عن أبی سعید الخدری مرفوعاً: قال: لما عرج بی قلت: اللهم اجعل الخلیفة من بعدی علیّاً. قال: فارتجت السماوات و هتف بی الملائكة: یا محمد! أقرأ «و ما تشاؤون إلا أن یشاء الله»، و قد شاء الله أبا بكر ۱.
مرحوم علامه با استناد به این روایت، نصب خلیفه را به اراده الهی منتسب میداند، همان گونه که شیعه اعتقاد دارد. میفرماید:
أن أمر الخلافة لا یستقر فی أحد إلا بتعیین المولى سبحانه و مشیئته: «و الله یفعل ما یشاء»،«و ما تشاؤون إلا أن یشاء الله».
البته پر واضح است که ایشان در مقام جدل با خصم است و الا این روایت را مردود و جعلی میداند، اما باز بسیار ماهرانه از این روایت به نفع عقیده سلیم که همان عقیده شیعه در باب خلافت رسول خداست بهره میبرد.
ایشان در ادامه چند سؤال مطرح میکند که از طرح آنها میخواهد جعلی بودن این روایت را آشکار سازد:
1. چگونه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قبل از این که بداند امر خلافت در چه کسی مستقر شده است، این امر خطیر را برای علی علیه السلام طلب میکند؟
2. آیا بر پیامبر لازم نبود که خلیفه بعد از خود را خوب بشناسد، و چیزی را درخواست نکند تا آسمانها به لرزه افتند؟ البته پر واضح است، به عقیده راوی، این لرزیدن به خاطر درخواست بی مورد رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است.
3. چگونه میشود که امر خلافت بر آن حضرت مخفی بماند و ایشان فردی را انتخاب کند که آسمانها و آن چه در آنهاست، و مؤمنان از قبول آن ابا و خودداری کنند؟
4. چگونه است که علم پیامبر نسبت به این مسئله، از علم آسمانها و ملائکه به تأخیر میافتد؟ به عبارتی دیگر، چگونه اول آسمانها میدانند که چه کسی خلیفه بعد رسول خداست ولی شخص پیامبر بعداً این مسئله را میفهمد؟ ۲.
ایشان با توجه به شأن و منزلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و این اتهامات واهی، این خبر را جعلی و مخالف حکم عقل میداند و آن را رد میکند.
در بین احادیث شیعی، احادیثی هستند که گویا اهل سنّت آنها را بر نمیتابند و آنها را با شرک و دوگانهپرستی همخوان میدانند. علامه امینی عقل را به عنوان پشتوانه این اخبار مطرح میکند تا هم از عقیده شیعه و هم از اخبار دفاع نماید.
ایشان در کنار روایات، با آوردن شواهد عقلی، بحثهای خود را منقح میکند. او سجده بر تربت مطهر سید الشهداء علیه السلام را یک امر عقلانی و عادی در بین مسلمین میداند. البته این نکته
1.الوضاعون و احادیثهم، ص۴۳۰ _ ۴۳۲
2.همان جا