211
آسيب شناختِ حديث

نمونه‌ها

بررسي چند نمونه، ما را با اين مانع، آشنا تر مى سازد. در حديثي از امام علي عليه السلام، واژه «عفو» به کار رفته؛ اما مقصود امام، معنايي است که اکنون کم به کار مي‌رود.
نمونه اول: عَنْ مُهَاجِرٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ ثَقِيفٍ قَالَ اسْتَعْمَلَنِي عَلِيُّ بْنُ أبِي طَالِبٍ عليه السلام عَلَى بَانِقْيَا۱وَسَوَادٍ مِنْ سَوَادِ الْكُوفَةِ فَقَالَ لِي وَالنَّاسُ حُضُورٌ: «انْظُرْ خَرَاجَکَ فَجِدَّ فِيهِ وَلَا تَتْرُكْ مِنْهُ دِرْهَماً. فَإِذَا أرَدْتَ أنْ تَتَوَجَّهَ إِلَى عَمَلِکَ فَمُرَّ بِي». قَالَ فَأتَيْتُهُ فَقَالَ لِي: «إِنَّ الَّذِي سَمِعْتَ مِنِّي خُدْعَةٌ، إِيَّاکَ أنْ تَضْرِبَ مُسْلِماً أوْ يَهُودِيّاً أوْ نَصْرَانِيّاً فِي دِرْهَمِ خَرَاجٍ أوْ تَبِيعَ دَابَّةَ عَمَلٍ فِي دِرْهَمٍ، فَإِنَّمَا أُمِرْنَا أنْ نَأخُذَ مِنْهُمُ الْعَفْو».۲
مهاجر از مردي ثَقَفي نقل مي‌کند که گفت: علي بن ابي طالب مرا به اخذ ماليات بانِقيا و يکي از روستاهاي کوفه، گماشت و در حضور مردم به من فرمود: «به گرفتن مالياتت بپرداز و در آن، جدّيت داشته باش و يک درهم آن را نيز فرو مگذار، امّا هنگامي که خواستي به دنبال کارت بروي، پيش من بيا». مرد ثقفي گويد: پيش امام رفتم، ايشان به من فرمود: «سخني که از من شنيدي، چاره‌اي [براي گرفتن حقّ بيت المال] بود. مبادا مسلمان يا يهودي و ترسايي را به خاطر درهمي ماليات، بزني يا حيوانِ کاري کسي را براي درهمي، به فروش بگذاري! زيرا ما فرمان يافته‌ايم که از مردم، مازاد مخارجشان را بگيريم».

شاهد بحث، كلمه «عفو» است كه در گذشته، چندين کاربرد داشته؛ اما اکنون تنها معناى «گذشت و بخشش»، از آن به ذهن متبادر مي‌شود. دو شارح بزرگ حديث، فيض کاشاني و مجلسي اين حديث را، به درستي، بدين معنا تفسير نكرده اند؛ چراکه در اين صورت، معناى قابل فهم و صحيحي از جمله به دست نمي‌آيد. ملا محسن فيض كاشانى در جامع حديثى اش، الوافى، «عفو» را «ما جاء بِسهولهٍ» معنا كرده است؛ يعنى آنچه بدون فشار و تكلّف، به عنوان خراج مى دهند، و علامه مجلسى در مرآة العقول، شرح مبسوط كافى، آن را به معناى «زياده» يا «ميانه» تفسير كرده است. البته «زياده (آنچه از خرج خود زياد آورند)»، بهتر و درست تر به نظر مى رسد و با کاربرد اين واژه در آيه وَيَسْئَلُونَكَ مَاذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ۳ نيز سازگار است. ۴
نمونه دوم: بي‌‌توجهي به تحوّل معنايي، گاه در مباحث فقهى نيز مشكل‌آفرين است. براي نمونه، واژه «حَرم» در معناى امروزين، بيشتر براي مرقدهاى پاک امامان و امام زادگان به کار مى رود و به طور مثال، اگر گفته شود: «حرم امير المؤمنين على عليه السلام»، مرقد آن حضرت در نجف، به ذهن متبادر مى شود، نه كوفه كه شهرى جدا و كنار نجف است. از اين رو، بر اساس رواياتي که به مسافر اختيار مي‌دهد نماز خود را در چهار مكان ـ و از جمله حرم امير المؤمنين عليه السلام ـ ، تمام يا قَصْر بخواند، ممکن است کسي مرقد آن حضرت را نيز مشمول اين حکم بداند؛ در حالي که مطابق با معناي اصلي حرم در زمان امامان، فقط كوفه محلّ تخيير ميان قصر و اتمام نماز است و شامل نجف نيست.
آيت الله بروجردى قدس سره در بحث «نماز مسافر»، به اين نكته توجّه داده است:
الكوفةُ حَرَمُ أميرِ المؤمنين عليه السلام وكونُها حَرَماً له مِن جهةِ كونِها مَحَلّاً لِهِجرته كالمدينةِ للنبيّ. وعلى هذا فلا تَشتَمِلُ النجفَ. وأمّا احتمالُ أنْ يُرادَ بِحَرمِه مَدفِنُه ـ كما تَعارَفَ إطلاقُ لفظِ الحَرمِ في أعصارِنا على مَدفِنِه ومَدفِنِ سائرِ الأئمّةِ عليهم السلام ـ ، فَبَعيدٌ جدّاً كما لا يَخفَى. ۵
كوفه، حرم امير مؤمنان است؛ زيرا محلّ هجرت ايشان بوده است، مانند مدينه براى پيامبر. بنا بر اين، شامل نجف نمى شود. و اما اين احتمال كه منظور از حرم، مدفن و مزار ايشان باشد ـ همان گونه كه در زمان ما به مدفن ديگر امامان نيز حرم مى گويند ـ ، بسيار بعيد است.

1.«بانقيا» مکاني در نجف و پايين‌تر از کوفه است؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۲۲۲ و ر.ک: وسائل الشيعة (الاسلاميه)، ج ۶، ص ۹۰.

2.الكافى، ج ۳، ص ۵۴۰، ح ۸؛ تهذيب الأحكام، ج ۴، ص ۹۸، ح ۲۷۵.

3.بقره/ ۲۱۹.

4.مرحوم على اكبر غفارى، مصحح کتاب الكافى، هر دو تفسير مرآة العقول و الوافى را در حاشيه آورده است؛ ر.ک: الكافى، ج ۳، ص ۵۴۰، پانوشت ح ۸.

5.البدر الزاهر في صلاة المسافر، تقرير درس آيت الله بروجردي، ص ۲۶۲، ايشان اين نكته را در باره مفهوم و واژه «وطن» نيز گفته است. همان، ص ۱۶۳.


آسيب شناختِ حديث
210

درس سيزدهم : دگرگوني زبان، بيان مجازي

اهداف درس:

شناخت تغييرات معنايي و دگرگوني بار ارزشي واژه‌ها؛
بررسي چند نمونه از کاربرد تعبير‌هاي مجازي در احاديث؛
آشنايي با تصوير‌سازي و شيوه فهم استعاره‌ها.

22. تحوّل زبان

تغيير معناي واژه

زبان شناسان معتقدند که برخى از واژه ها در گذرِ زمان و تحت تأثير تحوّلات زمان و مكان، دستْ خوش تغييرات معنايى مى شوند. چه بسا مردم يک عصر، واژه اى را در معنايى به كار ببرند که پيش از آن، براى معنايى ديگر به كار مى رفته است؛ ولي چون اين تغيير، اغلب كُند و تدريجى است، متوجّه آن نمى گردند. در روش‌ و مباني فهم حديث، بر اين نکته تأكيد مي‌شود که براي فهم واژه‌هاي متن، بايد به كتب لغت اوّليه مراجعه کرد و کاربردهاي واژه را در فرهنگ معاصر زمان صدور احاديث کاويد؛ زيرا گاه لغويان متأخّر، به تغيير و تحوّل معنايى ِواژه راه نمي‌يابند و به شيوه معمول دانشمندان علم لغت، معنا را در استعمالات عصر خود مي‌جويند.
در تحوّل زبان، گاه معناي نخستين واژه فراموش مي‌شود و معنايي ديگر و به صورت کامل، جاي‌گزين آن مي‌شود و گاه از دو يا چند معناى واژه، يکي به جاي همه مي‌نشيند و باقي چنان متروک مي‌شوند که هنگام شنيدن واژه، تنها اين معنا به ذهن مي‌آيد و بدون آن‌كه به معناى ديگرى بينديشيم، واژه را به همين معنا تفسير مى كنيم؛ غافل از اين‌ كه اين واژه در عصر صدور حديث، معنايى ديگر نيز داشته و يا از نظر ارزشى، با مفهوم فعلى متفاوت است.
در حوزه حديثي اهل سنّت نيز به اين مسئله توجّه شده است. محمّد غزّالى (م 505 ه‍) در فصل «علم» كتاب إحياء علومِ الدين، واژه هايى همچون: علم، فقه و حكمت را بر شمرده كه معناى اوّليه آنها با معناى زمان خود او، متفاوت است. ۱ قرضاوي، از مؤلّفان معاصر، نيز با بررسى واژه «تصوير»، نتيجه گرفته است كه مفهوم لغوى آن در عصر جاهلى، شامل عكس‌بردارى در دنياى فعلى نمى شود و روايات حرمت تصوير، ناظر به اين فنّ جديد نيست. ۲

1.إحياء علوم الدين، غزالي، محمد، ج ۱، ص ۳۱. غزّالى تفاوتي ميان تغيير تدريجى معناى كلمه و خلط معناى اصطلاحى با معناي لغوى قائل نشده است.

2.المدخل لدراسة السنة النبوية، يوسف قرضاوي، ص ۲۰۶.

  • نام منبع :
    آسيب شناختِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    زائر
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 276891
صفحه از 320
پرینت  ارسال به