ایشان در باره حالات قلب نکته ظریفی را مطرح میکند:
قلبها را پیشآمدنی است و پسرفتنی؛ پس چون روی آورند، بر مستحباتشان وا دارید اما چون پشت کنند، به واجبات بسنده کنید۱.
میتوان چنین نتیجه گرفت که لفظ قلب دو جور به کار میرود. یکی قلبی که گوشتی و عضلانی است و در بیشتر مواقع در سمت چپ بدن قرار دارد و خون را در رگها جاری میسازد. و دیگری قلبی که مرکز دریایی عمیق و ژرف است و در واقع نفس و روح آدمی است و عرفا آن را ابزار شناخت حقایق و مرکز ادراک واقعیتها معرفی میکنند و مسلماً منظور قرآن از قلب همین ابزار شناخت است که اساساً دل انسان مخاطب بخش عمدهای از پیام قرآن است:
(إِنَّ فِی ذلِک لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْب)۲ .
حجابهای قلب
ابزارهای شناخت حسی، موانع و حجابهایی دارند. مثلاً چشم انسان در صورت وجود مانعی مانند تاریکی هوا، کدورت قرنیه، وجود گرد و غبار و ... قادر به انجام کار اصلی خود یعنی دیدن نیست. انسان هم ممكن است با به وجود آوردن حجابها و موانعى، راههای شناخت قلبی و معرفتی را بر خود ببندد و دیده قلب خود را كور كند. پس اول باید حجابها را از جلو دیده قلب برداشت و موانع معرفت را کنار زد و سپس به سراغ شناخت حقایق رفت.
در برخی از آیات قران، سخن از کوردلی و نابینایی دل است که بزرگترین مانع درک حقیقت و رسیدن به مقام کشف و شهود است. کسانی که مدت مدیدی در ظلمات جهل و خودخواهی و غرور گناه فرو میروند، بینایی دل را از دست میدهند ۳. آفات و حجابهای دل، گاه خفیف و گاه شدیدند و گاهی هم آنچنان آفت بر دل چیره میشود که انسان در ظلمت کامل فرو رفته و همه نوع قدرت درک و معرفت از انسان سلب میگردد. در قرآن، گاه سخن از انحراف دل و قلب و به مرحله زنگار رسیدن آن است و گاه این انحراف، بیماری مزمن میشود و پردههایی بر دل میافتد، قلب به جایی میرسد که در غلافی فرو میرود، و آن گاه مُهر بر دل میزنند و نقش ثابت به خود میگیرد. گاهی از این هم فراتر میرود و چشم و گوش نیز زیر پردهها قرار میگیرد، آدمی هویت انسانیاش را از دست میدهد و تا مرحله چهارپایان و از آن پایینتر سقوط میکند ۴.
قرآن كریم در آیات فراوان، از نفوذ تدریجی آفات و موانع معرفت بر قلب و چگونگی آلودهساختن این دریای عظیم معرفت سخن میگوید؛ تا آن جا كه این حجابها قدری ضخیم و قطور میشوند که منجر به مرگ قلب میگردند.
1.نهج البلاغه، ص۴۷۱، ح۳۰۴؛ غرر الحکم، ص۱۱۳
2.ق / ۳۷
3.معرفتشناسی در عرفان، ص۱۶۷
4.پیام قرآن، ج۱، ص۲۹۸ به بعد