علامه در ادامه میگوید:
از راویا ن در باره امانتداری معاویه، که به واسطه آن مستحق شده در کنار پیامبر و جبریل باشد و از امنای خداوند محسوب شود، میپرسیم: اگر منظور، امانتداری وی نسبت به قرآن است که وی با آن مخالفت کرده است، یا نسبت به سنّت است که او به آن عمل نکرده است، اگر امانتداری به خونهاست که آنها را ریخته است، اگر نسبت به اهل بیت است که او به آنها ستم کرده است، اگر امانتداری به خاطر ایجاد امنیت بر امت است که این امنیت را از بین برده است، یا به خاطر صدق و راستی وی است که از صدق و راستی جدا بوده است، اگر امانتداری نسبت به دروغگویی است که دیگران را بر آن برانگیخته است، اگر نسبت به مؤمنان است که اعضای آنها را قطع کرده است، یا نسبت به اسلام است که آن را ضایع کرده است، یا نسبت به احکام است که آنها را تغییر داده است، و اگر نسبت به منابر است که آنها را با لعن اولیای خدا آلوده ساخته است؟
۱.
این گونه است که علامه امینی با بیان واضحات تاریخی، به تضعیف این روایات و رسوا ساختن راویان دروغپرداز آنها بر میخروشد و قلم بر سینه سرد کاغذ روان میدارد، تا افکار جهان اسلام را از این گزافهگوییها تطهیر نماید.
صحاح ستّه از منظر علامه امینی
علامه امینی، روایات موجود در صحاح را به سه دلیل، معتبر نمیداند. ایشان روایات عامه را فقط نزد خودشان صحیح دانسته و میگوید:
روایات عامه نزد شیعه دارای خلل بوده و از منظر علمای اصحاب، صحیح و معتبر تلقی نمیشوند ۲.
علامه ادله خود را این گونه بر میشمارد:
1. شیوه جمع احادیث
احادیث موجود در صحاح به گونهای جمعآوری شدهاند که تعصب مذهبی در آن موج میزند. تعصبی که موجب شده حقایق و معارف مذهب طرف مقابل را غلط فهمیده و آن را متهم به کذب کنند. لذا علامه امینی، شیوه جمع روایات صحاح را غلط میداند.
ایشان بیانات برخی از بزرگان عامه را به عنوان تأیید بر گفتار خود، ضمیمه مطالب میکند. علامه به نقل از ذهبی میگوید:
بخاری روایات رافضه را در کتاب خود نیاورده است. این در حالی است که از نواصب، قدریه، خوارج و جهمیه نقل حدیث کرده است. بخاری معتقد است چون شیعه قائل به
1.الوضاعون و احادیثهم، ص۳۷۳ _ ۳۷۷
2.همان، ص۶۴