جدیدترین شماره دوفصلنامه «مطالعات فهم حدیث» ویژه پاییز و زمستان ۹۶ به مدیرمسئولی مجيد ملايوسفی منتشر شد.
به گزارش خبرنگار ایکنا؛ جدیدترین شماره دوفصنامه علمی پژوهشی «مطالعات فهم حدیث» وابسته به دانشگاه بينالمللي امام خميني(ره) با هدف بهرهگرفتن از علوم سنتی همانند فقه، اصول، کلام، فلسفه، عرفان، ادیان، تاریخ وهمچنین علوم جدیدی همانند مردمشناسی، جامعهشناسی، انسانشناسی، زبانشناسی، تحلیل گفتمان، تاریخ انگاره، در جهت فهم عمیقتر و دقیقتر از احادیث به عنوان پرکاربردترین منبع در استنباط معارف اسلامی اعم از اعتقادات، اخلاق و احکام شرعی منتشر شد.
عناوین مقالاتی که در این شماره انتشار یافته عبارت است از: النوادر اشعری مصدر حدیثی الکافی الکلینی، بررسی رسم چلهنشینی از رهگذر ارزیابی اخبار و اقوال، جایگاه روایات سبب نزول، کارکردها و معیارهای نقد آنها در تفسیر اطیب البیان، کارکرد فهرستهای شیخ طوسی و نجاشی در تکمیل روش سزگین در بازیابی منابع آثار کهن روایی (مطالعۀ موردی: کتاب الزهد حسین بن سعید اهوازی).
در چکیده مقاله «پیشفرضها و مبانی فهم و نقد روایات از دیدگاه امام خمینی (ره)» چنین میخوانیم: امام خمینی از عالمان تأثیرگذار بر جریانهای اسلامی در قرن اخیر به شمار میآید. وی علاوه بر رهبری انقلاب و بنیانگذاری جمهوری اسلامی ایران، در علوم مختلف اسلامی مانند تفسیر، فقه، فلسفه، اخلاق، عرفان و حدیث، متخصص بوده است. هرچند شخصیت سیاسی و فقهی امام، بر جنبههای دیگر شخصیتی او تا حدودی تأثیر گذاشته، بیشک حدیث و فقهالحدیث، یکی از تخصصهای او به شمار میآید که آن را در آثار خود و بهویژه کتب فقهی و شروح خود بر برخی از روایات نشان داده است.
این مقاله، به روش توصیفیـ تحلیلی، پیشفرضها و مبانی امام را در فهم و نقد حدیث استخراج میکند. نتایج این مقاله نشان میدهد که پیشفرض فهم و نقد حدیث از دیدگاه امام عبارت است از: اهمیت و نورانیت روایات و مرجعیت عقل در فهم آنها. مبانی نقد حدیث از دیدگاه امام عبارت است از: لزوم اطمینان از صدور روایت از معصوم (ع) و ترجیح متن بر سند. برخی از مبانی فهم حدیث از نظر امام عبارتند از: توجه به مناصب مختلف معصومان (ع)، رفع اضطراب از حدیث، تشکیل خانواده حدیث، توجه به جامعیت روایات، رفع تعارض از روایات متعارض، توجه به سبب، زمان و مکان صدور حدیث. گفتنی است که امام، ابتکاراتی نیز در فقهالحدیث داشته است؛ مانند حمل حدیث «لا ضرر» بر نهی حکومتی که در سخنان عالمان پیشین سابقه ندارد.
فرزاد دهقاني در مقاله خود با عنوان «تحلیلی بر روایات منع آموزش سورة یوسف به زنان» به بررسی روایات وارده در این موضوع پرداخته است که یکی از موضوعات چالشبرانگیز است. سوره مدني يوسف كه به احسن القصص معروف است سرشار از آموزه هاي تربيتي، اجتماعي، اخلاقي عبرت آميز و پيام هاي هدايتي براي انسانها است. با اين وجود، رواياتي در كتب حديثي موجود است كه حاكي از آن است كه اين سوره را نبايد به زنان تعليم داد و در عوض، بايد سوره نور را به آنان ياد داد.
اسناد اين روايات به رغم برخي طعن ها، بر بي اعتباري مطلق دلالت ندارد و با تجميع قرائن، قابل اعتمادند. مفاد اين روايات به دليل مخالفت با روايات اهميت تعليم قرآن، تاريخ صدر اسلام، قرآن و وجه اعجاز آن و هدف سوره يوسف و طبق احاديث عرضه، بر حرمت تعليم، دلالت ندارد. كراهت تعليم اين روايات پس از بررسي محتوايي، مجددا اثبات مي شود؛ چرا كه مخصوص يك مقطع زماني بوده و مطابق با شرايط اجتماعي و ذهنيات دوران عرب صدر اسلام در مورد زنان است. پژوهش حاضر به روش توصيفي- تحليلي نشان مي دهد كه اين روايات در محيطي مردسالار صادر شده است كه زنان ارزش و احترام كمتري داشته اند و تلويحاً نشان مي دهد برخي مسلمانان در آن زمان، هنوز مفاهيم عالي سوره يوسف را به صورت شايسته درك نكرده و آن را داستان عاشقانه مي پنداشتند.
در اين روايات، شواهدي از جمله ناراحتي سكوني از دختردار شدن، شغل نخ ريسي و ويژگي ساختمان هاي آن زمان كه طبقات بدون حصار و حفاظ بودند، وجود دارد كه مقطعي بودن حكم كراهت اين روايات را نشان مي دهند. اگر چنين رواياتي از معصوم (ع) صادر شده براساس نسخ تمهيدي بوده است.
یکی دیگر از مقالات قابل توجهی که در این نشریه منتشر شده است در خصوص واكاوي معناي «رَجُلٌ مَطلُوب» در حديث عنوان بصري است. وجود كنايات، اشارات، تعريضها، عبارات دشوار و واژگان غريب در متون روايي رسيده از معصومين (ع)، موجب شده تا كار ترجمه و فهم معناي دقيق روايات دشوار به نظر رسد. توجه به رويدادهاي تاريخي و معناي نخستينِ واژهها در زمان صدور روايات و نيز در نظر گرفتن فضا و سبب صدور احاديث و سياق عبارات، موجب فهم صحيح گزارش ها و روايات صادره از معصومان (ع) خواهد بود. عبارت «إني رَجُلٌ مَطلوُبٌ»، كه در حديث «عنوان بصري» از سوي امام صادق (ع) به كار برده شده، از جمله تعريضهايي است، كه افزون بر اين، در بسياري ديگر از متون روايي، تفسيري، ادبي و تاريخي شيعه و سني نيز ديده مي شود.
مطالعات فقه الحديثي در قرائن درون و برون متني و بهره گيري از روش معناشناسي واژگان نشان از آن دارد كه از ميان احتمالات گوناگون در معناي اين تعريض، تنها يك احتمال پذيرفتي است: «تحت تعقيب يا نظر دستگاه حكومتي». نوشتار حاضر بر آن است تا با به كارگيري روش هاي فقه الحديثي، توجه به رابطه هم نشيني واژگان و كاربست آن در دوره حضور و نيز در متون متقدم و متاخر، معناي صحيح اين تعريض را از لسان اهل بيت (ع) واكاوي كرده، به ارزيابي و نقد احتمالات مطرح شده بپردازد.
***مطالعه ی جدیدترین شماره «مطالعات فهم حديث»***