مرگ و خونریزی و غارت نخواهد داشت. از آن جا كه جامعه آن روز با پیشرفت علمی و امكانات مادی زیادی همراه است، در هنگام جنگها و آشوبها خسارات جبرانناپذیری به آنها وارد خواهد شد. شاید اشاره حضرت به شدت جنگها به سبب وجود سلاحهای پیشرفته و ویرانكننده باشد. به هر رو، جنگ و تجاوز همواره مورد نفرت جوامع بشری بوده و هست و هرگاه روی دهد آبستن مصیبتهای بی شماری خواهد شد.
جنگها آن قدر دامنهدار میشود كه عرصه زندگی برای مردم تنگ گردد به گونهای كه گذر ایام را به كندی بیابند، حس اعتماد و صلح از جوامع رخت بر بندد تا این كه همه در درون خویش نیاز به یک منجی و مصلح را حس كنند.
طرد شدن شایستگان
حكومت پنج ساله حضرت علی علیه السلام، سراسر مبتنی بر شایستهسالاری و ضابطهمندی بود و ایشان به شدت با در نظر گرفتن روابط و خویشاوندیها و ورود افراد ناصالح به نظام مدیریتی به مبارزه برخواستند و این شدت عمل به حدی بود كه افرادی چون طلحه و زبیر تاب تحمل آن را نداشتند و برای خود چارهای جز به دست گرفتن شمشیر نیافتند. اما در دوران آخر الزمان كسانی عهدهدار مسئولیت هستند كه شایسته آن نیستند:
عِنْدَ ذَلِكَ یكُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ النِّسَاءِ وَ إِمَارَةِ الصِّبْیانِ وَ تَدْبِیرِ الْخِصْیانِ۱.
مولای متقیان سه ویژگی مهم حكومتها را در آخر الزمان در این كلام بیان فرمودهاند. حاكمان در هر امری با زنان مشورت میكنند در جایی كه زنان به دلیل روحیات خاصی كه دارند بیشتر تحت تأثیر احساسات قرار گرفته و در امور حكومتی و نظامی، مشورت با آنها باعث تزلزل در رأی و اندیشه حاكم میشود. از آن جا كه طرف مشورت انسان باید تخصص و تجربه كافی را در آن مقوله داشته باشد، لذا زنان برای مشورت در امور حكومت، تخصص كافی ندارند. بعضی شارحان نهجالبلاغه در شروحی كه بر این عبارت نگاشتهاند این اتفاقات را منطبق بر وقایع زمان خویش دانستهاند ۲. البته هر عصری شرایط و مقتضیات مختص به خود را دارد و ممكن است نفوذ زنان در امور مهم حكومتی در هر زمان به صورتی جدید خود را نشان دهد.
ویژگی دیگر، فرمانروایی خردسالان است. باید در نظر داشت كه بالا بودن سن ملاكی تعیینكننده برای عهدهدار شدن مسئولیت نیست. شاید مراد حضرت از این كه فرماندهی خردسالان را نوعی ضد ارزش معرفی میكنند این باشد كه یكی از معیارهای انتخاب مسئول، داشتن تجربه كافی و كسب كردن مهارت كافی در فراز و نشیبهای زندگی است كه مانع
1.نهج البلاغه، حكمت ۱۰۲
2.شرح نهج البلاغه، ابن میثم، ج۵، ص۲۹۲