پیامبر اکرم(ص) در برابر دست برداشتن از یک نخل خرما برای یک مسلمان، نخلی در بهشت را تضمین کرد.
مسند ابن حنبل عن أنس:
إنَّ رَجُلاً قالَ: یا رَسولَ اللّهِ، إنَّ لِفُلانٍ نَخلَةً وأنَا اُقیمُ حائِطی بِها، فَأْمرُهُ أن یعطِینی حَتّی اُقیمَ حائِطی بِها.
فَقالَ لَهُ النَّبِی(ص): أعطِها إیاهُ بِنَخلَةٍ فِی الجَنَّةِ! فَأَبی.
فَأَتاهُ أبو الدَّحداحِ، فَقالَ: بِعنی نَخلَتَک بِحائِطی، فَفَعَلَ، فَأَتَی النَّبِی(ص) فَقالَ: یا رَسولَ اللّهِ، إنّی قَدِ ابتَعتُ النَّخلَةَ بِحائطی، فَاجعَلها لَهُ فَقَد أعطَیتُکها.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص): «کم مِن عِذقٍ راحَ لِأَبِی الدَّحداحِ فِی الجَنَّةِ!» قالَها مِرارا.
قالَ: فَأَتَی امرَأَتَهُ فَقالَ: یا اُمَّ الدَّحداحِ اخرُجی مِنَ الحائِطِ؛ فَإِنّی قَد بِعتُهُ بِنَخلَةٍ فِی الجَنَّةِ.
فَقالَت: رَبِـحَ البَیعُ ـ أو کلِمَةً تُشبِهُها ـ.[۱]
مسند ابن حنبل ـ به نقل از اَنَس ـ:
مردی گفت: ای پیامبر خدا! فلانی درخت خرمایی [در باغ من] دارد و من می خواهم باغم را با آن، دیواربندی کنم. دستور دهید درختش را به من بدهد تا با آن، باغم را دیواربندی کنم.
پیامبر(ص) به او فرمود: «نخلت را در ازای نخلی در بهشت، به او بده».
آن مرد نپذیرفت. ابو دَحداح نزد آن مرد آمد و گفت: نخلت را به باغ خرمایم بفروش. مرد فروخت.
ابو دحداح، نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: من آن نخل را به [بهای] باغم خریدم. آن نخل را به آن مرد (صاحب باغ) بدهید؛ زیرا من آن را به شما [هدیه]می دهم.
پیامبر خدا چند بار فرمود: «چه بسیار خُرمابُن هایی که در بهشت، از آنِ ابو دحداح شد!».
ابو دحداح، نزد همسرش آمد و گفت: ای اُمّ دَحداح! باغ را ترک کن؛ زیرا من آن را به نخلی در بهشت فروختم.
همسرش گفت: سودای سودآوری است (یا جمله ای شبیه به این).
[۱]. مسند ابن حنبل: ج ۴ ص ۲۹۳ ح ۱۲۴۸۴، دانشنامه قرآن و حدیث: ج ۱ ص ۴۶۸.