اشک ریختن (بکاء) - صفحه 193

7 / 19

گريستن ياران پيامبر صلى الله عليه و آله

۲۹۰.شُعب الإيمانـ به نقل از ابو هريره ـ :چون آيات : «آيا از اين سخن ، عجب داريد ؟ و مى خنديد و نمى گرييد ؟» نازل شد ، صفّه نشينان ۱ گريستند ، تا جايى كه اشكشان بر گونه هايشان جارى شد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با شنيدن صداى ناله آنها گريست و ما هم با گريه او گريستيم . آن گاه فرمود : «كسى كه از ترس خدا بگريد ، به آتش نمى رود ، و كسى كه بر گناهى پا مى فشارد ، به بهشت نمى رود . اگر گناه نمى كرديد ، خدا مردمى را مى آورد كه گناه كنند و او آنها را بيامرزد» .

۲۹۱.امام على عليه السلامـ در وصف ياران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ :صبح كه مى شد ، ژوليده و گردآلود بودند ؛ چراكه شب را در سجده و قيام به سر برده بودند . گاه پيشانى هايشان را بر خاك مى نهادند و گاه گونه هايشان را ، و از ياد رستاخيزشان ، تو گويى بر روى تكّه هاى آتش مى ايستادند [و بى قرار و بى تاب بودند] ، ميان چشمانشان ، بر اثر سجده هاى طولانى ، مانند زانوهاى بز [، پينه بسته] بود . هر گاه از خدا ياد مى شد ، چشمانشان اشكباران مى گشت ، چنان كه گريبان هايشان تر مى شد ، و از ترس كيفر و به اميد پاداش ، مانند درختى كه در يك روز طوفانى تكان مى خورد ، مى لرزيدند .

۲۹۲.امام على عليه السلام :كجايند آن مردمانى كه به اسلام فرا خوانده شدند و آن را پذيرفتند ، و قرآن را خواندند و استوارش داشتند [و به كارش بستند] ، و به جهاد برانگيخته
شدند ، و مانند شيفتگى شتران شيرده به بچه هايشان ، آسيمه سر شتافتند ، و شمشيرها را از نيامهايشان بر كشيدند ، و دسته دسته و صف در صف هر سوى آوردگاه را گرفتند ، برخى كشته شدند و برخى رهيدند ، نه زنده ماندن زندگان را به يكديگر مژده مى دادند ، و نه مرگ كشتگان را تسليت مى گفتند . چشمانشان از گريه [از خوف خدا ]سفيد شده بودند ، شكم هايشان از روزه دارى فرو رفته بود ، لبانشان از دعا خشكيده بود ، و رنگشان از شب زنده دارى زرد گشته بود .

1.مهاجران فقيرى كه خانه و كاشانه اى نداشتند و در مكانى از مسجد مدينه كه براى آن سقف و سايه بانى ساخته بودند ، زندگى مى كردند .

صفحه از 262