اَبدال، اَوتاد، اَقطاب - صفحه 25

۲۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ستون هاى امّت من ، عِصابه هاى يمن و چهل مرد از ابدال شام اند. هر زمان كه مردى از ايشان بميرد ، خداوند ، يكى را جاى گزينِ او مى كند. آگاه باشيد كه اينان ، بر اثر فراوانىِ نماز و يا روزه به اين مقام نرسيده اند ؛ بلكه به سبب روحيه بخشندگى، پاكى دل و خيرخواهى شان براى مسلمانان بوده است .

ج ـ چهل مرد و چهل زن

۲۳.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اَبدال، چهل مرد و چهل زن هستند . هر گاه مردى از ايشان بميرد ، خداوند ، مرد ديگرى را جاى گزين او مى كند، و هر گاه زنى بميرد ، خداوند ، زن ديگر را جاى گزين او مى نمايد.

د ـ شصت مرد

۲۴.امام على عليه السلام :از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در باره ابدال پرسيدم. فرمود: «آنها شصت مَردند».
گفتم : اى پيامبر خدا ! آنان را برايم وصف كن.
فرمود: «آنان ، نه مردمانى گزافه گويند، نه بدعت گذار ، نه تن آسا و خوش گذران . به آنچه رسيده اند ، نه بر اثر فراوانىِ روزه و نماز و صدقه ؛ بلكه بر سبب روحيه بخشندگى، درستى دل و خيرخواهى براى پيشوايانشان است . اى على! اينان در ميان امّت من ، كمياب تر از كبريت احمرند» .

۲۵.الإصابةـ به نقل از داوود بن يحيى ، از مردى كه در بيت المقدّس و عَسقَلان ، مرزدار بوده است ـ :در وادى اُردن مى رفتم كه ناگاه ، مردى را ديدم كه در گوشه اى از وادى ، به نماز ايستاده و قطعه ابرى بر او سايه افكنده است. در دلم افتاد كه او الياسِ پيامبر است. نزدش رفتم و به او سلام گفتم. نمازش را قطع كرد و پاسخ سلامم را داد. به او گفتم: تو كيستى ـ رحمت خدا بر تو باد ـ ؟
جوابم را نداد. دوباره از او پرسيدم، گفت: «من الياس پيامبرم ...» .
گفتم: ابدال ، چند نفرند ؟
گفت: «شصت مردند. پنجاه تن از آنان ، در فاصله ميان عَريش مصر تا ساحل فرات به سر مى برند، دو تن در مَصيصَه ، يك تن در انطاكيه، و هفت تن ديگر در ديگر شهرها. به خاطر آنهاست كه شما ، باران داده مى شويد، و به خاطر آنهاست كه بر دشمن ، يارى داده مى شويد، و به واسطه آنهاست كه خداوند ، دنيا را بر پا نگاه داشته است، و هر گاه بخواهد دنيا را از بين ببرد ، [ابتدا] جان همه آنها را مى ستانَد» .

صفحه از 40