مطالعه کتاب خرید کتاب دانلود کتاب
عنوان کتاب : حسین (ع) از زبان حسین (ع)
پديدآورنده : محمد محمدیان
ناشر : نشر معارف
نوبت چاپ : پنجم
تاریخ انتشار : ۱۳۹۸
تعداد جلد : 1
جستجو در Lib.ir

حسین (ع) از زبان حسین (ع)

شرح زندگی و زمانه امام سوم شیعیان از زبان خود ایشان

کتاب حسین (ع) از زبان حسین (ع) در هشت فصل تمام زندگی سیدالشهداء، دوران ولادتامام حسین علیه السلامتا شهادت آن حضرت و پس از آن را از زبان این امام بزرگوار روایت می‌کند. همچنین ماجرای اسارت کاروان تا بازگشت به کربلا و سپس مدینه از زبان حضرت زینب (سلام الله علیها) روایت می‌شود.

زبان کتاب، زبانی ساده و روان است و چنانچه علاقمند به شنیدن روایت‌های تاریخی نباشید، جذب متن ساده و صمیمی‌اش می‌شوید.

به ادعای مؤلف،‌ این کتاب با استناد به بیش از ۱۰۰ کتاب از منابع معتبر اهل سنت و تشیع مربوط به پیش از قرن هفتم هجری،‌تألیف شده است.

در کتاب حسین (ع) از زبان حسین (ع)، تلاش شده است نقل های معتبر و مستند از سخنان امام حسین (ع) که در میان آثار روایی و تاریخی وجود دارد ارائه گردد، اما نگاه سلبی و بیان موارد قابل تامل و یا غیرواقعی و دست گذاشتن بر موارد تحریف شده و توضیح اشتباهات و خطاهای مورخان و نویسندگان در این کتاب نیامده است.

مطالب کتاب از ابتدا تا انتها به صورت اول شخص تنظیم شده و روایت مستقیم از زبان امام حسین (ع) می باشد. لیکن با توجه به اینکه در کتب تاریخی و روایی، راوی می گوید: من حضور داشتم که چنین حادثه ای رخ داد و امام حسین (ع) در این حادثه چنین مطلبی را فرمود و یا چنین عکس العملی را نشان داد و یا چنین تصمیمی را گرفت، در کتاب پیش رو مقدمه بیانات حضرت با اندکی ویرایش از زبان حضرت بیان شده و لذا از ابتدا تا انتهای کتاب راوی دیگری وجود ندارد. و برای تمایز و تشخیص این دو از هم، توضیحات راوی داخل کروشه و با رنگ متفاوت تمایز یافته است تا با سخنان اصلی حضرت مخلوط نشود و خواننده بتواند سخن آن حضرت را از غیر آن بازشناسد.

فصل‌های کتاب:

«دوران رسول خدا (ص)،

دوران امیرالمومنین (ع)،

دوران امام حسن (ع)،

امامت،

آغاز مبارزه آشکار با حاکمیت اموی،

از مکه تا کربلا،

و تو چه می‌دانی کربلا چیست،

پس از شهادت امام حسین (ع)».

فصل آخر کتاب که به ماجرای اسارت خاندان ابا عبدالله ع می‌پردازد از زبان بانوی صبر حضرت زینب کبری س روایت می‌شود. مخاطبی که در فصل «و تو چه می‌دانی چیست کربلا؟» لحظه به لحظه عصر عاشورا را با سیدالشهدا(ع) گریسته است بعد از آن با این بانو همراه می‌شود و مصیبت عاشورا را همراه با زیبایی‌اش درک می‌کند.

برشی از کتاب:

(روزی از روزها رسول خدا (ص) به منزل ما آمدند. برای پذیرایی از ایشان کاسه خرما و ظرف شیر و سر شیری که «امّ ایمن» برای ما هدیه آورده بود را در مقابل حضرتش نهادیم، رسول خدا (ص) از آن غذا تناول فرمودند و پس از آن پدرم امیر المومنین (ع) برای شستشو آب روی دستان ایشان ریخت و آن حضرت پس از شستن، دست‌های مرطوب خود را به صورت و محاسنشان کشیدند. سپس برخاستند و در گوشه‌ای از اتاق که محل نماز بود به نماز ایستادند اما در آخرین سجده نماز به شدت گریستند و گریه طولانی کردند و سپس سر از سجده برداشتند و نماز را به پایان بردند. هیچ کدام از اهل خانه نتوانستند سبب گریه حضرت را سوال کنند. من که از همه کوچکتر بودم جلو رفتم و روی پاهای رسول خدا (ص) ایستادم و سر حضرتش را روی سینه‌ام گرفتم به‌گونه‌ای که چانه‌ام بر سر حضرت قرار داشت و عرضه داشتم:)

«یا أَبَتِ مَا یبْکیک؟» ای پدر چرا گریستی؟

رسول خدا (ص) فرمودند:

«یا بُنَی إِنِّی نَظَرْتُ إِلَیکمُ الْیوْمَ فَسُرِرْتُ بِکمْ سُرُوراً لَمْ أُسَرَّ بِکمْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ فَهَبَطَ إِلَی جَبْرَئِیلُ فَأَخْبَرَنِی أَنَّکمْ قَتْلَی وَ أَنَّ مَصَارِعَکمْ شَتَّی فَحَمِدْتُ اللَّهَ عَلَی ذَلِک وَ سَأَلْتُ لَکمُ الْخِیرَةَ»

فرزندم، امروز که به شما نظر کردم بسیار مسرور و خوشحال شدم به طوری که پیش از آن چنین سرور و نشاطی احساس نکرده بودم، در این هنگام جبرئیل نازل شد و به من خبر داد که شما همگی کشته خواهید شد و قبرهایتان پراکنده خواهد بود. پس خدا را بر این امر حمد و ستایش کردم و برای شما درخواست خیر نمودم.

از رسول خدا (ص) پرسیدم:

«یا أَبَتِ فَمَنْ یزُورُ قُبُورَنَا وَ یتَعَاهَدُهَا عَلَی تَشَتُّتِهَا؟»

پدرجان، چه کسی قبرهای ما را زیارت می‌کند و با اینکه از هم جدا و متفرق هستیم بر سر آنها خواهد آمد؟

رسول خدا (ص) فرمودند:

«طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی یرِیدُونَ بِذَلِک بِرِّی وَ صِلَتِی، أَتَعَاهَدُهُمْ فِی الْمَوْقِفِ وَ آخُذُ بِأَعْضَادِهِمْ فَأَنْجَاهُمْ مِنْ أَهْوَالِهِ وَ شَدَائِدِهِ.»

جماعتی از امّت من به زیارت قبرهای شما خواهند آمد که قصدشان از زیارت، نیکی و احسان به من می‌باشد و من نیز در قیامت به نزدشان حاضر شده و دست‌هایشان را گرفته و آنها را از ترس و وحشت و گرفتاری آن روز نجات می‌دهم.


(کامل الزیارات ص ۵۸، أمالی طوسی، ص ۶۶۹ مجلس ۳۶ حدیث ۱۱، إعلام الوری ص ۳۴، بشارة المصطفی ص ۱۹۵)