صحابه ایشان (و در مواردی شخصیتهای متأخرتر همچون تابعین) به عنوان [حدیث] موقوف (که معنای لفظیاش «توقفشده بر آن» میشود) تعبیر میکردند. ۱ از این رو ما اصطلاح «مرفوع» را برای گزارشهای نبوی و اصطلاح «موقوف» را برای گزارشهای غیر نبوی (یعنی گزارشهایی از صحابه یا شخصیتهای متأخرتر [مثل تابعین]) به کار میبریم.
علمای مسلمان از قرن دوم تا چهارم هجری به کار جمعآوری و دستهبندی گزارشهای صحابه یا تابعین به همراه احادیث نبوی عنایت فوقالعادهای به خرج دادند. به عنوان نمونه، ابو نعیم عبد الملک جُرجانی (م 323 ق) را یک عالم متأخر حدیث این گونه توصیف کرده که او به همان اندازه گزارشهای موقوف را به حافظه میسپرده که کارشناسان متأخر گزارشهای نبوی را.۲ نخستین آثار بخاری تألیفاتی از سخنان فقهی صحابه و تابعین بود.۳ اگرچه در منتخبهای عمده حدیث در قرن سوم یا متأخرتر حتی تا قرن پنجم، سر و کلّه آنها [یعنی سخنان فقهی صحابه و تابعین] به ندرت پیدا میشود، احادیث صحابه در امتداد با همتاهای نبویشان در میان علمایی رواج داشتند که اسانید کامل را تا مولِّد [یا ناقل] اصلی گزارش، در اختیار داشتند. در یکی از آخرین جوامع عظیم حدیثی مشتمل بر این اسانید طویل و کامل، [یعنی] السنن الکبری ابوبکر احمد بیهقی (م 458 ق)، مؤلّف گهگاه قرائت صحابهای خودش را از گزارشها[ی حدیثی] به شکلی دیگر میگنجاند که منسوب به پیامبر[ صلی الله علیه و آله ] است.۴ یک گردآوردنده بزرگ دیگر حدیث در
1.اظهاراتی که توسط صحابه شده است عموماَ «مقطوع» نامیده میشود؛ مع الوصف همان گونه که نمونههای متعدد در این مقاله نشان میدهد، برای توصیف این گزارشها اصطلاح «موقوف» را هم می توانستیم استعمال کنیم. به عنوان نمونه، ر.ک: نقد دارقطنی از گزارشهای مُسلم از ابن ابی لیلی تابعی (که خواهد آمد).
2.. تذکرة الحُ__فّاظ، شمس الدین ذهبی، تحقیق: زکریّا عمَیرات، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۹ ق، ۴ جدر ۲ مجلد، ج۳، ص۲۶.
3.. طبقات الشافعیة الکبری، تاج الدین سُیکی، تحقیق: محمود محمد الطناحی _ عبد الفتاح محمد الحلو، [قاهره]: عیسی البابی الحلبی، ۱۳۸۳ ق، ۱۰ جلد، ج۲، ص۲۱۶.
4.. توضیح: من از تعابیر نقل قول حدیثی وِنسینک (یعنی کتاب، باب) برای متون مصنف و نقلقولهای او برای مسند ابن حنبل (با اشاره به چاپ میمنیه) استفاده خواهم کرد. بیهقی هم قرائت مرفوع و هم قرائت موقوف گزارش حدیثی لاتزوَّجُ المرأةُ المرأَةَ و لاتَزوِّجُ المرأةُ نفسَها ...» را که از استادش حاکم نیشابوری (م ۴۰۵ ق) دریافت کرده در بر دارد ( السنن الکبری، ابوبکر احمد بن حسن بیهقی، تحقیق: عبد القادر عَطا، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ ق، ۱۱ جلد، ج۷، ص۱۷۸: کتاب النکاح، باب لانکاحَ إلا بالوَلیّ). در یک مناسبت دیگر بیهقی گزارشی را هم [به صورت] موقوف و هم [به صورت] مرفوع نقل میکند (الوِترُ حقٌّ فمن أحَبَّ أن یوَترَ ...) از طریق اسانید مختلف که در زُهری به هم میرسند و سپس تا پیامبر(ص) و یا صحابی ادامه مییابند ( السنن الکبری، ج۳، ص۳۵: کتاب الصلاة، باب الوِتر برکعةٍ واحدةٍ).