327
مَنهَجُ اليقين

مَنهَجُ اليقين
326

[ حرمت عمل به رأى و قياس ]

و در ابطال عمل به آرا و مقائيس ۱ ، احاديثْ بسيار است. از آن جمله ، روايت كرده ابن بابويه رحمه اللهدر علل الشرائع ، از ابن شبرمه كه گفت : من و ابو حنيفه ، نزد حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رفتيم. پس ابو حنيفه را مخاطب ساخته ، فرمود كه : از خداى تعالى بترس و در دين ، به رأى خود ، قياس مكن ؛ زيرا كه اوّلْ كسى كه قياس كرد ، شيطان بود. خداى ـ عزَّ و جلَّ ـ او را به سجده آدم عليه السلام امر فرمود. پس گفت : من بهترم از او ؛ زيرا كه مرا از آتش آفريده اى و آدم را از گِل خلق كرده اى .
بعد از آن فرمود : خبر ده مرا كه از براى چه چيز ، خداى تعالى در چشم ، شورى قرار داده و در گوش ، تلخى ، و رطوبت در دو سوراخ بينى ، و عذوبت در آب دهن؟ گفت : نمى دانم. حضرت فرمود : از براى آن كه چشم هاى آدمى ، از پيه خلق ۲ شده و شورى در آنها براى آن مقرّر فرموده تا تفضّل بر بنى آدم فرموده باشد. و اگر چنين نكرده بود ، مزاج چشم ، فاسد مى شد . و در گوش ، تلخى مقرّر فرموده ؛ زيرا كه اگر تلخ نمى بود ، جانوران ، ناگاه به اندرون [ آن ]مى رفتند و مغز سرِ آدمى را مى خوردند. و بينى را رطوبت داده از جهت آن كه نَفَس ، بالا و پايين تواند آمد و بوى خوب را از بد ، تواند يافت . ۳
و در روايتى ديگر فرموده كه : از براى آن اَنف را سرد و جارى ساخته تا آن كه هر درد و اَلَمى كه در سر باشد ، بيرون كند. و اگر چنين نمى بود ، مغز سر ، ثقيل مى شد و كِرم در او مى افتاد. و آب دهن را عذب ساخته تا آدمى ، از خوردنى و آشاميدنى لذّت بيابد. بعد از آن فرمود كه : آيا كُشتن كسى عظيم تر است يا زِنا؟ ابو حنيفه گفت : كُشتن . فرمود كه : پس چرا خداى تعالى ، در قتل نفس ، دو شاهد قرار داده و در زِنا ، كمتر از چهار شاهد قبول نكرده ؟ ديگر ، نماز آيا اعظم است يا روزه؟ ابو حنيفه گفت : نماز. فرمود : پس چرا حائض ، روزه را قضا مى كند و نماز را قضا نمى كند؟ پس چگونه قياس به كار تو مى آيد؟ از خداى تعالى بترس و قياس مكن ! ۴
و محمّد بن يعقوب كلينى رحمه الله از حضرت امام موسى[ كاظم ] عليه السلام روايت كرده كه سماعة بن مهران به آن حضرت گفت : ما با يكديگر ، اجتماع مى كنيم و مسائلى كه مى دانيم ، با يكديگر مذاكره مى كنيم. پس هر چه وارد مى شود در آن باب ۵ ، جوابى نوشته يا تأليف كرده مى داريم ، و اين معنى ، از اِنعامى است كه خداى تعالى به ۶ ما كرده به سبب خدمت [ به ] شما . و گاه چيز سهلى ۷ بر ما وارد مى شود كه در آن باب ، علمى نداريم و به يكديگر نگاه مى كنيم. و مسائلى ديگر هست كه شبيه به اين مسئله است. آن را بر آنچه بهتر است از آن مسائل ، قياس مى كنيم. فرمود : شما را با قياس چه كار است؟ به درستى كه جماعتى كه پيش از شما هلاك شده اند ، به سبب قياس هلاك شده اند . بعد از آن فرمود : هرگاه چيزى بر شما وارد شود كه دانيد ، جواب بگوييد و چيزى را كه ندانيد ، ساكت باشيد ؛ و دست بر دهن مبارك خود گرفت. بعد از آن فرمود : خداى ، ابو حنيفه را لعنت كناد ! عادتش آن بود كه مى گفت : «على (يعنى امير المؤمنين عليه السلام ) چنين گفته و من ، چنين مى گويم» و «صحابه چنين گفته اند و من ، چنين مى گويم» ۸ .
سماعه مى گويد كه : بعد از آن به من خطاب فرمود كه : آيا تو پيش او مى نشستى؟ گفتم : نمى نشستم ؛ امّا آنچه فرمودى ، سخن اوست. بعد از آن گفتم : خداى تعالى ، احوال تو را بر نهجِ خير و صلاح ، جارى سازد ! آيا حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله جميع آنچه مردم را كافى بود ، در زمان خودش از احكام ، براى خلايق آورده بود ؟ فرمود : آرى. آنچه ايشان را كافى بود و آنچه مردم محتاج اند به آن تا روز قيامت. گفتم كه : آيا چيزى از آن علوم ، فوت شده؟ فرمود : چيزى از آنها فوت نشده و در پيش آن كسانى كه اهلش هستند ، محفوظ است . ۹

1.. ج : «رأى و مقائيس» .

2.. ب و ج : «مخلوق» .

3.. علل الشرائع ، ج ۱ ، ص ۸۶ و ۸۷ ، ح ۲ .

4.. همان جا .

5.. الف : - «باب» .

6.. ج : «بر» .

7.. ب : «سهل» .

8.. الف : - «و صحابه چنين گفته اند و من ، چنين مى گويم» .

9.. الكافى ، ج ۱ ، ص ۵۷ ، ح ۱۳ .

  • نام منبع :
    مَنهَجُ اليقين
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 281054
صفحه از 527
پرینت  ارسال به