حجاب قلب در قرآن و روايات - صفحه 154

بینکم و بین الموعظه حجاب من العزة؛
میان شما و موعظه، حجابی از غرور است۱.

در حدیثى از رسول خدا صلی الله علیه و آله مى‏خوانیم كه به ابن مسعود فرمود:
یابن مسعود! لاتغترن بالله و لاتغترن بصلاحک و علمک و عملک و برک و عبادتك؛
اى ابن مسعود! به (كرم) خدا مغرور نشو و هم‌چنین به صالح بودن و علم و عمل و نیكوكارى و عبادت‏هایت»۲.

قرآن خطاب به مغروران با این سخن به آنان هشدار می‌دهد که (أَوَ لَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا كَیفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏)۳ ، یعنی با بررسی تاریخ سراسر عبرت جهان و سرنوشت فرعون‌ها، کسراها، قیصرها و ثروتمندان معروف و قدرتمندان بزرگ، در می‌یابیم که این‌ها چیزهایی نیست که انسان بتواند بر آن‌ها تکیه کند و مغرور شود و فخر بفروشد. پس با این اندیشه که این‌ها چه قدر آسیب‌پذیر اند، از مَرکب کبر و غرور پیاده شده و هرگز مغرور نمی‌شود؛ همان گونه که امیر مؤمنان علیه السلام می‌فرماید:
بیچاره آدمی‌زاد! سرآمد زندگیش نامعلوم، علل بیماریش ناپیدا و اعمالش ثبت و ضبط می‌شود، پشه‌ای او را می‌آزارد و گلوگیر شدن آب یا غذایی او را می‌کشد و عرق مختصری او را متعفن و بدبو می‌سازد۴.
بنا بر این، نخستین گام در درمان این بیماری، شناخت خویشتن و معرفت پروردگار است. نتیجه کبر و غرور، آزاد گذاشتن آمال نفسانی و جولان دادن به نفس است که خود منشأ گناهان بزرگی از جمله بی عفّتی است.

بی‌ایمانی

تقوا خط نگهداری و مراقبت دایمی ‌است؛ حفاظت و نگهداری از خط بندگی و مراقبت از حریم و منطقه ممنوعه الهی. حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
ای بندگان خدا، شما را به پرهیزگاری سفارش می‌کنم که حقّ خدا بر شماست و موجب حقّ شما بر پروردگار است. از خدا برای پرهیزکاری یاری بخواهید و برای انجام دادن دستورهای الهی از تقوا یاری جویید؛ زیرا تقوا، امروز سپر بلا و فردا، راه رسیدن به بهشت است. راه تقوا، روشن و رونده آن، بهره‌مند و امانت‌دارش، حافظ آن خواهد بود۵.
قرآن کریم پاسخ‌گویی به دعوت انبیای الهی، یعنی ایمان آوردن را عامل حیات قلب و زندگی روح آدمیان می‌داند به طوری که هر چه قلب برای پذیرش تعالیم پیامبران نرم‌تر و بازتر باشد از هدایت و حیات، برخوردارتر می‌شود، و هر چه در تنگی و مضیقه باشد و پذیرش دعوت انبیای

1.نهج البلاغه، حکمت ۲۸۲

2.مکارم الاخلاق، ج۲، ص۳۵۰

3.روم / ۹

4.نهج البلاغه، حکمت ۴۱۹

5.نهج البلاغه، خطبه ۱۹۱

صفحه از 162