پیداست؛ به عنوان نمونه در مقدمه تفسیر خود، ضمن بیان اقسام آیات _ که به نوعی معرفی بخشی از قواعد تفسیری او نیز هست _ چنین میگوید:
... و اما دستهای از آیات _ که ظاهراً خطاب به پیامبر، اما در واقع، خطاب به امت ایشان است _ مانند آیه «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»۱ و آیه «لا تَجْعَلْ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقی فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً»،۲ امثال این آیات _ که خداوند پیامبرش را مورد خطاب قرار داده، ولی امت را اراده کرده باشد _ در قرآن فراوان آمده و این همان قول امام صادق علیه السلام است که فرمود: «خداوند پیامبرش را به ایاک اعنی واسمعی یا جارة مبعوث کرده است»۳.
او در تفسیر برخی دیگر از آیات عتاب هم با عباراتی کاملاً مشابه، مشکل تضاد ظاهری میان الفاظ آیات و شؤون پیامبر صلی الله علیه و آله را حل میکند.
بنا بر این، میتوان نتیجه گرفت که صاحب تفسیر القمی، به وجود یا صحت روایت دومی که کلینی نقل کرده، اعتقادی نداشته است؛ چون در غیر این صورت، یا باید به آن استناد میکرد و یا حداقل در مورد آیاتی که در این دو روایت، به عنوان نمونه ذکر شدهاند، این قاعده را به کار میگرفت.
الاعتقادات صدوق
شیخ صدوق در کتاب الاعتقادات خود، ضمن نقل نظریات شیعه در باره قرآن کریم، به قاعده «ایاک اعنی» اشاره کرده و میگوید:
اعتقاد ما در باره هر آیه از قرآن که به لحاظ مضمون مانند این آیات: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ»۴ و«لِیَغْفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»۵ و «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلًا إِذاً لَأَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ»۶ باشد، این است که بر اساس إیّاک أعنی و اسمعی یا جارة نازل شده است.۷
آیاتی که ابن بابویه به آنها اشاره کرده است، نشان میدهد که او این اعتقاد را از مستقیماً
1.. سوره طلاق، آیه۱.
2.. سوره اسراء، آیه۳۹.
3.. تفسیر القمی، ج۱، ص۱۶.
4.. سوره زمر، آیه۶۵.
5.. سوره فتح، آیه۲.
6.. سوره اسراء، آیه۷۴.
7.. الاعتقادات، ص۸۷.