آن چهره درخشان و نورانى كه به احترامش، از ابر درخواست باران مىشود، شخصيّتى كه حامى يتيمان و پناه بيوهزنان است.۱
در اين لحظات، پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم چشمان مبارك خود را گشود و با صدايى ضعيف فرمود: دخترم! سخن عمويت ابو طالب را تكرار كردى، اكنون به جاى آن بگو:
وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ؛۲
محمد، فقط فرستاده خداست و پيش از او فرستادگان ديگرى نيز وجود داشتند، آيا اگر او از دنيا برود و يا كشته شود، شما واپسگرا خواهيد شد، هركس به آيين پيشينيان خود بازگردد هرگز به خدا آسيبى نمىرساند و خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.
گويى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم با اين كار مىخواست دخترش فاطمه عليها السّلام را براى تحمل حوادث دردناك آينده، مهيا سازد، بههميندليل، سخن رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم نسبت به سخن ابو طالب رضوان اللّه عليه تناسب بيشترى داشت.
سپس حضرت به دخت دلبندش زهرا اشاره كرد به وى نزديك شود تا با او سخن بگويد، زهرا اندكى خم شد و حضرت در گوش او رازى گفت و فاطمه گريان شد. بار دوم نيز در گوش وى سخنى گفت: اينبار خنديد، اين پديده حس كنجكاوى برخى از حاضران را برانگيخت و راز آن را از او جويا