واى بر اين جماعت ! چه محرومى است كه نصيب ايشان شده ، و چه زيان كارى و نقصان است كه با آن از سفر تجارت خود ، باز گشته اند يا رجوع ايشان به بدن ها يا صحراى قيامت يا آن زيان و خسران خواهد بود ، و چه بسيار بد خواهد بود حال ايشان نزد پروردگار ايشان در روز قيامت. پناه گيريد به خداى ـ عزَّ و جلَّ ـ هميشه از آن كه شما را بر طريقه ايشان به راه بَرَد ، و از آن كه شما را مبتلا سازد به آنچه ايشان را به آن ، مبتلا ساخته. و توانايى نيست ما را و شما را بر طاعت الهى يا بر هيچ امرى ، مگر به توفيق و مددكارى الهى.
و در اين كلام شريف ، اشاره به سه چيز واقع شده : يكى ، قبحِ معصيت و مخالفت الهى و بدىِ حال و زيان كارى اصحاب معاصى. ديگر ، انقطاع و زوال دنيا و خوارى و بى قدرى آن در برابر لذّت ها و نعمت ها كه خداى تعالى از براى بندگان خاصّ ۴ و دوستان خود ، مهيّا فرموده. ديگر ، علوّ شأن و رفعت قدر جنّت كه جلوه گاه عطاياى الهى و مائده كرامت و لذّات نامتناهى است .
و در هر يك از اين معانى ، احاديث بسيار وارد ۵ شده و در اين مقام ، به قليلى اكتفا مى شود.