فقر، نابسامانى بزرگ

امام رضا(ع):

المَسکنةُ مِفتاح البُؤس.

بحارالأنوار۷۸/۳۵۳.

بینوایى کلید بدبختى و بیچارگى است.

بررسى مشکلات اجتماعى، و سبب جویى نابسامانیها روشن مى ‏سازد که فقر اساس مشکلات اجتماعى، و نابسامانى‏ هاى زندگى فردى و خانوادگى و اجتماعى است. تردید نیست که انسان در این زندگى در کالبدى جاى دارد که از مواد طبیعى تشکیل یافته است، و با اشیائى سر و کار دارد، و در فضایى زندگى مى‏ کند که به وسایل و کالاهاى مادى نیازمند است. غذا، لباس، مسکن، نظافت، بیمارى و بهداشت و... اینها همه در طبیعت این زندگى و لازمه تداوم حیات انسانى است. نبود، یا کمبود هر یک از این امور، ناتوانى، بیمارى و فرسایش و پیرى زودرس را موجب مى‏گردد، و یا به مرگ و نابودىمى‏کشاند. چنین پدیده‏اى به راستى کلید نابسامانى‏ها و مشکلات فردى و اجتماعى است.

امام رضا(ع) در سخن دیگرى از فقر چنین یاد مى‏کند:

... اذا اَقبلتِ الدُّنیا على انسانٍ اَعطَتْه مَحاسِن غیرهِ، و اذا اَدبَرتْ عنه سَلَبتْه مَحاسنَ نَفسِه.

عیون اخبارالرضاع ۲/۱۳۰.

هر گاه دنیا (مال و ثروت) به انسانى روى آورد، نیکى‏هاى دیگران را به او مى‏دهد و هر گاه به کسى پشت کند (و او فقیر شود) نیکى‏هاى خودش را نیز از او مى‏گیرد.

زندگى انسان به شخصیت او بستگى دارد، و پایگاه و محور اصلى اثرگذارى و نقش آفرینى هر کس کیان، منش و شخصیت اوست. از این رو نفى شخصیت، بسیار زیان‏بارتر از نفى شخص است. در این سخن فقر عامل نفى شخصیت شمرده شده است، که انسان فقیر دچار آن مى‏گردد، و نقاط مثبت کیان خود را از دست مى‏دهد، و یا آنها را نمى ‏بیند؛ زیرا دچار عقده حقارت (و خود کوچک بینى) گشته است.

در تعالیم اسلامى، فقر «بدتر از قتل»{ بحارالأنوار ۷۲/۴۷، سخن پیامبر اکرم (ص)}، و یا «فقر مرگ بزرگ»{ نهج البلاغه / ۱۱۶۶، سخن امام على(ع)}، شمرده شده است. ممکن است در این احادیث نفى شخص، و نفى شخصیت هر دو منظور باشد، که هر دو از آثار فقر و بینوایى است.