امانت - صفحه 31

1 / 10

باز گرداندن امانت در هر حال

۳۲.امام على عليه السلام :از آنان مباش كه ... در وقت عافيت و خوشى ، امانتدارى مى كند و در هنگام ناخشنودى و گرفتارى ، خيانت مى ورزد . هرگاه عافيت يافت ، مى پندارد كه توبه كرده است ، و اگر گرفتار شود ، گمان مى بَرَد كه مجازات شده است .

۳۳.دلائل النبوّةـ به نقل از موسى بن عقبه ـ :بنده اى سياه حبشى از اهالى خيبر ، با گوسفندان سَروَرش بود . چون ديد خيبريان سلاح برگرفته اند ، از آنها پرسيد : مى خواهيد چه كنيد؟
گفتند : مى خواهيم با اين مردى كه مى گويد پيامبر است ، بجنگيم .
نام پيامبر صلى الله عليه و آله در دلِ آن بنده نشست و گوسفندانش را برداشت و به سوى پيامبر خدا روانه شد . چون به ايشان رسيد . پرسيد : تو چه مى گويى و به چه مى خوانى؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «به اسلام مى خوانم و اين كه گواهى دهى معبودى جز خدا نيست و من ، محمّد فرستاده خدا هستم ، و اين كه جز خدا را بندگى نمى كنيم» .
بنده گفت : اگر گواهى دادم و به خدا ايمان آوردم ، چه به من مى رسد؟
فرمود : «اگر بر اسلام بميرى ، به بهشت خواهى رفت» .
آن بنده ايمان آورد . سپس گفت : اى پيامبر خدا ! اين گوسفندها نزد من امانت است . پيامبر خدا فرمود : «آنها را از اُردوى ما بيرون ببَر و در حصباء رهايشان كن . به زودى خداوند ، امانتت را از سوى تو [به صاحبش] باز خواهد گردان» .
او چنين كرد و گوسفندها به نزد صاحبشان برگشتند و يهودى دريافت كه غلامش مسلمان شده است .
پيامبر خدا ، برخاست و مردم را پند داد و از دادن پرچم به على و نزديك شدنشان به قلعه و كُشتن مَرحَب سخن گفت .
از مسلمانان ، همان غلام سياه كشته شد و سپاه مهاجم يهود ، بازگشت . مسلمانان ، پيكر بنده سياه را به اردوگاه خود حمل كردند و به درون خيمه بردند . مى گويند : پيامبر خدا ، سرى به خيمه زد . سپس رو به يارانش كرد و فرمود : «خداوند ، اين بنده سياه را گرامى داشت و او را به خير و سعادت كشانْد . او به راستى اسلام آورد . من در بالين او ، دو حور العين ديدم» .

صفحه از 170