همان مکتب اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بود، رو به خاموشی نهد و آنان که ناخدای کشتی نو پای دین شدند، این سفینه را به آن جا هدایت کردند که ثمره آن این شد که امروز پیدا و آشکار است.
اگر نبود روشنگری علمای پاکسیرت و مجاهد شیعه، امروز یا اثری از شیعه جعفری نبود یا اگر بود میبایست همانند گروهکهای چریکی و زیرزمینی، دستورات اسلام راستین را عمل کنند و در دو سوگ به ماتم نشینند؛ یکی ماتم عزیزان پیامبر صلی الله علیه و آله و دیگری در عزای بزرگ مظلومیت شیعه جعفری، اگر چه امروز هم تا حدی این مظلومیت برقرار است.
علامه عبد الحسین امینی، با به کارگیری منابع مقبول نزد اهل سنّت، از مکتب اهل بیت علیهم السلام و جانشینی بلا فصل مولی امیر المؤمنین علیه السلام دفاع کرد. معمول روایاتی که علامه امینی در بحثهای خود میآورد روایاتی هستند که در کتب اهل سنّت وجود دارند. این جاست که بسیار جای دقت دارد که آیا ایشان روایات موجود نزد اهل سنّت را موثق میداند؟ آیا روایات موجود در کتب صحاح اهل سنت را روایات صحیحی میداند که به آنها استدلال نموده است؟ باید دید که علامه امینی چه نگرشی به روایات و روات اهل سنّت دارد، تا چنین شبههای در ذهن منعقد نگردد.
این تحقیق، بنا دارد دیدگاه علامه امینی را در مورد روایات اهل سنّت، روشن سازد. در این نوشتار، به تعداد اندکی از روایاتی که علامه امینی آنها را بررسی نموده یا به عنوان شاهد آورده است، اشاره شده است، و الا روایاتی که مورد استدلال و شاهد مرحوم علامه در بحثهاست بیش از حوصله یک تحقیق است.
زندگینامه علامه
نام او شیخ عبد الحسین، پدرش شیخ احمد امینی، و جد او نجف قلی است. نجف قلی، ملقب به امین الشرع بود و از این بابت شیخ عبد الحسین هم به علامه امینی معروف شد ۱.
علامه امینی در سال 1320 هجری در خانوادهای علمی متولد شد و در محیط علمی و معنوی رشد و نمو کرد و بعد از طی یک زندگی علمی _ تبلیغی سر انجام در تاریخ 1390 هجری در شهر تهران دیده از جهان فرو بست. در آن شهر تشیع جنازهای با شکوه برای او برگذار شد. در آن روزگار چنین تشیع جنازهای برای کمتر عالمی برگذار میشد. حتی مغازهها را بسته و بازار را تعطیل کردند.
سپس جنازه او را به بغداد منتقل کرده از آن جا به طواف حرمین کاظمین بردند. بعد از آن به بارگاه حسینی برای تجدید میثاق برده و در نهایت داخل مقبرهای در مکتبة الامام امیر المومنین علیه السلام به خاک سپرده شد ۲.
1.ربع القرن مع العلامه امینی، ص۱۴
2.همان، ص۱۵