بدعت

بدعت

بدعت به معنای افزودن یا کاستن در دین است

بدعت ، در لغت

واژه «بدعت» ، مصدر است از ريشه «بدع» ، به معناى نوآورى و پديد آوردن چيزى بدون آن كه از پيش ، وجود داشته باشد و آفرينش يابد و يا يادكردى از آن شده باشد و يا شناختى نسبت به آن ، حاصل شده باشد . خليل بن احمد فراهيدى مى گويد :
البَدعُ : إحداثُ شَى ءٍ لَم يَكُن لَهُ مِن قَبلُ خَلقٌ وَ لا ذِكرٌ وَ لا مَعرِفَةٌ .. ترتيب كتاب العين : ص ۷۲ مادّه «بدع» .
بدع ، پديد آوردن چيزى است كه پيش تر وجود نداشته و نامى از آن نبوده و شناخته نبوده است .
و ابن فارس ، در تبيين ريشه لغوى بدعت ، آورده :
الباءُ وَ الدّالُ وَ العَينُ أصلانِ : أحَدُهُما : اِبتِداءُ الشَّى ءِ وَ صُنعُهُ لا عَن مِثالٍ ، وَ الآخَرُ الاِنقِطاعُ وَ الكَلالُ .. معجم مقاييس اللغة : ج ۱ ص ۲۰۹ مادّه «بدع» .
با و دال و عين (بدع) ، داراى دو اصل است : يكى ، شروع به چيزى و ساختن آن ، بدون داشتن نمونه است ؛ و دوم ، انقطاع و سستى است .
بنا بر اين ، مادّه «بدع» ، از لحاظ لغوى ، به هر نوآورى اى اطلاق مى گردد ، همين طور است واژه «بدعت» ،. لسان العرب : ج ۸ ص ۶ مادّه «بدع» .خواه مربوط به مسائل دينى باشد و خواه غير دينى .



بدعت ، در قرآن و حديث

در قرآن كريم ، واژه «بدع» و مشتقّات آن ، چهار بار به كار رفته است : دوبار به صورت «بديع» ،. «بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ؛ نوپديد آورنده آسمان ها و زمين است» (بقره : آيه ۱۱۷ ، انعام : آيه ۱۰۱) .به معناى مُبدع در مورد خداوند متعال ، و يك بار با واژه «بِدع». «قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُلِ ؛ بگو : من ، نوآمده اى از پيامبران نيستم» (احقاف : آيه ۹) .در باره پيامبر صلى الله عليه و آله ، و يك بار با واژه «ابتداع». «وَ رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا ؛ و رهبانيتى (گوشه گيرى اى) كه از پيش خود در آوردند» (حديد : آيه ۲۷) .در مورد نصارا ، استعمال شده است .
گفتنى است كه در سه مورد نخست ، معناى لغوى بدعت ، مراد است ؛ امّا در مورد چهارم ، يعنى آيه ۲۷ سوره حديد ، دو نظر وجود دارد : يكى اين كه در بدعتِ اصطلاحى و محرَّم ، استعمال شده است ؛. ر . ك : تفسير ابن كثير : ج ۴ ص ۳۳۸ ، البدعة ، مفهومها ، حدّها ، آثارها : ص ۱۳ و ۳۳ .و نظر ديگر اين كه در معناى لغوى بدعت ، به كار رفته است .. ر . ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج ۱۹ ص ۱۷۳ .
ليكن آيات مختلفى ، بر اين معنا تأكيد دارند كه احكام و قواعد دين ، توقيفى هستند و بايد از سوى خداوند متعال ، مشخّص شوند و هيچ كس حق ندارد آنها را تغيير دهد يا كم و زياد كند ، و هر گونه نوآورى در اصول و يا فروع دين ، ممنوع است .. از آن جمله است : نساء : آيه ۵۹ ، حشر : آيه ۷ ، اعراف : آيه ۱۵۶ ، آل عمران : آيه ۳۲ ، احزاب : آيه ۳۶ ، يونس : آيه ۵۹ ، نحل : آيه ۱۱۶ ، مائده : آيه ۴۴ ـ ۴۷ . نيز ، ر . ك : ص ۴۸۱ (بدعت / فصل سوم : بر حذر داشتن خدا از بدعت) .احاديثِ در زمينه تبيين و تفسير بدعت را به شش دسته مى توان تقسيم كرد :
دسته اوّل ، احاديثى كه به اصطلاح شرعى كلمه بدعت در هر گونه نوآورى در دين و روشن بودن مفهوم آن نزد متشرّعان ، اشاره دارد .
در اين دسته روايات ـ كه بيشترين احاديث بدعت را شامل مى شوند ـ ، بدعت ، تفسير نشده است ؛ بلكه ضمن تبيين خاستگاه ها ، زيان ها و خطرهاى آن براى جامعه اسلامى ، به شدّت مورد نهى و تحريم قرار گرفته و تأكيد شده كه بر همه ، بويژه بر آگاهان و قدرتمندان جامعه ، واجب است با بدعت هايى كه تحقّق خواهند يافت ، قاطعانه مبارزه كنند .. ر . ك : فصل سوم تا ششم .
با تأمّل در اين دسته از روايات ، معلوم مى شود كه مفهوم بدعت ، براى مخاطب آنها روشن بوده و نيازى به توضيح ، نداشته است .
دسته دوم ، رواياتى اند كه نوآورى هاى دينى را بدترينِ امور توصيف كرده و آنها را به بدعت ، تفسير نموده اند ،. ر . ك : ص ۴۸۳ (بدعت / فصل سوم / بر حذر داشتن پيامبر صلى الله عليه و آله از بدعت و بدعت گذار) .مانند اين روايت :
شَرُّ الاُمورِ مُحدَثاتُها ، وَ كُلُّ مُحدَثَةٍ بِدعَةٌ وَ كُلُّ بِدعَةٍ ضَلالَةٌ .. ر . ك : ص ۴۸۲ ح ۱۶ .
بدترين كارها ، نوساخته هاست.. عبارت «مُحدَثات الاُمور» كه در متن عربى حديث آمده ، به چيزهايى مى گويند كه نه در قرآن آمده باشد ، نه در سنّت ، و نه اجماعى بر آن شده باشد ؛ آيين نو و رسم تازه و بى سابقه در دين .هر نوساخته اى ، بدعت است، و هر بدعتى ، گم راهى است .
در اين گونه روايات ، دو نكته قابل توجّه است :
نكته اوّل ، اين كه بدعت ، از لحاظ عقلى ، جايز نيست و وارد كردن آنچه جزودين نيست ، در دين ، نه تنها عقلاً درست نيست ؛ بلكه «شرّ الاُمور (بدترينِ كارها)» محسوب مى گردد و از اين رو ، تحريم بدعت ، نياز به دليل خاصّى ندارد ؛ زيرا عقل ، پس از قبول مبدأ و معاد و دين ، خود حكم مى كند كه جز خداوند متعال و پيامبرِ او ، كس ديگرى حق ندارد چيزى بر دين بيفزايد يا از آن بكاهد و به خدا ، نسبت دهد .
نكته دوم ، اين كه تفسير نوآورى هاى ممنوع به «بدعت» ، نشان مى دهد كه معناى واژه «بدعت» ، براى مسلمانان صدر اسلام ، به قدرى روشن بوده كه نه تنها نيازى به تفسير و تبيين نداشته است ؛ بلكه واژه معادل لغوى آن ، «مُحْدَث» ، به وسيله آن تعريف مى شده است .
دسته سوم ، تفسير بدعت به نوآورى در دين ، پس از پيامبر صلى الله عليه و آله است . در روايتى آمده :
السُّنَّةُ ما سَنَّ رَسولُ اللّهِ ، وَ البِدعَةُ ما اُحدِثَ مِن بَعدِهِ .. ر . ك : ص ۴۶۸ ح ۱ .
سنّت ، آن چيزى است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وضع كرده باشد ؛ و بدعت ، آن چيزى است كه پس از او پديد آورده شود.
اين روايت ، انواع نوآورى هاى دينى پس از پيامبر صلى الله عليه و آله را بدعت دانسته و ممنوع ، اعلام كرده است .
دسته چهارم ، تفسير بدعت به نوآورى هايى است كه در جهت مخالف سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله باشد ، چنان كه آمده است :
أمّا السُّنَّةُ فَسُنَّةُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَ أمَّا البِدعَةُ فَما خالَفَها .. ر . ك : ص ۴۶۸ ح ۴ .
سنّت ، عبارت از سنّت (راه و روش) پيامبر صلى الله عليه و آله است ؛ و بدعت ، هر چيزى است كه مخالف اين سنّت باشد.
دسته پنجم ، تفسير بدعت به نوآورى هايى كه بر خلاف فرمان خداوند متعال درقرآن كريم و سنّت پيامبرِ او ، و بر پايه رأى و هوس باشد :
وَ أمّا أهلُ البِدعَةِ فَالمُخالِفونَ لِأَمرِ اللّهِ تَعالى وَ لِكِتابِهِ وَ لِرَسولِهِ وَ العامِلونَ بِرَأيِهِم وَ أهوائِهِم وَ إن كَثُروا .. ر . ك : ص ۴۷۰ ح ۵ .
اهل بدعت، كسانى هستند كه با فرمان خداى متعال و با كتاب او و پيامبرش ، مخالفت بورزند و براساس رأى و گرايش خود ، عمل مى كنند ، هر چند شمارشان بسيار باشد.
دسته ششم ، تفسير بدعت به نوآورى هايى كه متّكى به دليل و برهان الهى نباشد :
إنَّمَا النّاسُ رَجُلانِ : مُتَّبِعٌ شِرعَةً ، وَ مُبتَدِعٌ بِدعَةً لَيسَ مَعَهُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ بُرهانُ سُنَّةٍ وَ لا ضِياءُ حُجَّةٍ .. ر . ك : ص ۴۷۰ ح ۶ .
مردم ، دو دسته اند: پيرو شريعت، و بدعت گذار كه براى او از جانب خداوند ، نه برهانى از سنّت [پيامبر] است ، و نه پرتوى از حجّت [قرآن].
گفتنى است كه احاديثى كه گذشت ، با هم اختلافى ندارند ؛ زيرا بر پايه احاديث دسته اوّل ، نوآورى در دين ، مطلقا ممنوع است و احاديث ديگر ، در واقع ، بيان مصاديق بدعت اند . بر اين اساس ، علّامه مجلسى مى نويسد :
بدعت در شريعت ، چيزهاى پديده آمده در دين ، پس از پيامبر صلى الله عليه و آله است كه نصّى در باره آن ، وارد نشده و داخل در عمومات ادلّه هم نيست و يا نهى بخصوصى در باره آن وارد شده يا نهى عامّى [كه شامل آن شود] بر آن دلالت دارد . پس بدعت ، شامل احكام برگرفته از عمومات نمى شود ، مانند : ساختن مدارس و همانند آنها كه داخل در عمومات ادلّه پناه دادن به مؤمنان ، جا دادن به آنها و كمك كردن به آنهاست ، يا مانند نگارش پاره اى كتاب هاى علمى و نوشتن تأليفاتى است كه به علوم شريعت مربوط است ، و يا [بافتن] لباس هايى كه در روزگار پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نبوده است و يا غذاهايى كه نوپديدند و داخل در عمومات حلّيت اند و نهيىدر باره آنها وارد نشده است .. بحار الأنوار : ج ۷۱ ص ۲۰۲ .
بنا بر اين ، بدعت در لسان شارع ، مفهومى اصطلاحى دارد ، و آن ، عبارت است از افزودن به دين و يا كاستن از آن ، و اين معنا ، عقلاً و شرعا ، مطلقا مذموم و ممنوع است . از اين رو ، تقسيم بدعت به بدعتِ خوب و بد ، چنان كه خليفه دوم ، نماز تَراويح را به «بدعتى خوب» توصيف كرد و پس از وى ، براى توجيه اين اقدام ، بدعت ، به خوب و بد تقسيم شد ،. ر . ك : فتح البارى ، ابن حجر : ج ۱۳ ص ۲۱۲ .صحيح نيست .
همچنين تقسيم بندى ابن عبد السلام. ابن عبد السلام در كتابش [القواعد] گفته است : بدعت به انواع واجب و محرَّم و مندوب (مستحب) و مكروه و مباح ، تقسيم مى شود (ر ك : مغنى المحتاج : ج ۴ ص ۴۳۶ ، سبل الهدى و الرشاد : ج ۱ ص ۳۷۰) .كه بدعت را به احكام خمسه : وجوب ، استحباب ، حرمت ، كراهت و اِباحه تقسيم كرده ، با مفهوم اصطلاحى بدعت ، سازگار نيست . آرى! اين تقسيم ، در مورد معناى لغوى بدعت ، بلا مانع است ، چنان كه شهيد اوّل ، از فقهاى مشهور اماميه نيز احكام خمسه را در مفهوم لغوى بدعت ، جارى دانسته است و در اين باره ، در كتاب القواعد خود مى گويد :
پديد آمده هاى پس از پيامبر صلى الله عليه و آله ، چند دسته اند كه به نظر ما به آنها بدعت اطلاق نمى شود ، جز آنهايى كه حرام شده است .
يكم . واجب ، همانند تدوين قرآن و سنّت ، هرگاه بيم فراموش شدن آنها برود ، كه رساندن آنها به نسل هاى آينده ، به دليل اجماع [علما] و دلالت آيه قرآن ،. چه بسا منظور شهيد اوّل ، سخن خداوند در آيه ۱۵۹ سوره بقره باشد كه : «آنان كه آنچه را كه ما از نشانه ها و هدايت فرو فرستاديم ، كتمان كردند ، پس از آن كه آن را براى مردم بيان كرديم ، خداوند و لعن كنندگان ، آنها را لعن مى كنند» (بقره : ۱۵۹) .واجب است ؛ و اين تكليف ، انجام نمى شود ، جز به نگهدارى آنها . اين كار در زمان غيبت ، واجب است ؛ امّا در زمان ظهور امام ، واجب نيست ، چون خودِ امام ،حافظ آنهاست و كاستى و خللى به آنها راه پيدا نمى كند .
دوم . حرام ، كه بدعتى است كه ادلّه تحريم ، شامل آنها مى شود و ادلّه آن در شريعت ، آمده است ، مانند : حرمت مقدّم داشتن غير امامان معصوم بر آنها و غصب منصب آنها ، اختصاص دادن اموال عمومى به وسيله حاكمان ستمگر به خود و جلوگيرى كردن از رسيدن آنها به نيازمندان ، جنگ با اهل حق ، تحت فشار قرار دادن و تبعيد آنان ، كُشتن بر اساس گمان ، وا داشتن به بيعت با فاسقان و ايستادگى بر آن ، حرام كردن مخالفت با آن [بيعت] و شستن پا در مسح ، مسح كردن بر روى غير پا ، نوشيدن بسيارى از نوشيدنى ها ، به جماعت خواندن نافله ها ، اذان دوم گفتن در [نماز] جمعه ، حرام كردن عمره تمتّع و مُتعه زنان، شورش بر امام [عادل] ، دادن ارث به خويشان دور ، محروم كردن خويشان نزديك ، جلوگيرى از رسيدن خمس به دست اهلش ، و افطار كردن در غيرِ زمان خود و جز اينها ، از بدعت هاى مشهور است . از جمله بدعت هاى حرام نيز كه ميان مسلمانان مورد اجماع است : چانه زنى. رسمى است در داد و ستد كه قيمت را بالا مى گويند و افرادى با چانه زنى و گرفتن به اصطلاح حقّ كارْ چاق كنى ، اندكى از قيمت غير واقعى را كم و جنس را به خريدار ، قالب مى كنند .و گرفتن مناصب حكومتى با رشوه دادن و يا با ارث بردن براى افراد ناشايست و مانند اينهاست .
سوم . مستحب ، كه آن دسته از نوآورى هايى است كه ادلّه استحباب ، شامل آنها مى شود ، مانند ساختن مدرسه و كاروان سراها . البته حَشَم و امكانات حاكمان به منظور بزرگ نمايى در نظر مردم ، از اين دسته نيست ، مگر براى به رُخ دشمنان كشيدن باشد .
چهارم . مكروه ، كه نوپديدهاى مشمول ادلّه كراهت است ، همانند افزودن به عدد تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلام و ساير وظايف دينى و يا كم كردن از آنها ، فرو رفتن در ناز و نعمتِ پوشاك و خوردنى ها ، البته به حدّى كه منجر به اسراف نشود ، و اى بسا كه منجر به حرمت شود ، آن جايى كه باعث ضرر زدن به شخص و عائله اش شود .
پنجم . مباح ، كه نو پديدهايى است كه شمول ادلّه اباحه مى شوند ، مانند اَلَك كردنآرد . در خبر آمده كه نخستين چيزى كه پس از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، درست شد ، اَلَك بود ؛ زيرا آسايش و رفاه، از مباح هاست . بنا بر اين ، وسيله آن هم مباح است .. القواعد والفوائد : ج ۲ ص ۱۴۴ ، بحار الأنوار : ج ۷۱ ص ۲۰۳ ـ ۲۰۴ .
ملاحظه متن نوشتار ابن عبد السلام ، نشان مى دهد كه وى ، بدعت را به احكام خمسه تقسيم كرده است ؛ امّا شهيد اوّل ، مفهوم لغوى آن را . لذا انتقاد علّامه مجلسى به شهيد اوّل كه به تبعيّت از ديگران ، بدعت را به احكام خمسه تقسيم كرده ، صحيح نيست. علّامه مجلسى ، پس از بيان معناى اصطلاحى بدعت مى گويد : با اين بيان ، باطل بودن سخن يكى از علماى شيعه كه در تبعيّت از علماى اهل سنّت گفته است : «بدعت به انواع احكام پنجگانه تقسيم مى شود» ، روشن مى شود (بحار الأنوار : ج ۲ ص ۲۶۴) ... براى آگاهى بيشتر در باره آراى در زمينه بدعت و مسائل مربوط به آن ، ر . ك : دائرة المعارف بزرگ اسلامى و دانش نامه جهان اسلام ، ذيل واژه «بدعت» .


پيشگويى در باره وقوع بدعت در امّت اسلامى

نكته قابل تأمّل ، اين است كه در بسيارى از احاديثِ بدعت ، هشدار داده شده كه به رغم زيان ها و خطرهاى اين پديده شوم براى جامعه اسلامى ، مسلمانان ، گرفتار آن خواهند شد .. ر . ك : ص ۵۲۹ (بدعت / فصل ششم : پيدايش بدعت ها در ميان امت اسلامى) .در اين زمينه دو طايفه ، نقش محورى دارند : طايفه نخست ، امامانِ ضلالت اند ، چنان كه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمود :
أخوَفُ عِندى عَلَيكُم مِنَ الدَّجّالِ أئِمَّةٌ مُضِلّونَ ، هُم رُؤَساءُ أهلِ البِدَعِ .. ر . ك : ص ۵۳۰ ح ۸۵ .
آنچه بيش از دجّال بر شما از آن مى ترسم ، رهبران گم راه كننده اند . آنان ، سران بدعت گذاران اند .
و طايفه دوم ، مُحدّثان دين فروش هستند . در روايت آمده كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود :
سَيَكونُ فى اُمَّتى دَجّالونَ كَذّابونَ ، يُحَدِّثونَكُم بِبِدَعٍ مِنَ الحَديثِ بِما لَم تَسمَعوا أنتُم وَ لا آباؤُكُم ، فَإِيّاكُم وَ إيّاهُم لا يَفتِنونَكُم .. ر . ك : ص ۵۳۱ ح ۸۵ .
به زودى در ميان امّتم فريبكارانى دروغ پرداز ظهور خواهند كرد كه احاديثى برساخته ، برايشان بازگو مى كنند كه نه شما شنيده ايد و نه پدرانتان. زنهارتان از ايشان كه فريبتان ندهند !
اكنون با توجّه به اين پيشگويى ها ، بايد ديد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، چه پيش بينى هايى براى مبارزه با بدعت هايى كه در تاريخ اسلام به وقوع خواهد پيوست ، كرده است ؟


اقدامات پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى مبارزه با بدعت

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، براى مبارزه با بدعت هايى كه پيش بينى كرده بود كه پس از او به وقوع خواهد پيوست ، چند اقدام اساسى انجام داد :


۱ . معرّفى همتاى قرآن به امّت

مهم ترين اقدام پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در جهت مبارزه با بدعت و بدعت گذاران ، اين بود كه در حديث متواتر ثقلين ، اهل بيتِ خود را همتاى قرآن ، معرّفى فرمود :
إنّى تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَينِ ، ما إن تَمَسَّكتُم بِهِما لَن تَضِلّوا : كِتابَ اللّهِ وَ عِترَتى أهلَ بَيتى ، فَإِنَّهُما لَن يَفتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ .. براى آگاهى از سند و دلالت آن ، ر . ك : همين دانش نامه : ج ۹ ص ۴۴۴ (پژوهشى در باره حديث ثقلين و دلالت آن بر استمرار امامت اهل بيت عليهم السلام ) .
من در ميان شما دو چيز گران بها به يادگار مى گذارم ، كه اگر به آن دو چنگ بزنيد ، هرگز گم راه نمى شويد : كتاب خدا و عترتم ، [يعنى ]دودمانم . اين دو از هم جدا نمى شوند تا در كنار حوض [كوثر ]بر من وارد شوند .
اين حديث ، به روشنى دلالت دارد بر همتايى اهل بيت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با قرآن ،مرجعيت علمى آنان در اصول و فروع دين ، و مصونيت آنان از هر گونه خطا و اشتباه است و تأكيد مى كند كه تمسُّك به آنان ، از ضلالت امّت ، تا دامنه قيامت ، پيشگيرى مى نمايد .
به سخن ديگر ، بر پايه حديث ثقلين و احاديث ديگر ،. ر . ك : همين دانش نامه : ج ۱۰ ص ۷ (اهل بيت عليهم السلام / فصل چهارم : دانش اهل بيت عليهم السلام / ويژگى هاى علمى اهل بيت عليهم السلام و دانش نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج ۱۰ ص ۴۷۳ (بخش يازدهم : دانش هاى امام على عليه السلام ) .اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله ، وارث دانش پيامبرند و آنچه در باره دين بگويند ، سخن و سنّت اوست ، چنان كه در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده :
حَديثى حَديثُ أبى ، وَ حَديثُ أبى حَديثُ جَدّى ، وَ حَديثُ جَدّى حَديثُ الحُسَينِ عليه السلام ، وَ حَديثُ الحُسَينِ عليه السلام حَديثُ الحَسَنِ عليه السلام ، وَ حَديثُ الحَسَنِ حَديثُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام ، وَ حَديثُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام حَديثُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وَ حَديثُ رَسولِ اللّهِ قَولُ اللّهِ عز و جل .. الكافى : ج ۱ ص ۵۳ ح ۱۴ ، الإرشاد : ج ۲ ص ۱۸۶ ، منية المريد : ص ۳۷۳ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۷۹ ح ۲۸ . نيز ، ر . ك : همين دانش نامه : ج ۱۰ ص ۱۷ (اهل بيت عليهم السلام / فصل چهارم : حديث آنها همان حديث پيامبر خداست) .
سخن من ، سخن پدرم است و سخن پدرم ، سخن جدّم است و سخن جدّم ، سخن حسين عليه السلام است و سخن حسين عليه السلام ، سخن حسن عليه السلام است و سخن حسن عليه السلام ، سخن امير مؤمنان عليه السلام است و سخن امير مؤمنان عليه السلام ، سخن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است و سخن پيامبر خدا ، سخن خداوند متعال است .
و در حديثى ديگر ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، در زمينه نقش اهل بيت خود در دفاع از سنّت او و مبارزه با بدعت هاى پس از ايشان ، مى فرمايد :
إنَّ عِندَ كُلِّ بِدعَةٍ تَكونُ مِن بَعدى يُكادُ بِهَا الإِيمانُ وَلِيّا مِن أهلِ بَيتى مُوَكَّلاً بِهِ يَذُبُّ عَنهُ ، يَنطِقُ بِإِلهامٍ مِنَ اللّهِ ، وَ يُعلِنُ الحَقَّ وَ يُنَوِّرُهُ ، وَ يَرُدُّ كَيدَ الكائِدينَ .. ر . ك : همين دانش نامه : ج ۱۲ ص ۱۸ ح ۱۱۸ .
در برابر هر بدعتى كه پس از من براى آسيب رساندن به ايمان پيدا شود، حمايت كننده اى از خاندان من گماشته شده است كه از ايمان ، دفاع مى كند، و با الهام ، خدا سخن مى گويد و حق را آشكار و روشن مى گردانَد، و دسيسه دسيسه چينان را خنثا مى سازد .
اين بود كه اهل بيت عليهم السلام در مقاطع مختلف تاريخ اسلام ، بدعت ها. ر.ك: همين دانش نامه: ج۱۲ ص۲۵ (بدعت / فصل هشتم: آنچه بر بدعت بودنش تصريح شده است).و بدعت گذاران. ر . ك : همين دانش نامه : ج ۱۲ ص ۵۷ (بدعت / فصل دهم : شمارى از بدعت گذاران) .را به مردم ، نشان مى دادند و آنچه را كه بدعت نبود ، ولى بدعت معرّفى شده بود ،. ر . ك : همين دانش نامه : ج ۱۲ ص ۵۵ (بدعت / فصل نهم : آنچه بدعت پنداشته شده است) .نيز مشخّص مى نمودند .


۲ . تبيين ، وظيفه علما

دومين اقدام پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى مبارزه با بدعت ها ، اين بود كه علماى راستين امّت را موظّف كرد تا حقيقت را كتمان نكنند و آنچه از سنّت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و بدعت ها را كه مى دانند ، براى مردم ، بازگو نمايند :
إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فى اُمَّتى فَليُظهِرِ العالِمُ عِلمَهُ ، فَمَن لَم يَفعَل فَعَلَيهِ لَعنَةُ اللّهِ .. ر . ك : همين دانش نامه : ج ۱۲ ص ۸ ح ۹۳ .
هر گاه بدعت ها در ميان امّت من آشكار شوند، عالِم بايد دانش خود را آشكار سازد. پس هر كه چنين نكند ، لعنت خدا بر او باد !


۳ . تبيين وظيفه قدرتمندان

سومين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله ، اين بود كه با عنايت به خطر بدعت گذاران ، قدرتمندان را موظّف فرمود تا آنان را از بين ببرند :
أيُّهَا النّاسُ ! إنَّهُ لا نَبِىَّ بَعدى ، وَ ل سُنَّةَ بَعدَ سُنَّتى ، فَمَنِ ادَّعى بَعدَ ذلِكَ فَدَعواهُ وَبِدْعَتُهُ فِى النّارِ ، فَاقتُلوهُ .. ر . ك : همين دانش نامه : ج ۱۲ ص ۱۰ ح ۹۸ .
اى مردم! بعد از من ، نه پيامبرى است و نه بعد از سنّت من ، سنّتى. پس هر كه بعد از [رحلت] من ، چنين ادّعايى كند ، ادّعاى او و بدعتش ، [هر دو] در آتش اند. پس او را بكُشيد .


۴ . تبيين وظيفه عموم مسلمانان

چهارمين اقدام ايشان ، اين بود كه به مردم توصيه مى كرد از مجالست با بدعت گذاران ، احترام گذاشتن به آنان ، لبخند زدن به آنان و هر گونه همكارى و همراهى با آنان ، جدّا اجتناب كنند و با اِعراض از آنان و برخوردهاى تند و تحقيرآميز ، آنان را در جامعه ، منزوى نمايند :
مَن أهانَ صاحِبَ بِدعَةٍ أمَّنَهُ اللّهُ يَومَ الفَزَعِ الأَكبَرِ .. ر . ك : همين دانش نامه : ج ۱۲ ص ۱۶ ح ۱۱۰ .
هر كس بدعت گذارى را خوار بدارد ، خداوند در آن روز وحشت بزرگ ، او را در امان مى دارد.
با تأمّل در آنچه در تبيين مفهوم بدعت و ضرورت مبارزه همه جانبه با آن گذشت ، و نيز متونى كه در ادامه خواهد آمد ، نمايان خواهد شد كه پيروان مذهب اهل بيت عليهم السلام ، بيش از پيروان ساير مذاهب اسلامى ، اصرار بر پيروى از سنّت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اجتناب از هر گونه بدعت را دارند و همه مذاهب اسلامى ، مى توانند با عمل به ره نمود پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و پذيرفتن مرجعيت علمى اهل بيتِ آن بزرگوار و تمسّك جُستن به آنان ، به نقطه مشتركى در دستيابى به سيره و سنّت صحيح ايشان برسند ، و بدين سان ، بر آرمان بلند وحدت كلمه امّت اسلامى در برابر شرك و استكبار ، جامه عمل بپوشند .