135
ما يَخافُ النَّبِيُّ عَلى اُمَّتِهِ
۸۲۲.رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :إنّما أخافُ على اُمّتي ثَلاثا : شُحّا مُطاعا ، و هَوىً مُتَّبعا ، و إماما ضالاًّ . ۱
۸۲۳.عنه صلى الله عليه و آله :ثَلاثةٌ أخافُهُنَّ على اُمّتي : الضَّلالةُ بَعْدَ المَعْرِفةِ، و مُضِلاّتُ الفِتَنِ ، و شَهْوَةُ البَطْنِ و الفَرْجِ . ۲
۸۲۴.عنه صلى الله عليه و آله :أخافُ على اُمّتي مِن بَعْدي ثَلاثةً : زَلَّةَ عالِمٍ، و جِدالَ مُنافِقٍ بِالقرآنِ ، و التَّكْذيبَ بالقَدَرِ . ۳
۸۲۵.عنه صلى الله عليه و آله :أخافُ على اُمّتي ثَلاثا : ضَلالةَ الأهواءِ ، و اتّباعَ الشَّهَواتِ في البُطُونِ و الفُرُوجِ ، و الغَفْلَةَ بَعْدَ المَعْرِفةِ . ۴
۸۲۶.مستدرك الوسائل عن أنَس :دَخلتُ علَى النَّبيِ صلى الله عليه و آله و هُوَ نائمٌ على حَصيرٍ قد أثَّرَ في جَنْبِهِ، قالَ : أ مَعَكَ أحَدٌ غيرُكَ؟ قُلْتُ: لا ، قالَ : اعْلَمْ أنَّهُ قَدِ اقْتَرَبَ أجَلي و طالَ شَوْقي إلى لِقاءِ ربّي و إلى لِقاءِ إخوانيَ الأنبياءِ قَبْلي.
ثُمَّ قالَ: لَيْسَ شَيْءٌ أحَبَ إليَّ مِنَ الموتِ، و لَيْسَ للمُؤمنِ راحةٌ دُونَ لِقاءِ اللّهِ، ثُمَّ بَكى، قُلْتُ: لِمَ تَبكي ؟ قالَ : و كيفَ لا أبكي و أنا أعْلَمُ ما يَنْزِلُ باُمّتي مِنْ بَعدي ؟! قُلْتُ : و ما يَنْزِلُ مِنْ بَعْدِكَ يا رسولَ اللّهِ ؟! قالَ : الأهواءُ المُخْتَلِفةُ ، و قَطِيعَةُ الرَّحِمِ ، و حُبُّ المالِ و الشَّرَفِ ، و إظهارُ البِدْعةِ . ۵
135
آنچه پيامبر از آنها بر امّتش بيمناك بود
۸۲۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من از سه چيز بر امّت خود بيم دارم: گردن نهادن به فرمان آزمندى و بخل، پيروى از هوا و هوس ، و پيشواى گمراه.
۸۲۳.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه چيز است كه از آنها بر امّت خود بيمناكم: گمراهى بعد از شناخت، فتنه هاى گمراه كننده، و شكم بارگى و شهوترانى.
۸۲۴.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پس از خود، درباره سه چيز، بر امّتم بيمناكم : لغزش عالِم، مجادله منافق به وسيله قرآن، و دروغ انگاشتن تقدير.
۸۲۵.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از سه چيز براى امّت خود بيمناكم: گمراه كنندگى هواهاى نفسانى، و شكم بارگى و شهوترانى، و غفلت بعد از شناخت.
۸۲۶.مستدرك الوسائلـ به نقل از انس ـ: به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدم و ديدم بر بوريايى خفته كه بر پهلوى مباركش رد انداخته است. حضرت از من پرسيد: كس ديگرى نيز با تو هست؟ گفتم: خير، فرمود: بدان كه اجل من نزديك شده و اشتياقم به ديدار پروردگارم و ديدار برادرانم، پيامبران پيش از من، به درازا كشيده است.
آن گاه فرمود: هيچ چيز نزد من دوست
داشتنى تر از مرگ نيست و مؤمن جز با ديدار خداوند آسوده نيست. آن گاه گريست. من عرض كردم: چرا گريه مى كنيد؟ فرمود: چگونه نگريم وقتى مى دانم كه بعد از من چه بر سر امّتم مى آيد. عرض كردم: اى پيامبر خدا! بعد از تو چه بر سر امّتت مى آيد؟ فرمود: خواسته هاى گوناگون، و بريدن رشته خويشاوندى و عشق به مال و مقام و پديدار شدن بدعت [ در دين].
1.بحار الأنوار : ۷۷/۱۶۱/۱۷۸ .
2.الأمالي للطوسي : ۱۵۷/۲۶۳ .
3.كنز العمّال : ۲۸۹۶۶ .
4.كنز العمّال : ۲۸۹۶۷ .
5.مستدرك الوسائل : ۱۲/۶۴/۱۳۵۱۹ .