امنیت - صفحه 35

فصل دوم : خطرناك ترين آسيب هاى امنيّت

2 / 1

تفرقه

قرآن

«بگو : «او تواناست كه از بالاىِ سرتان يا از زير پايتان ، عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه كند [و دچار تفرقه سازد ]و عذاب بعضى از شما را به بعضى ديگر بچشانَد» . بنگر كه چگونه آيات خود را گوناگون بيان مى كنيم ، باشد كه آنان بفهمند» .

حديث

۴۹.امام على عليه السلام :بترسيد از كيفرهايى كه بر اثر رفتارهاى زشت و كردارهاى نكوهيده ، بر سرِ امّت هاى پيش از شما آمد و در نيك و بد ، سرنوشتِ آنان را به ياد آوريد ، و از اين كه همانند ايشان باشيد ، پرهيز كنيد ، و چون در احوال نيك و بدِ آنان انديشه كرديد ، پس همان كارهايى را در پيش گيريد كه سببِ اقتدار آنان شد و دشمنان را از ايشان دور ساخت و آسايش بر آنان سايه افكند و نعمت ها ، خود را در اختيار آنان نهادند و به بركت آن كرامت ، رشته اتّحاد ميانشان استوار گرديد ؛ كارهايى چون : دورى از پراكندگى ، و در پيش گرفتن هم بستگى و ترغيب و سفارش كردن يكديگر به اين كار . و [در مقابل ،] از كارهايى كه كمرِ آنان را شكست و قدرتشان را سست كرد ، دورى كنيد ؛ كارهايى چون : كنيه ورزى دل ها ، و دشمنىِ سينه ها و پشت كردن جان ها به يكديگر و دست شستن از يارىِ هم .
در سرگذشت خداباورانِ پيش از خويش ، بينديشيد كه در گاهِ بلا [و آزمايش] ، چون بودند . آيا گران بارترين مردمان نبودند و بيش از همه بندگان ، در رنج و فشار به سر نمى بردند ، و بيش از همه جهانيان ، در تنگنا نمى زيستند؟! فرعون ها آنان را به بندگى گرفتند و بدترين شكنجه ها را به آنان چشانيدند و انواعِ شرنگ ها را جرعهْ جرعه در كامشان ريختند ، و پيوسته ، خوار و مقهور بودند ، و نه چاره اى براى سر برتافتن مى يافتند ، و نه راهى براى دفاع از خود .
تا آن گاه كه چون خداوند سبحان ديد در راه دوستى او بر آزارها بس شكيبايند و از بيم او ناملايمات را تحمّل مى كنند ، از آن تنگناهاى بلا [و رنج] ، گشايشى بر ايشان پديدار ساخت و خوارىِ آنان را به عزّت ، و ترسشان را به امنيّت بدل ساخت ، و پادشاهانىِ فرمان فرما و پيشوايانى برجسته شدند و به چنان كرامتى از جانب الهى دست يافتند كه حتّى آرزوى آن را هم در سر نپرورانيده بودند .
پس بنگريد كه چون بودند آن گاه كه جمعيت ها يك پارچه بودند ، و خواسته ها [و باورها] ، يكى بود ، و دست ها ، كمك هم بودند ، و شمشيرها ، ياور يكديگر بودند ، و بينش ها ژرف ، و اراده ها يكسان بودند . آيا مِهتران سراسر زمين نبودند و بر جهانيان ، شهريارى نمى كردند؟! نيز به فرجامِ كار آنها بنگريد آن گاه كه در ميانشان ، جدايى افتاد و رشته هم بستگى گسست ، و سخن ها و دل ها ناساز شد ، و به دسته هاى گوناگون ، تقسيم شدند و گروه گروه ، به جان يكديگر افتادند . در اين هنگام ، خداوند ، جامه گراميداشت خود را از تن آنان بركَنْد و نعمت هاى فراوانش را از ايشان گرفت ، و داستان سرگذشت آنان در ميان شما مانْد تا درسِ عبرتى باشد براى عبرت آموزان .
بنا بر اين ، از سرگذشت فرزندان اسماعيل و پسران اسحاق و پسران اسرائيل عليهم السلام پند گيريد ، كه سرگذشت ها سخت همسان اند و داستان ها [ى گذشتگان] ، همانندىِ بس نزديكى دارند! در كار آنان ، آن گاه كه پراكنده و از هم جدا بودند ، بينديشيد ، در شب هايى [و روزگاران تاريكى] كه كسراها و قيصرها ارباب آنها بودند و آنان را از كشتزارها و درياى عراق (دجله و فرات) و اراضى سرسبز و خرّم ، به جاهايى راندند كه رويشگاهِ دِرَمنِه و خيزشگاه تندبادها بودند و زندگى در آنها سخت بود . آنان را [در اين اماكن] نيازمند و مستمند ، رها كردند و يار و همراه زخم و كُرك [شتر ]شدند . در بدترين سراها و بى آب و علف ترين سرزمين ها به سر مى بردند . زير بار مِهترى گِرد نمى آمدند ، و نه در سايه [ اُلفت و] هم بستگى اى بودند كه بر قدرت آن تكيه كنند . اوضاع ، آشفته بود ، و دست ها پراكنده ، و تفرقه بيداد مى كرد و در رنج شديد و جهلِ مطلق مى زيستند . دختران را زنده به گور مى كردند و بت مى پرستيدند و رشته هاى خويشاوندى را مى بُريدند و غارتگرى مى كردند .
سپس بنگريد به نعمت هايى كه خداوند ، هنگام فرستادن پيامبرى به سوى آنان ، ارزانى شان داشت : اطاعت آنان را از آيين خود ، بر عهده شان گذاشت و بر گِرد دعوت خود ، همدل و هم داستانشان نمود ، و نعمت ، بالِ كرامتش را بر سرِ آنان گسترانيد و جويبار نعمت هايش را بر ايشان ، روان ساخت ، و اين آيين (اسلام) با فوايد و حاصل هاى بركت خود ، آنان را فرو گرفت و در نعمت آن ، غرق شدند ، و در خرّمى زندگى اش ، شاد زيستند . بر اريكه فرمان روايى ، بِلامنازع نشستند و در سايه قدرتى چيره ، آرميدند و در پناه عزّت و بزرگوارى پيروزى قرار گرفتند و بر جهانيان ، فرمان روا شدند و بر كران تا كران زمين ، شهريار گشتند و زمامدار امورِ كسانى شدند كه روزگارى ، زمامِ امور آنان را در دست داشتند ، و بر كسانى قوانينى را اجرا كردند كه زمانى ، آنها بر ايشان اجرا مى كردند . ديگر ، نه كسى را جرئت آن بود كه نيزه اى در برابرشان به مُشت فِشارد ، و نه سنگى به سويشان بيفكند .

صفحه از 75