وانگهی، این مجادله بر سر زیادت تجویزی متن، مجادلهای بود آزاد [و همگانی]. هر دو طرف، اولویتهای خود را به طور عمومی مطرح میکردند. دارقطنی با توجه به ظرفیتی که به عنوان یک نقاد سختگیر حدیث داشت، در شناسایی این که آیا یک گزارش [حدیثی] از پیامبر[ صلی الله علیه و آله ] نشأت گرفته یا [این که] از یک شخصیت متأخرتر است، کثرت شواهد کارشناسانه را به عنوان عامل تعیینکننده در نظر میگرفت. از طرف دیگر، فقها و اصولیان، از جمله شافعیان، مالکیان، حنبلیان و بعداً حنفیان، مصلحت دیدند که روایت نبوی تنها [خبر واحد] را بر نسخههای صحابهای متعدد ترجیح دهند و بپذیرند؛ زیرا این امر بدانها اجازه میداد تا کاربرد فقهی گزارش حدیثی را افزایش دهند. پس تحوّل رویکرد عالمانه حدیث اهل سنّت به رشد وارونه اسانید، یک اولویت دادن تدریجی کاربرد فقهی بر دقت [و درستی] حاد بود.
ضمیمه: کتابهای «علل الحدیث»
آن چه ذیلاً میآید فهرستی طبق ترتیب زمانی از مؤلفانی است که در زمینه علل الحدیث کتابهایی تألیف کردهاند که البته بسیاری از آنها به دست ما نرسیده است. شایان ذکر است که نقد در قالب علل الحدیث، تنها محدود به آثاری مستقل با این عنوان نیست. برخی جوامع حدیثی مشتمل بر تفاسیر علل الحدیثی هم بودهاند. مانند مسند حجیم ابو بکر احمد بن عمرو البَزّار (م 292 ق) و الأحادیث المختارة تألیف عالم متأخرتر یعنی ضیاء الدین محمد بن عبد الواحد المقدِسی (م 643 ق):۱
یحیی بن مَعین ( م 233 ق)؛۲ علی بن المَدینی (م 234 ق)؛۳ سفیان بن سَحبان (م220ق)؛۴ ابو خَیثمه زُهَیر بن حَرب (م 234 ق) ۵؛ ابن حنبل
1.. الباحث الحَثیث، ابن کثیر، ص۵۵. ر.ک: الأحادیث المختارة أو المستخرَج من الأحادیث المختارة ممّا لَم یُخَرِّجهُ البخاری و مسلم فی صحیحیهما، ضیاء الدین المقدسی، تحقیق: عبد الله بن عبد الله دُقیش، بیروت: دار الخِضر، ۱۴۲۱ ق، ۱۳ جلد.
2.. کتاب العلل و معرفة الرجال، یحیی بن معین، تحقیق: ابو عبد الهادی الجزائری، بیروت: دار ابن حزم، ۱۴۲۵ ق. این کتاب را عبد الله، پسر ابن حنبل، ضبط کرد و به کتاب علل پدرش ملحق ساخت.
3.. العلل، علی بن المَدینی، تحقیق: محمد مصطفی اعظمی [بی جا]، المکتب الإسلامی، ۱۳۹۲ ق.
4.. سفیان بن سَحبان به عنوان عضوی از اصحاب الرأی محسوب میشد، اما کتابی داشت با عنوان العلل؛ الجواهر المضیّة فی طبقات الحنفیة، ابن الوفاء (م ۷۷۵ ق)، تحقیق: عبد الفتاح محمد الحلو، [مصر]، الجیزه: مؤسسة الرسالة، ۱۳۹۸ _ ۱۴۰۸ ق، ۵ جلد، ج۲، ص۲۲۷؛ ابن ابی الوفاء از الفهرست ابن ندیم (م حدود ۳۸۵ _ ۳۸۸ ق) نقل میکند اما در آن جا وجود ندارد؛ مقایسه کنید با: الفهرست، ابو الفَرَج محمد بن اسحاق بن الندیم، تحقیق و ترجمه: بایارد داج، نیویورک: انتشارات دانشگاه کلمبیا، ۱۹۷۰ م، تجدید چاپ شیکاگو: انتشارات کازی، ۱۹۹۸م، ص۵۰۸ (نقلقولها از چاپ کازی است).
Abū al-Faraj Muḥammad b. Isḥāq Ibn al-Nadīm, The Fihrist, ed. and trans. Bayard Dodge (New York: Columbia University Press, ۱۹۷۰, reprint Chicago: Kazi Publications, ۱۹۹۸), ۵۰۸.
5.الفهرست، ابن ندیم، ص۵۵۴