جمادی اول

جمادی اول
وقوع جنگ جمل بین امام علی امیر المؤمنین (ع) و سپاه ناکثین (۳۶ق)
شرح مناسبت:

شـمارِ نیروهای سـپاه امام علی(ع) در جـنگ جـمل بیست هزار نفر بودند و سپاه ناكثین به سرکردگی عایشه ، سی هزار . در سپاه امام علی(ع) بسیاری از بزرگان اصحاب پیامبر(ص) بودند كه به پاكی، بزرگی ، دینداری و تعبّد ، شُهره بودند. از جمله فرماندهان سپاه امام علی(ع) عبارت بودند از: عمّار بن یاسر ، محمّد بن ابی بكر ، عبد اللّه بن عبّاس ، امام حسن(ع) ، امام حسین(ع) ، محمّد بن حنفیه (فرزند علی(ع) ) .
در سپاهیان امام(ع) دو شخصیت ، بسیار تأثیرگذار بودند:
نخست ، عمّار بن یاسر. با توجّه به خبر دادن پیامبر(ص) در مورد آینده زندگی عمّار، حضور او در سپاه امام علی(ع) ضامن آن بود كه كسانی كه به پیامبر(ص) ایمان آورده اند ، در صف مخالف امام(ع) قرار نگیرند.
دوم ، پسر اُمّ سلمه. حضور او در سپاه امام ، دلیلی بود بر تأیید جبهه امام علی(ع) توسط همسر پیامبر(ص) . این تأیید ، گرچه به منزلت و جایگاه حسّاس عایشه در جنگ جمل نمی رسید ، ولی تأثیر بسیاری در افكار عمومی داشت.
سرشناسان سپاه جمل ، از یاران پیامبر(ص) و نزدیكان وی نیز بودند. در میان آنان، عایشه ، طلحه ، زبیر، مروان بن حكم، عبد اللّه بن عامر ، كعب بن سور و افراد دیگری وجود داشتند كه یا حامی عثمان بودند و یا تاب تحمّل عدالت امام(ع) را نداشتند.
به گفته تمام متون تاریخی، از سپاه امام علی(ع) در جنگ جمل ، پنج هزار نفر كشته شدند؛ ولی متون تاریخی درباره تعداد كشته های لشكر جمل ، اختلاف بسیار دارند كه نمی توان بر هیچ یك از آنها اعتماد كرد. پنج هزار، ده هزار، سیزده هزار و بیست هزار نوشته اند.
تاریخ جنگ جمل را جمادی ثانی نیز گفته اند.

آیات و روایات:
وقوع جنگ جمل بین امام علی امیر المؤمنین (ع) و سپاه ناکثین (۳۶ق)
امام علی علیه السلام در سخنرانی اش به هنگام حركت به سوی جنگ:
أدهَی النّاسِ وأَسخاهُم؛ طَلحَةَ، وأشَجَعِ النّاسِ؛ الزُّبَیرِ، وأطوَعِ النّاسِ فِی النّاس؛ عائِشَةَ، وأُسرَعِ النّاسِ إلی فِتنَةٍ؛ یعلَی بنِ امَیةَ. وَاللّهِ، ما أنكَروا عَلَی شَیئا مُنكرا، ولَا استَأثَرتُ بِمالٍ، ولا مِلتُ بِهَوی، وإنَّهُم لَیطلُبونَ حَقّا تَرَكوهُ، ودَما سَفَكوهُ، ولَقَد وَلوهُ دونی، وإن كُنتُ شَریكَهُم فِی الإِنكارِ لِما أنكَروهُ. وما تَبِعَةُ عُثمانَ إلّا عِندَهُم، وإنَّهُم لَهُمُ الفِئَةُ الباغِیةُ؛ بایعونی ونَكَثوا بَیعَتی، ومَا استَأنَوا بی حَتّی یعرِفوا جَوری مِن عَدلی، وإنّی لَراضٍ بِحُجَّةِ اللّهِ عَلَیهِم، وعلِمِهِ فیهِم، وإِنّی مَعَ هذا لَداعیهِم ومُعذِرٌ إلَیهِم؛ فَإِن قَبِلوا فَالتَّوبَةُ مَقبولَةٌ، وَالحَقُّ أولی ما انصُرِفَ إلَیهِ، وإن أبَوا أعطَیتُهُم حَدَّ السَّیفِ، وكَفی بِهِ شافِیا مِن باطِلٍ وناصِرا.
من به چهار چیز مبتلا گشتم: زیرك ترین و سخاوتمندترینِ مردم، طلحه، و شجاع ترینِ مردم، زبیر، و مُطاع ترینِ مردم در نزد مردم، عایشه، و سریع ترینِ مردم در فتنه انگیزی، یعلَی بن امیه. به خدا سوگند، از من زشتی ندیدند و ثروتی را به خود اختصاص ندادم و به سوی هوا و هوس نرفتم. آنان حقّی را می جویند كه خود به كناری نهادند و خونی را طلب می كنند كه خود بر زمین ریختند و آنان، خودشان عهده دار آن بودند، نه من. اگر من شریك آنان بودم، آن را زشت نمی شمردند. پیامد خون عثمان، تنها بر گردن آنان است و آنان، همان گروه ستمكارند. با من بیعت كردند و سپس بیعت مرا شكستند و به من فرصت ندادند تا ستمكاری مرا از عدالت من بازشناسند. من به حجّت الهی بر آنان و آگاهی اش درباره آنها خشنودم. با این همه، آنان را [به اطاعت ] فرا می خوانم و عذرشان را می پذیرم. اگر پذیرفتند، توبه، پذیرفته شده است و حق، بهترین چیزی است كه به سویش بازگشت شود، و اگر سر باز زدند، تیزی شمشیر را به آنان نشان می دهم كه آن، برای درمان باطل و یاوری حق، بسنده است.
الاستیعاب: ج ۲ ص ۳۱۸ الرقم ۱۲۸۹.
الإرشاد:
لَمّا تَوَجَّهَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام إلَی البَصرَةِ نَزَلَ الرَّبَذَةَ، فَلَقِیهُ بِها آخِرُ الحاجّ، فَاجتَمَعوا لِیسمَعوا مِن كَلامِهِ وهُوَ فی خِبائِهِ، قالَ ابنُ عَبّاسٍ: فَأَتَیتُهُ فوَجَدتُهُ یخصِفُ نَعلًا، فَقُلتُ لَهُ: نَحنُ إلی أن تُصلِحَ أمرَنا أحوَجُ مِنّا إلی ما تَصنَعُ! فَلَم یكَلِّمنی حَتّی فَرَغَ مِن نَعلِهِ، ثُمَّ ضَمَّها إلی صاحِبَتِها ثُمَّ قالَ لی: قَوِّمَها؟ فَقُلتُ: لَیسَ لَها قیمَةٌ. قالَ: عَلی ذاكَ! قُلتُ: كِسرُ دِرهَمٍ! قالَ: وَاللّهِ لَهُما أحَبُّ إلَی مِن أمرِكُم هذا، إلّا أن اقیمَ حَقّا أو أدفَعَ باطِلًا.
آن گاه كه امیرمؤمنانْ قصد بصره كرد، در رَبَذه توقف نمود و آخرین حاجیان، او را در آن جا ملاقات كردند و نزد او كه در خیمه خویش بود جمع شدند تا سخنش را بشنوند. ابن عبّاس می گوید: نزد او رفتم و دیدم كفشی را وصله می كند. به وی گفتم: ما به اصلاح كارهایمان نیازمندتریم از این كاری كه [اكنون ] انجام می دهی. با من سخن نگفت تا از [وصله كردن ] كفش خود، فارغ شد و آن را كنار لنگه دیگرش نهاد. پس به من فرمود: «اینها را قیمت كن». گفتم: قیمتی ندارند. فرمود: «هرچه می ارزد، بگو!». گفتم: كمتر از یك درهم [می ارزند]. فرمود: «به خدا سوگند، اینها برایم دوست داشتنی تر است از این حكومت بر شما، مگر آن كه حقّی را به پا دارم یا باطلی را برانم».
الإرشاد: ج ۱ ص ۲۴۷
امیر مؤمنان، سه روز به جملیان مهلت داد تا دست بردارند و حرمت نگه دارند؛ ولی چون پافشاری آنان را بر مخالفت دید، در میان یارانش برخاست و فرمود:
عِبادَ اللّهِ! انهَدوا إلی هَؤلاءِ القَومِ مُنشَرِحَةً صُدورُكُم، فَإِنَّهُم نَكَثوا بَیعَتی، وقَتَلوا شیعَتی، ونَكَّلوا بِعامِلی، وأخرَجوهُ مِنَ البَصرَةِ بَعدَ أن آلَموهُ بِالضَّربِ المُبَرِّحِ، وَالعُقوبَةِ الشَّدیدَةِ، وهُوَ شَیخٌ مِن وُجوهِ الأَنصارِ وَالفُضَلاءِ، ولَم یرعَوا لَهُ حُرمَةً، وقَتَلُوا السَّبابِجَةَ رِجالًا صالِحینَ، وقَتَلوا حُكَیمَ بنَ جَبَلَةَ ظُلما وعُدوانا؛ لِغَضَبِهِ للّهِ، ثُمَّ تَتَبَّعوا شیعَتی بَعدَ أن هَرَبوا مِنهُم وأخَذوهُم فی كُلِّ غائِطَةٍ، وتَحتَ كُلِّ رابِیةٍ، یضرِبونَ أعناقَهُم صَبرا، ما لَهُم؟ «قَتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یؤْفَكُونَ»!! فَانهَدوا إلَیهِم عِبادَ اللّهِ، وكونوا اسودا عَلَیهِم؛ فَإِنَّهُم شِرارٌ، ومُساعِدوهُم عَلَی الباطِلِ شِرارٌ، فَالقَوهُم صابِرینَ مُحتَسِبینَ مَوَطِّنینَ أنفُسَكُم، إنَّكُم مُنازِلونَ ومُقاتِلونَ، قَد وَطَّنتُم أنفُسَكُم عَلَی الضَّربِ وَالطَّعنِ ومُنازَلَةِ الأَقرانِ. فَأَی امرِی ءٍ أحَسَّ مِن نَفسِهِ رَبَاطَةَ جَأشٍ عِندَ الفَزَعِ وشَجاعَةً عِندَ اللِّقاءِ ورأی مِن أخیهِ فَشَلًا ووَهنا، فَلیذُبَّ عَنهُ كَما یذُبُّ عَن نَفسِهِ؛ فَلَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَهُ مِثلَهُ.
«ای بندگان خدا! با سینه های گشاده، به سوی این گروه، حمله برید؛ چرا كه آنان بیعتم را شكستند، پیروانم را كشتند، كارگزارم را شكنجه دادند و او را پس از این كه با زدنی سخت و مجازاتی شدید، آزار و اذیت كردند، از بصره بیرون راندند، درحالی كه او پیرمردی است از چهره های سرشناس انصار و اهل فضیلت. برای او حرمتی نگه نداشتند و سِنْدیان را كه مردانی صالح بودند به قتل رساندند و حُكَیم بن جَبَله را چون برای خدا نسبت به آنان خشم گرفته بود، ظالمانه و با دشمنی كشتند و پس از آن كه پیروان من از دست آنان گریختند، تعقیبشان كردند و آنان را در هر پَستی و بلندی ای گرفتند و با شكنجه و زجر، گردن زدند. آنها را چه شده است؟! «خداوند، آنان را بكُشد. كی [به سوی حق ] بازگردانده می شوند». ای بندگان خدا! به سویشان بشتابید و چون شیر، بر آنان یورش ببرید؛ چرا كه آنان، اشرارند و كسانی كه آنها را بر باطلْ یاری می دهند نیز از اشرارند. با شكیبایی و به حساب خدا گذاردن و آمادگی روحی خود، با آنان رو به رو شوید. به راستی كه شما مبارزه جو و پیكاركننده اید و جان خویش را برای ضربه شمشیر و نیزه و جنگ با هماوردان، آماده ساخته اید. هركس به هنگام سختی در خود، آرامشی احساس كرد و به هنگام رو در رویی، در خود، شجاعتی یافت و در برادرش سستی و هراسی دید، از او حمایت كند، چنان كه از خود حمایت می كند كه اگر خدا می خواست، او را مانند وی قرار می داد».
الجمل: ص ۳۳۴