نزدیک به این مضمون را در روایات و احادیث زیادی مییابیم ۱. از آن جمله حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است كه فرمود:
اسلام، عریان است، لباسش حیا، زینتش وفا، مروتش عمل صالح و ستونش تقواست. برای هر چیز اساسی است و اساس اسلام، محبت ما اهل بیت است۲.
آن چه باعث شد كه این روایت در این قسمت نقل شود درک بهتر مفهوم كلام مولا علی علیه السلام است. حضرت از فرا رسیدن زمانی خبر میدهد كه در آن از اسلام جز نامی باقی نمانده است. اگر عمل صالح و تقوا از اسلام گرفته شود، آن چه باقی میماند همان اسلام عریانی است كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله از آن نام میبرد. با نگاهی به تاریخ، به آسانی میتوان مصادیقی این چنینی یافت. از شهادت امیر المؤمنین علیه السلام چیزی نگذشته بود كه سب و لعن علی علیه السلام بر بالای منابر و پس از نمازها رسماً ابلاغ شد و خطبا، وعاظ، ارباب فتوا و دیگر عمار مساجد از آن متابعت مینمودند.
حضرت میفرماید: «مساجد از جهت هدایت و رستگاری ویران میشود». یعنی اهل هدایت و اصحاب تقوا و ورع در مساجد كم یافت میشوند و مسلم است كه آنگاه فتنهخواهان و فتنهانگیزان راه خویش را برای تقویت گمراهی و جهالت مردم از مسیر مساجد هموار میبینند. كلام حضرت در این موضوع، با رویدادهای عصر كنونی مطابقت دارد. در اغلب بلاد اسلامی مساجد از ارباب هدایت تهی و در دست كسانی است كه از آن برای وصول به منافع خود، اعم از منافع سیاسی و ... بهره میبرند.
لازم به ذكر است كه آبادانی و ویرانی مساجد به همین مبحث خلاصه نمیشود. گواه این مدعا روایتی است از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در باب مردمان آخر الزمان كه میفرماید:
در آخر الزمان مردمانی میآیند كه به مساجد میروند، در آن مینشینند و در آن حلقههایی از یاد و دوستی دنیا بر پا میدارند. پس با آنان منشین كه آنان را نزد خداوند حاجتی نیست۳.
با عنایت به سخنان امیر المؤمنین علیه السلام در این باب، ضروری است كه برای نجات از فرو رفتن در ورطه گمراهی و حفظ سلامت دین در آخر الزمان، به حقیقت و بطن دین و احكام و شرایع آن توجه داشت و از توقف در ظواهر پرهیز كرد.
تجلی باطل و پوشیده ماندن حق
از جمله ویژگیهای آخر الزمان كه در سخنان حضرت علی علیه السلام در نهجالبلاغه ظهور خاصی دارد، آشكار شدن باطل و مخفی ماندن حق است. تمام تلاش معصومان علیهم السلام و به خصوص حضرت
1.ر.ک: الخصال، ج۱، ص۲۹۶؛ الحدیث _ روایات تربیتی، ج۱، ص۳۰؛ بحار الانوار، ج۲، ص۱۰۹
2.الامالی، ص۲۶۸
3.جامع الاخبار، ص۷۰